سايت احمدينژاد با جمله «به زودي ميآييم» رونمايي شد. اساسا آمدن احمدينژاد چقدر محتمل است؟ چقدر احتمال دارد كه احمدينژاد بتواند فضاي سياسي و عمومي كشور را دوباره به دست بگيرد؟
ظرفيتي كه براي شوراي سياستگذاري سايت احمدينژاد پيشبيني شده است، نشاندهنده پيشزمينه آن و حركت پشت آن است و نشان ميدهد كه حركت پشت اين سايت، حركت قدرتمندي است كه فراتر و حساب شدهتر از يك سايت است. حالا اينكه چقدر اين شورا پذيرفته است كه حضور به هم رساند يا نه را هنوز نميدانيم و بايد صبر كرد. در واقع اين سايت، نماي يك حزب اعلام نشده است. نماي ديجيتالي يك حزب اعلام نشده است. به نظر ميآيد كه قرار است اين سايت، محور سايتهاي خوشهاي هواداران احمدينژاد باشد و با توليد محتوا و مطلب و امواج خبري طرحريز اين امواج به سايتهاي ديگر را برعهده بگيرد ودر نهايت بتوانند به عنوان يك منبع خبري عمل كنند. احمدينژاد به عنوان فعال سياسياي كه بالاترين سطوح مقام سياسي همچون رييسجمهوري را تجربه كرده، طبيعي است كه بخواهد در صحنه سياسي حضور پيدا كند و خود را از ويترين سياست كشور دور نكند. معمولا كساني كه رييسجمهور بودند يا پستهاي حكومتي و دولتي داشتهاند، وقتي ميخواهند به قدرت بازگردند توجيهات، گوناگوني را براي اين بازگشت به مردم اعلام ميكنند. از جمله اين توجيهات، به سرانجام رساندن كارهاي نيمه تمام و شعار درباره
محقق كردن برنامهها بدون اشتباه، يا تلاش ميكنند تا اين مساله را به اثبات برسانند كه سخناني كه منتقدان يا مخالفانشان درباره آنها ميزدند اشتباه بوده است.
بازگشت احمدينژاد به صحنه سياسي كشور چه ابزارهايي لازم دارد؟
پتانسيل حركتي احمدينژاد در حركت سياسي آتي خود كه انتخابات مجلس است بيشتر بر نقاط ضعف دولت آقاي روحاني خواهد بود و از آن ارتزاق خواهد كرد. به عبارتي كوشش خواهند كرد كه نقاط ضعف آقاي روحاني را برجسته كنند و اين را به عنوان ظرفيتي براي پيشرفت خود نشان دهند. از طرف ديگر به نظر ميرسد كه سه قطب سياسي در حال نزديك شدن به يكديگر هستند. خبرهايي از صحبتهاي آقاي محصولي و نزديك شدن جبهه پايداري به هواداران احمدينژاد به گوش ميرسد و همين طور هواداران سعيد جليلي نيز نزديكيهاي سياسياي با طيف احمدينژاد پيدا كرده است. اين سه طيف به نظر ميرسد كه در حال نزديكي به يكديگر هستند. هواداران سعيد جليلي، هواداران احمدينژاد و جبهه پايداري كه اين روزها رقيب مشترك پيدا كردهاند در حال ائتلاف باهم هستند. خصوصا دو جريان پايداري و هواداران احمدينژاد در مسائلي هم نقاط اشتراك فكري دارند. يك نقطه افتراق ميان اين دو بود و آن هم آقاي مشايي بود كه به عنوان ديوار حايل ميان آنان عمل ميكرد كه اكنون مشايي بدون اينكه احمدينژاد موضع مشخص و روشني در قبال نفي ديدگاههاي او داشته باشد، خود را از صحنه كنار كشيده است. به نظر ميرسد كنارهگيري
مشايي راهكاري براي نزديكي اين دو طيف بوده باشد. اين مساله كمك ميكند كه احمدينژاد به جبهه پايداري ملحق شود و رهبر جبهه پايداري شود بدون اينكه بخواهد مسووليت جبهه پايداري را بپذيرد. در واقع احمدينژاد به سمتي ميرود كه رهبري سياسي هواداران جبهه پايداري يا به عبارتي مخالفان دولت روحاني را به دست بگيرد.
