گوناگون

ماسه‌های‌روان فکه بلای جان خوزستانی‌ها

پارسینه: خوزستان این روزها درگیر بلایی طبیعی است. بلایی که این بار طبیعت نه به تنهایی بلکه به واسطه سوءمدیریت انسان‌ها بر سر چهار میلیون و 800 هزار خوزستانی نازل کرده است.

به گزارش پارسینه، خراسان نوشت: طی 10 سال گذشته با گرم شدن هوا، گرد و غبار نیز در قالب میهمانی ناخوانده خود را به فضای خوزستان می‌رساند و نفس‌های مردم این استان را به شماره می‌اندازد. اما این بار کمبود بارش‌ها در پاییز و زمستان سبب شد تا گرد و غبار چند ماهی زودتر میهمان خوزستانی‌ها شود؛ گرد و غباری که دلیل پدید آمدن آن با وجود آثار سهمگینی که بر زندگی مردم داشته است، مدام بین منابع خارجی و داخلی دست به دست می‌شود.


ماسه‌های‌روان فکه بلای جان خوزستانی‌ها

سدسازی در ترکیه؛ مرگ تالاب‌ها در سوریه و عراق
به گفته بسیاری از کارشناسان یکی از علل اصلی خشک شدن تالاب‌ها در منطقه غرب آسیا بویژه در عراق، ایران و سوریه و به تبع آن بلند شدن گرد و غبار در منطقه، ناشی از اجرای پروژه عظیم آناتولی در ترکیه است؛ پروژه‌ای عظیم که بر اساس آن بیش از 22 سد و 19 طرح برق‌آبی در حوضه آبریز دجله و فرات ایجاد خواهد شد. با اینکه تاکنون تنها 21 درصد از طرح‌های مربوط به آبیاری و 74 درصد از طرح‌های برق‌آبی پروژه آناتولی به بهره‌برداری رسیده است اما در همین میانه کار مشکلات فراوانی گریبان کشورهای پایین دست دجله و فرات را گرفته و تالاب‌های منطقه یکی پس از دیگری رو به خشکی می‌روند.

در چنین فضایی است که ورود دستگاه دیپلماسی به موضوع پدیده گرد و غبار ضروری به نظر می‌رسد، برای رایزنی با ترکیه تا این کشور مجاب به تأمین حق‌آبه تالاب‌های پایین‌دستی دجله و فرات شود و از سوی دیگر رایزنی با عراق، سوریه، عربستان و اردن تا دولتمردانشان مجاب به مالچ‌پاشی کانون‌های تولید ریزگرد در کشورهایشان شوند.

غفلت از کانون‌های داخلی ریزگردها یا پاک کردن صورت مسأله
از سوی دیگر اما غفلت از کانون‌های تولید گردوغبار در داخل کشور به نوعی پاک کردن صورت مسأله است و نباید از نقش منابع داخلی گرد و غبار، کم‌کاری‌های صورت گرفته در داخل کشور، عدم رعایت اصول زیست‌محیطی و البته سدسازی‌های غیراصولی و مهمتر از همه خشک کردن یکی از بزرگترین تالاب‌های کشور توسط وزارت نفت در خوزستان غافل شد، چراکه به گفته بسیاری از کارشناسان دلیل ایجاد 10 مورد از 12 مورد بحران ایجاد شده توسط گرد و غبار در خوزستان طی چند ماه گذشته ناشی از منابع داخلی بوده است. تالاب نیمه‌خشک هورالعظیم که این روزها بیشتر به بیابان و مرداب هورالعظیم می‌ماند، از یک سو و تپه‌های ماسه‌ای سرزمین فکه از سوی دیگر باعث شده‌اند تا با گرم شدن هوا و وزش بادی نه چندان پر سرعت، سرزمین خوزستان در انبوهی از گرد و غبار فرو رود.

برای بررسی موضوع راهی اهواز شدیم. حالا دو روزی می‌شود که ریزگردها در اهواز فروکش کرده‌اند و مردم می‌توانند نفسی تازه کنند. اما مشکل هنوز پابرجاست و هرلحظه ممکن است با کم شدن رطوبت هوا و وزش بادی سطحی شهر در هاله‌ای از غبار فرو رود.

