یکی بیدک و پز، یکی با هزار برو بیا، یکی صاحب سایت و آگهیهای اینترنتی، یکی پیرو سنت و آگهیهای تایپ شده روی کاغذهای A4، یکی صاحب کارت ویزیت، یکی در پی چسباندن آگهیهای دستنویس روی دیوار به کمک سریش، یکی پرتجربه، یکی تازه از راه رسیده، یکی پرطمطراق و توی چشم، یکی هم گمنام آمده به سمت تدریس از سر ناچاری.
به گزارش جام جم، بازار تدریس خصوصی به همین اندازه رنگارنگ است. آدم هایی که در این بازار دستی دارند، از هر جنس و قماش هستند که وجه مشترک همه آنها درسی است که خوانده اند و میلی است که برای تدریس و پول درآوردن از این راه دارند. معلم های خصوصی را تا چند سال پیش می شد از روی آگهی های نصب شده روی دیوارها و تیرهای چراغ برق خیابان ها پیدا کرد که با خطی درشت روی کاغذ می نوشتند «تدریس خصوصی در منزل شما با نازل ترین قیمت».
آن زمان معلم خصوصی ها را می شد از روی نام هایی که دهان به دهان بین خانواده ها یا همکلاسی های مدرسه می چرخید هم پیدا کرد، زنان و مردانی که چند بار به خانه یکی دونفری رفته بودند و بچه ها را درس داده بودند و چون نمره های آنها را بالا کشیده بودند، معروف بودند.
الان هم با این دو روش هنوز می شود معلم خصوصی پیدا کرد، ولی چون این بازار هم مثل خیلی چیزهای دیگر به روز شده، گشتن در آگهی های روزنامه ها و جستجو در لابه لای اعلان های درج شده در سایت های اینترنتی مرسوم تر است. آگهی های روزنامه ها معمولا خیلی کوچک است با متن های تلگرافی و چند کلمه ای، اما آگهی های مجازی مفصل تر و برتری شان این است که لااقل عکس آموزش دهنده و مدرک تحصیلی و تخصص اش را درج کرده است که مخاطب می فهمد قرار است با چه کسی طرف شود.
گشتی در این سایت ها کافی است تا بدانیم با چه جامعه جوانی روبه رو هستیم، جمعیتی جوان که بازار تدریس خصوصی را در قبضه خویش گرفته اند و راه را بر موسفیدها بسته اند. این جوانی می تواند راز موفقیت معلمان سرخانه هم باشد ؛به سبب جذابیت بصری و انرژی مثبت و بقیه ماجرا.
این تدریس گران تمام می شود
تدریس خصوصی در ایران اتفاق جدیدی نیست چون تا آنجا که تاریخ یاری می کند تا قبل از تاسیس مدارس نوین در کشور (پیش از عهد مشروطیت) که راه تحصیل دختران را هموارکرد، بجز آن عده از دختران که به جبر فرهنگی محکوم به بی سوادی بودند، معدود خانواده های دوستدار دانایی و فضیلت برای فرزندان دختر خود معلم سرخانه استخدام می کردند تا اگر راه مدرسه بسته است، راه کسب دانش بسته نماند.
اطلاعاتی در دست نیست تا بدانیم کدام علوم در خانه های افراد مرفه و فرهنگ دوست به دختران تعلیم داده می شده یا هزینه های این آموزش ها چطور محاسبه می شده، ولی همین حرکت باعث شد تا در جهت عدالت آموزشی میان دختران و پسران گام هایی برداشته شود و امروز ما میراث دار فرهنگی باشیم که دست کم در تاریخ معاصرمان ریشه ای قطور دارد.
امروز تدریس خصوصی یا بر درس های مدرسه و دروس دانشگاهی تمرکز دارد یا بر انواع هنرها. تدریس خصوصی انواع زبان های خارجی هم مرسوم است و حتی تا زبان کره ای و دانمارکی هم پیش رفته. ولی با این حال فعالیت اصلی معلمان خصوصی هنوز بر تدریس به دانش آموزان است چون وجود بیش از 5 / 12 میلیون دانش آموز در کشور که چند میلیون از آنها در درس های مختلف مشکل دارند، بازار همیشه داغی است که می شود در آن فعالیت کرد.
قیمت های تدریس خصوصی هم به نسبت بالاست، البته اگر منظور تدریس درس های مدرسه باشد نه تدریس خصوصی انواع هنرها مثل موسیقی (چون اینها بازار ویژه ای دارد و معمولا قیمت های بالایی برایش تعیین می شود).