آيا احمدينژاد پتانسيل جذب ديگر نيروهاي اصولگرا را نيز دارد؟
پتانسيلهاي حركتي او هم اين ظرفيت را نشان ميدهد. به اين معنا كه احمدينژاد اين قدرت را دارد كه كل مخالفان روحاني را به سمت خود جلب كند. البته منتقدان دولت، از جمله اصولگرايان سنتي و طيف معتدل اصولگرا ممكن است به او نپيوندند اما در عين حال سرعت عمل احمدينژاد در فضاي راديكالي ايجاد كردن، اين امكان و احتمال را در پي دارد كه اصولگرايان سنتي را به سمت خود بكشد. بر اين اساس معتقدم احمدينژاد در آينده نزديك نقش فعالتري در خبرسازي به عهده خواهد گرفت. البته اين به اين معنا نيست كه من اين حركت را تاييد يا رد ميكنم. اين توصيفي از چيزي است كه احساس ميكنم.
اساسا احمدينژاد در انتخابات مجلس آينده تا چه حد در جلب بدنه اجتماعي موفق خواهد بود؟ به هر حال بدنه اجتماعي او پس از هشت سال كه او در مسند بود ريزش شديدي پيدا كرده است. آيا حالتي وجود دارد كه اين ايجاد فضاي راديكال توسط او در قبال بدنه اجتماعي موفق عمل كند؟ آيا احمدينژاد ميتواند در بازي سياسي ديگري مردم را به سمت خود جلب كند؟
دال مركزي گفتمان احمدينژاد مساله عدالت اجتماعي است. البته احمدينژاد در حوزه اقتصادي و در راستاي تامين عدالت مردم از موضع پوپوليستي حركت كرد. بنده هم در مقام قضاوت رد زمينه ميزان موفقيت او در اين امر نيستم. دو مساله از نظر من باعث ريزش شديد بدنه اجتماعي او بوده است؛ اولا مساله مشايي بود كه جريان هوادار احمدينژاد انتقاداتي به او در اين زمينه داشت. دوما با خانهنشيني خود نشان داد كه تبعيتي كه مورد انتظار هواداران احمدينژاد بود از راس نظام ندارد. به هر حال او اين تصوير را ايجاد كرد و من درست يا غلط آن را قضاوت نميكنم. اكنون احمدينژاد در حال رفع اين دو نقص است. از سويي با كنار گذاشتن مشايي يا كنار رفتن به اختيار مشايي عملا يكي از موانع برطرف ميشود. از سوي ديگر احمدينژاد با فرستادن سيگنالهاي رسانهاي در حال رفع مساله دوم يعني تبعيت خود از رهبري است. البته حل اين مساله از سوي او دشوار است اما به هر حال در اين زمينه تلاش ميكند. از سوي ديگر اشتباهات دولت آقاي روحاني به خصوص گسترش نارضايتي از حوزه عملكرد او در اقتصاد ميتواند اين ذهنيت را به وجود آورد كه احمدينژاد ممكن است اين تصور را ايجاد كند كه
احمدينژاد درست است كه اشتباهاتي داشته اما باز هم براي توده مردم كارهاي را انجام داده است. ممكن است آقاي احمدينژاد از اين تصوير بهره بگيرد.
آيا رويكرد نمايشي احمدينژاد در حوزه عدالت و اقتصاد باعث ميشود كه توجه او به توده مردم بيشتر به نظر برسد؟
البته من در اين مورد نميتوانم قضاوت كنم. اين مسالهاي است كه اقتصاددانان بايد درباره آن اظهارنظر كنند اما يك نكته را اشاره ميكنم؛ در حوزه «مديريت برداشت»، واقعيت آن اهميتي را ندارد كه برداشت از واقعيت دارد. گاهي ممكن است نخبگان و كارشناسان نظري داشته باشند و آن را درست بينگارند اما توده مردم اين تصوير را نداشته باشند. اين توده مردم هستند كه راي ميدهند. ممكن است كارشناسان يا متخصصان امور نهايتا بگويند كه رويكرد احمدينژاد به مصلحت كشور نيست اما توده مردم چنين برداشتي را نداشته باشند. بنابراين آنچه منشأ اثر ميشود برداشت توده مردم ار رفتارهاي احمدينژاد است. بنابراين بايد يك نظرسنجي در ميان تودهها صورت بگيرد تا ببينيم كه تودههاي مستضعف يا طبقات رايدهنده گسترده چه برداشتي از رويكرد و عملكرد احمدينژاد در مقايسه با دولت روحاني دارند. در حال حاضر من اطلاعات لازم در اين زمينه را ندارم و نميتوانم بهطور دقيق قضاوت كنم اما ميتوانم بگويم احمدينژاد نشان داده كه امكان و توانايي ارتباط با تودهها را دارد در حالي كه اين مساله درست نقطه ضعف دولت روحاني است. دولت روحاني گرايش شديدي به نخبگان دارد. بهتر است
دولت هم به افكار عمومي توجه كند و هم از نظرات نخبگان استفاده كند. دولت روحاني رفتارهاي رسانهاي دقيقي براي افكار عمومي طراحي نميكند. من به عنوان كارشناس معتقدم دولت روحاني در توجيه افكار عمومي چندان موفق نبوده است. همين مساله ميتواند فرصتي باشد براي احمدينژاد كه تهاجم خود را سازمان دهد. بايد ببينيم كه در ماههاي آينده احمدينژاد چه خواهد كرد و از سوي ديگر واكنش اصولگرايان در برابر او چه خواهد بود.