نابودی تالاب هورالعظیم در ازای استخراج نفت
پیش از هر کاری راهی میدان نفتی آزادگان یا همان سومین میدان بزرگ نفتی جهان بعد از میدان نفتی غوار در عربستان و میدان نفتی بورقان در کویت می‌شویم. اکتشافات در این میدان نفتی از سال 76 آغاز شده و از سال 89 با سپردن کار به شرکت ملی نفت چین کار شکل جدی‌تری به خود گرفته است. پیش از هر چیز باید گفت تالاب هورالعظیم یا تالاب بزرگ هویزه همان میدان نفتی بزرگ است که شرکت‌های نفتی سال‌هاست برای حفر چاه‌های نفت و گاز و دستیابی به منابع عظیم نفتی در آن اقدام به خشک کردن تدریجی‌اش کرده‌اند، تا اینکه امروز هورالعظیم دیگر رنگ و بویی از تالاب گذشته را ندارد و به بیابان و البته مردابی راکد در دیگر بخش‌ها که هنوز آبی در آن باقی مانده تبدیل شده است.

بعد از 100 کیلومتر رانندگی به روستای رفیع (Rofayyeh) می‌رسیم. روستایی در 10 کیلومتری مرز ایران و عراق که در سال‌های جنگ تحمیلی آسیب زیادی را متحمل شده است. با یکی از بومیان رفیع که سابقه کار کردن در شرکت ملی حفاری را نیز دارد راهی منطقه می‌شویم تا با هورالعظیم و آسیب هایی که در طول هشت سال گذشته به آن وارد شده بیشتر آشنا شویم. وحید سواری در طول مسیر زمین‌های خشک و بی‌آبی را نشان می‌دهد که سال‌ها قبل بخشی از هورالعظیم بوده‌اند و امروز به بیابانی خشک بدل شده‌اند. یک کیلومتر در دل جاده‌ای باریک که دو طرف آن را نیزارهای خشکیده و خاک گرفته پوشانده، جلو می‌رویم و تازه متوجه می‌شویم که اینجا نیز روزگاری بخشی از تالاب هورالعظیم بوده است و کاهش آورد کرخه و اروند رود طی سال‌های گذشته باعث بروز چنین فاجعه‌ای در آن شده است.

سواری می‌گوید: سال‌ها قبل نیروهای زمینی ارتش هشت کیلومتر جلوتر از فضای فعلی در نزدیکی رفیع مستقر بودند و هور نیز تا مرز عراق توسط نیروی دریایی کنترل می‌شد اما امروز دیگر خبری از مرز آبی نیست و نیروهای مرزبانی نیز با خشک شدن تالاب مجبور شده‌اند هشت کیلومتر عقب‌تر بروند. این جاده هم پس از خشک شدن تالاب به منظور تردد کشیده شده است. تا چشم کار می‌کند، خشکی است و خاک. خبری از سرزندگی تالاب و آبزیان بویژه در سمت راست جاده که به سمت شهر بستان منتهی می‌شود، نیست. چند کیلومتر جلوتر چشمانمان به دکل حفاری شرکت ملی حفاری ایران و نیروهای این شرکت که مشغول حفر چاه نفت در دل هورالعظیم هستند هم روشن می‌شود.

با کمی بررسی مشخص می‌شود که شرکت نفت با جاده‌کشی و قطع ارتباط آبی بین بخش‌های مختلف هور باعث شده تا هور به آرامی خشک شود و در مناطقی نیز بصورت راکد درآمده و خاصیت مردابی به خود بگیرد. چاهی که در منطقه رفیع در حال حفر است، اولین چاه نفت این منطقه است و خدا می‌داند تا چند سال آینده و در راستای توسعه میدان نفتی دشت آزادگان چه بلایی بر سر باقی‌مانده تالاب و اکوسیستم آن خواهد آمد. سواری می‌گوید آنچه ما در طول این هشت سال دیده‌ایم مؤید این موضوع است که شرکت نفت جلوی وارد شدن آب به هور را می‌گیرد و از سوی دیگر آب را از سمت عراق از هور خارج می‌کند تا کار برای خشک کردن هور و استخراج نفت هموار شود. با این کار تالاب خشک می‌شود و آنچه باقی می‌ماند، خاکی است که با گرم شدن هوا و وزش باد در هوای منطقه پخش می‌شود. به حدی که در تابستان‌ها به زحمت می‌توان یک متر جلوتر را دید.