قیمت ها برای سال 93 واقعا همپای تورم جلو آمده چون پیگیری های ما نشان می دهد برای یک جلسه 5/1 ساعته تدریس به طور میانگین تا 50 هزار تومان دریافت می شود که این قیمت ها شامل دروس مقاطع ابتدایی و راهنمایی نیز می شود. پس اگر فرض کنیم یک دانش آموز در یک یا دو درس اشکالات ریشه ای و اساسی داشته باشد برای این که گره های ذهنی اش در این درس ها باز شود و به مفاهیم مسلط شود حداقل ده جلسه نیاز دارد که این یعنی حداقل 500 هزار تومان هزینه. این مبلغ البته کف قیمت است و هرچه پیشرفت دانش آموز در درس ها کندتر باشد تعداد جلسات هم بالاتر می رود و همین کندی حرکت، هزینه های احتمالی تدریس خصوصی را بیشتر می کند.
اما این همه ماجرای قیمت ها نیست. این 50 هزار تومان برای هر جلسه، ارزان ترین قیمت در بازار تدریس خصوصی است، چون وقتی پای درس های دبیرستان و دروس سخت به میان می آید، قیمت ها نیز اوج می گیرد تا آنجا که یافته های ما نشان می دهد قیمت تدریس برای هر جلسه ممکن است تا 250 هزار تومان هم برسد. به این ترتیب ده جلسه این چنینی بیشتر از دو میلیون تومان هزینه دارد که نصیب معلم سرخانه ای می شود که به سلیقه خود و با معیارهای من درآوردی برای هر جلسه تدریس، قیمت تعیین می کند.
با این حال طبق بررسی های ما برخی از معلمان خصوصی حاضرند با مبالغی کمتر از این هم به منزل مشتریان بیایند که اینها همان کسانی هستند که در متن آگهی هایشان می نویسند: قیمت توافقی. با این معلمان می شود چانه زد، حتی می شود هزینه هر جلسه را بلافاصله پس از پایان همان جلسه نپرداخت و پرداخت ها را قسط بندی کرد، اما مگر چند درصد معلمان سرخانه این گونه اند؟
میزان نرمش معلمان خصوصی رابطه ای عمیق با سابقه کار آنها و مدرک تحصیلی شان دارد، چون آدم های با سابقه که از کیفیت کار خود مطمئن هستند و چنین ادعایی دارند (یا مدرک کارشناسی ارشد و دکتری دارند) با آدم های تازه کار که پیدا شدن یک مشتری را شانس زندگی خود می دانند یا دانشجویانی که هنوز مدرک نگرفته اند و سرسختانه دنبال کار و یافتن منبع درآمد هستند، فرق دارد.
در بین این معلمان سرخانه، عده ای معلم رسمی آموزش و پرورش یا معلمان بازنشسته هم وجود دارند که شکی نیست هر دو اینها به دنبال راهی برای درآمد بیشتر و زدن مرهم به زخم های زندگی اند. حساب فرهنگیان بازنشسته البته سواست، ولی معلمانی که هنوز در سیستم آموزش رسمی کار می کنند و معمولا از میان دانش آموزان خود، شاگرد خصوصی می گیرند، کارشان کمی جای بحث دارد.
اینها معمولا کمتر از نرخ های رایج در شهرها برای تدریس خصوصی در منازل دانش آموزان قیمت تعیین می کنند که یعنی تدریس آنها برای خانواده ها می تواند به صرفه تر باشد، ولی مشکل تدریس آنها ایجاد این ظن منفی در اذهان عمومی است مبنی بر این که برخی معلمان در کلاس های درس از کیفیت تدریس کم می گذارند یا اگر کم نگذارند به اندازه کافی برای دانش آموزان ضعیف تر وقت نمی گذارند تا آنها مجبور به کمک گرفتن از آنها در منازل خود و در ازای پرداخت پول شوند.
ما در این باره با دو معلم رسمی آموزش و پرورش در دو شهر مختلف کشور حرف زدیم که در صف مخالفان ورود معلمان به حوزه تدریس خصوصی دانش آموزان قرار داشتند. اینها می گویند معلم باید همه توان خود را در کلاس درس بگذارد و طوری تدریس کند که همه دانش آموزان با هر سطح از گیرایی، درس را یاد بگیرند نه این که درس در حد گیرایی دانش آموزان قوی تر تدریس شود و از شاگردان ضعیف تر خواسته شود تا در کلاس های خصوصی معلم شرکت کنند.