اصولگرايان سنتي در برابر موجي كه احمدينژاد در ماههاي آينده به راه خواهد انداخت چه رويكردي در پيش خواهند گرفت؟
اگر رفتار اصولگرايان نسبت به احمدينژاد در يك دهه گذشته را مورد بررسي قرار دهيم، مشاهده خواهيم كرد كه احمدينژاد در دور قبل هم با خوشامدگويي اصولگرايان مواجه نشد، بلكه احمدينژاد اين ظرفيت را داشت كه خود را به جريان اصولگرا تحميل كند. اين تحميل را از بعد منفي نميگويم. احمدينژاد شرايطي را ايجاد كرد كه جريان اصولگرا چارهاي جز حمايت كامل از او نداشت. اكنون هم احمدينژاد در پي كسب رضايت اصولگرايان سنتي نيست. با شناختي كه از احمدينژاد دارم او كسي است كه بسيار كم به مديريت مسوولان اهميت ميدهد. او تمام تلاش خود را براي مديريت صحنه ميكند. اصلا او انرژي خود را براي ديدار و اهميت به مديران برتر اصولگرايان مصرف نميكند. احمدينژاد به جاي اينكه حزب بسازد تا بتواند با چهرههاي برتر اصولگرا ديدار كند و ليست مشترك بدهد، رسانهسازي كرده و رسانه را براي ارتباط مستقيم با افكار عمومي طراحي است. او اين توانايي را دارد كه به اين هدف دست يابد.
مسالهاي كه به هيچ عنوان نبايد از آن غفلت كرد اين است كه احمدينژاد خيلي خوب بلد است از فضاي دو قطبي استفاده كند. چنانچه ما ديديم كه سعيد جليلي در فضاي دو قطبي انتخابات ٩٢ نتوانست به سود خود بهره ببرد اما احمدينژاد در اين زمينه كاملا مسلط است. بنابراين دو فرصت انتخابات مجلس و انتخابات رياستجمهوري بعد را در اختيار دارد. نيروهاي لازم براي پيشرفت احمدينژاد در حوزه رقابتهاي سياسي توسط آقاي روحاني مشخص خواهد شد. هر چه دولت روحاني در اغناي افكار عمومي عقب برود، احمدينژاد و ديدگاههاي او جلو خواهد رفت. در آن زمان دو قطبي ايجاد خواهد شد كه انتخاب اصولگرايان را براي در كنار احمدينژاد قرار گرفتن دشوار خواهد كرد. چنانچه اكنون هم گاهي ميبينيم كه وقتي فشارها به او زياد ميشود نوعي عصبانيت را از او ميبينيم. اين عصبانيتها ناشي از فقدان برنامه براي مواجهه با افكار عمومي است و احمدينژاد قادر است كه از آن به خوبي استفاده كند. بايد منتظر باشيم و رفتارهاي آنها را مورد تحليل قرار دهيم.
بنده با اینکه با سیاستهای هیچ یک از آقایان احمدی نژاد و روحانی موافق نیستم ولی باید بگم انصافا آقای احمدی نژاد موج سازی اجتماعیشون نسبت به آقای روحانی بیشتره. یعنی خوب میتونه با توده ی مردم ارتباط برقرار کنه. در انتخابات آینده ی ریاست جمهوری رقابت شدیدی بوجود خواهد اومد.
نميتواند چنين كاري بكند . چون ارزش برنز پيدا كرده محموت .
بنظر من بهترين راه مبارزه با افكار احمدى نژاد و بى اعتبار ساختن ادعاهاى او افشاء مفاسد و غارتگريهائيست كه در دوره مديريت او اتفاق افتاده
احمدی نژاد اینجا،احمدی نژاد اونجا،احمدی نژاد...... همه جا!!!!!!!!!!!
این مهره سوخته دود شده رفته،حزب مزب کیلوئی چند؟
آزموده را آزمودن خطاست،مگه کسی سمت اون می ره،حتی مخالفین روحانی، مگر اینکه منفعتی داشته باشه یا مثله خود احمدی حالش خوب نباشه