در میانه راه، لاشه گاومیشی که گویا چند روزی از مرگش می‌گذرد و به خوراک سگ‌های ولگرد تبدیل شده جلب توجه می‌کند. یکی از بومیان منطقه می‌گوید: آب هور آلوده است و احتمال می‌دهیم به خاطر آلودگی آب، مرده باشد. برای اثبات حرف‌هایش ما را به منطقه‌ای نسبتاً پرآب‌تر می‌برد و ماهیان مرده‌ای را نشان می‌دهد که گویا به واسطه دفع پسماندهای حاصل از حفاری به این حال و روز افتاده‌اند. پیرمرد که او هم از طایفه‌سواری‌هاست، می‌گوید: سال‌ها در این تالاب صیادی کرده‌ام اما هر سال آب آلوده‌تر می‌شود و از تعداد ماهی‌ها کاسته می‌شود.

اوج کار وزارت نفت در شط علی و طلائیه است، یعنی دشت آزادگان شمال. جایی که شرکت ملی نفت چین مسئولیت حفر و استخراج نفت از آن را در قالب قرارداد بیع متقابل بر عهده دارد. در این منطقه کار از حفر یک یا دو چاه نفت فراتر رفته و در حال حاضر 59 حلقه چاه در منطقه حفر شده است. اقدامی که مرگ کامل بخشی از هورالعظیم را در پی داشته است.

استخراج نفت به شرط حفظ هور مقرون به صرفه نیست
یکی از کارشناسان شرکت ملی نفت که در منطقه حاضر است، تنها به این شرط که نامی از او برده نشود، حاضر می‌شود اندک اطلاعاتی از نحوه کار این شرکت‌ها و اینکه چرا برای استخراج نفت به جای بهره‌گیری از فناوری‌های روز دنیا به خشک کردن تالاب ادامه می‌دهند به ما بدهد.

او می‌گوید: در حال حاضر 59 حلقه چاه که 54 حلقه آن چاه نفت است و شش حلقه دیگر به منظور تزریق آب و گاز برای جبران فشار از دست رفته نفت و گاز پس از پنج سال استخراج در منطقه حفر شده‌اند. برای حفر تمامی این چاه‌ها هم مجبور به خشک کردن محیط اطراف چاه بوسیله ریختن خاک و جلوگیری از ورود آب بوده‌ایم. از آنجاکه میدان نفتی کاملاً داخل هور واقع شده است و عمق آب تالاب در عمیق‌ترین نقاط به چهار متر هم نمی‌رسد، از لحاظ مالی مقرون به صرفه نیست که بخواهیم برای استخراج نفت دکل نصب کنیم. اقتصادی‌ترین کار همین خشک کردن است که البته می‌توانیم در صورت اعلام نیاز سازمان حفاظت محیط زیست پس از خشک کردن آب تالاب اقدام به مالچ‌پاشی زمین‌های اطراف آن کنیم؛ آن هم با هزینه خودمان.

خشک کردن هورالعظیم تحت نظارت سازمان حفاظت محیط زیست!
او اصرار دارد که حتی یک متر خاک هم بدون هماهنگی و نظر کارشناسان محیط زیست بر روی آب‌های هورالعظیم ریخته نمی‌شود و تمام اقداماتی که تا امروز صورت گرفته با هماهنگی و نظر موافق سازمان حفاظت محیط زیست در دولت قبلی و فعلی بوده است. با دیدن شرایط موجود، چاه‌های نفتی که به سرعت حفر می‌شوند و سرمایه‌گذاری‌های میلیاردی که در این منطقه صورت می‌گیرد به نظر می‌رسد که نه تنها رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بلکه شخص رئیس‌جمهور هم برای هورالعظیم و اکوسیستم از دست رفته آن کاری نمی‌توانند انجام دهند؛ چراکه منافع اقتصادی و سرمایه‌گذاری‌های صورت گرفته در حوزه نفت و گاز بر حفظ محیط زیست و آسیب‌های ناشی از تخریب آن می‌چربد و در بهترین حالت می‌توان انتظار مالچ‌پاشی زمین‌های خشک شده هورالعظیم را از مسئولان داشت، نه احیای دوباره این تالاب بزرگ را.

با این شرایط، گویا وعده رئیس سازمان حفاظت محیط زیست مبنی بر آبگیری 140 هزار هکتار از اراضی هورالعظیم ظرف یک سال آینده نیز وعده‌ای بیش نباشد و برای هرکس که این فاجعه ملی را از نزدیک دیده باشد به خوبی قابل درک است که دیگر هورالعظیم به زندگی باز نخواهد گشت.