دو سال قبل که ابراهیم سحرخیز هنوز معاون متوسطه وزیر آموزش و پرورش بود و با خبرگزاری دانا صحبت می کرد نیز موضعی مثبت نسبت به تدریس این چنینی معلمان نداشت چون او حضور معلمان مدرسه در منزل دانش آموزان را دور از شأن آنها می دانست، برای همین ، آن زمان پیشنهاد داد تا معلمان در محیط مدرسه حتی به صورت تک نفره برای شاگردان خود کلاس خصوصی دایر کنند. در کنار این اظهارنظرهای مخالف و نیمه مخالف، اما عده ای هستند که چون از این چرخه سود می برند، استدلال هایی در درستی این کار می آورند. یکی از معلمان مقطع متوسطه که در اوقات فراغت خود تدریس خصوصی نیز می کند و به شاگردانش نیز درس می دهد، به ما می گوید وقتی صحبت از نامطمئن بودن بسیاری از مدرسان خصوصی مطرح می شود چه چیز بهتر از این که معلمان قابل اعتماد آموزش و پرورش برای تدریس خصوصی انتخاب شوند.
البته از این بابت حق با کسانی مثل اوست، چون اعتماد در بازار تدریس خصوصی یکی از مهم ترین شاخص هاست، ولی مهم تر از آن روش تدریسی که معلم خصوصی انتخاب می کند به اندازه اعتماد مهم است، در حالی که هیچ تضمینی نیست که معلمی ناموفق در کلاس درس که روش تدریسی پرمساله دارد، در کلاس خصوصی به یکباره متحول شود و شقه ای سحرآمیز از روش تدریسش را رو کند. این مشکل البته در مورد همه معلمان خصوصی محتمل است و کیفیت آموزش در کلاس های خصوصی، حوزه ای است که باید درباره اش دست به عصا قضاوت کرد.
پز یا نیاز؟
چه کلاس خصوصی تک نفره باشد، چه گروهی، چه در آموزشگاه برگزار شود و چه در خانه های مشتریان، مهم ترین سوال این است که وجود این شیوه تدریس تا چه اندازه ضروری است. اگر از دست اندرکاران تدریس خصوصی سوال کنیم آنها مزایایی مثل این که نمرات فرد را بهبود می دهد، آگاهی اش را نسبت به مسائل درسی افزایش می دهد، موجب تمرین و تمرکز می شود یا اعتماد به نفس فرد را بالا می برد، مطرح می کنند که شاید کمی چاشنی اغراق داشته باشد، ولی می تواند تا حدی درست باشد. از خانواده ها هم که نظر بخواهیم، خواهند گفت این تنها راهی است که به فکرشان می رسد تا بنیه تحصیلی فرزندشان را افزایش دهند که در برخی مواقع هم اثر مثبت تدریس خصوصی را دیده اند.
اما اگر قضاوت را به عهده مسئولان آموزش و پرورش از جمله مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران قرار دهیم او موضوع تدریس خصوصی را به شکلی متفاوت، حلاجی می کند. اسفندیار چهاربند بتازگی در آخرین نشست خبری اش با خبرنگاران اعلام کرد که اعتقادی به تدریس خصوصی ندارد و آن را ضروری نمی داند، ولی با این حال معتقد به مسدود شدن این فضا هم نیست، بلکه در عوض به سامان گرفتن بازار تدریس خصوصی اعتقاد دارد. او به آموزشگاه های غیرمجاز اشاره داشت که در تهران تعدادش 950 است و شمارش بیشتر از آموزشگاه های مجاز (845 آموزشگاه). پس طبیعی است وقتی تعداد غیرمجازها از مجازها پیشی می گیرد، تعداد آدم های قابل اعتماد و متخصص هم به همین میزان کم می شود و فرصتی که به بالندگی علمی متقاضیان منجر شود، کمتر و کمتر. در این بین قیمت ها هم بدون پیروی از اصولی مشخص بالا و پایین می شود و در حالی که تیغ نظارت ها نیز بُرندگی ندارد، عده ای از این شرایط سود می برند.
با وجود این چالش ها، اما تدریس خصوصی پدیده ای نیست که به طور مطلق مردود باشد، اما حداقل ماجرا این است که کارایی این شیوه تدریس به عوامل زیادی بستگی دارد که اگر همه با هم جور شود، نتیجه مطلوب به دست می آید. در این حوزه آدم های کم تجربه زیاد وارد شده اند، آدم های کم مایه اینجا ورود کرده اند، آموزشگاه های غیرمجاز زیادی هم وارد گود تدریس شده اند، شاید آدم هایی که اخلاقشان لنگ می زند هم اینجا ردپایی برجا گذاشته باشند، پس باید مراقب بود، اما اگر تدریس های خصوصی نباشد یا اگر تا به حال نبود خیلی از بچه ها قید درس خواندن را می زدند و از تحصیل ناامید می شدند. یک معلم سرخانه مسلط به تدریس و پرمغز می تواند گره های ذهنی یک دانش آموز را باز کند و ابهام تنیده به دور مفاهیم پیچیده درسی را برطرف کند؛ از این زاویه تدریس خصوصی فرصت است نه تهدید، فقط باید مراقب بود و مسیر را درست انتخاب کرد.
ارسال نظر