ماسه‌های روان فکه بلای جان میلیون‌ها خوزستانی
یکی دیگر از کانون‌های ریزگرد در کشور که البته تا آن سوی مرزها در کشور عراق نیز ادامه می‌یابد، تپه‌های رملی و ماسه‌ای سرزمین فکه است. این تپه‌های ماسه‌ای از فکه تا چزابه عمقی 45 کیلومتری دارند و البته در درون خاک عراق نیز ادامه پیدا می‌کنند. جاده‌ای باریک و دوطرفه بستان را به فکه وصل می‌کند. جاده‌ای با حاشیه‌ای دیدنی. در حاشیه این جاده تا چشم کار می‌کند تپه و بیابان‌هایی است پوشیده از ماسه بادی روان. ماسه‌هایی که با کوچکترین باد به هوا بلند می‌شوند و اگر باد کمی شدت پیدا کند، می‌تواند خوزستان و استان‌های اطراف را زیر سلطه مرگ‌آور خود بگیرد. در بخشی از جاده، وجود درخت‌های قدیمی که به گفته محلی‌ها قدمتشان به قبل از انقلاب می‌رسد به چشم می‌خورد.

ماسه‌های بادی به حدی روانند که با کوچکترین نسیم هم به هوا بلند می‌شوند و البته درخت‌هایی با نژاد خاص که در حاشیه جاده رخ‌نمایی می‌کنند اجازه پراکنده شدنشان در هوا را نمی‌دهند. با آنکه خط سبز ایجاد شده تنها محدود به حاشیه جاده است و در عمق تپه‌ها امتداد نیافته است اما همین تعداد محدود درخت هم با وجود اینکه در محدوده حفاظت شده میشداق قرار دارند از دست انسان‌ها جان سالم به در نبرده‌اند. بسیاری از درختان قدیمی حاشیه جاده یا سوخته‌اند یا از تنه بریده شده‌اند. صحنه دردناکی است وقتی بعد از کند و کاو در منطقه به یکی از عشایر عرب برمی‌خوریم و علت سوختن و بریده شدن درخت‌ها را می‌پرسم. به زبان عربی می‌گوید: بعضی از افراد که برای تفریح به این مناطق می‌آیند بدون در نظر گرفتن خشکی شاخه‌های این درختان در کنارشان آتش روشن می‌کنند و با بادی ناگهانی آتش به درختان سرایت می‌کند. علت سوختن این درختان هم به همین علت است.

گذرگاهی باریک حاشیه جاده را به منطقه وسیعی از سرزمین ماسه‌ها وصل می‌کند. در دل بیابان و تپه‌های ماسه‌ای خبری از پوشش گیاهی مطلوب نیست و تا چشم کار می‌کند زمین پوشیده از ماسه‌های خاکی رنگی است که در نور صبحگاهی خورشید تلألوی زیبایی از رنگ و نور را پدید آورده‌اند. تپه‌هایی که در عین زیبایی این روزها به بلای جان خوزستانی‌ها بدل شده‌اند. نه تنها خبری از پوشش گیاهی و کاشت درخت در این منطقه نیست بلکه گویا دولت‌های قبلی و فعلی به وظیفه خود برای مالچ‌پاشی بر روی شن‌های این منطقه هم عمل نکرده‌اند و با هر وزش بادی تا کیلومترها آن‌سوتر قرار است قربانی ماسه‌های روان بیابان‌های اطراف فکه و چزابه شوند.

از فکه به چزابه می‌آیم. شهر همچنان آرام است. خبری از ریزگردها و غوغای خاک در هوا نیست. خیابان‌های شهر دوباره رنگ زندگی به خود گرفته‌اند، مردم برای خرید بیرون آمده‌اند، مدارس باز شده‌اند و عبارت «باطل شد» بر روی تابلوی اعلام برنامه پروازهای فرودگاه نقش نمی‌بندد. با این حال اما اضطرابی تلخ زیر پوست شهر نهفته است، همه می‌دانند مشکل هنوز پابرجاست و با تصویب چند مصوبه و سفر چند مسئول به خوزستان نمی‌توان امید به حل مشکل ریزگردها داشت. مردم هنوز نگرانند؛ از اینکه هر لحظه ممکن است غباری خاکی رنگ شهرهایشان را بپوشاند. از نخبه و عامی، می‌دانند حل این مشکل، عزم ملی مسئولانی را می‌طلبد که فارغ از بهانه‌جویی‌ها و انداختن تقصیر برگردن دولت‌های قبل، برای مردم خوزستان که روزگاری در خط مقدم مقابله با دشمن ایستاده بودند، پای کار بیایند و کاری کنند کارستان.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار