چه کسی مد را به ایران آورد؟
پارسینه: در سال ۱۳۲۱ زینت جهانشاه به همراه همسرش از سوئیس به ایران برگشت. یک سال بعد، او خیاطخانه خود را در خیابان امیریه تأسیس کرد و با همراهی ۵کارگر هر آن چه را که در طول سفرها و اقامتش در فرنگ آموخته بود به خانم های تهرانی عرضه کرد . جهانشاه برای این که مشتریان علاوه بر آشنایی با طرز کار او، برای اولین بار مجموعه لباس و مد را بشناسند، خیاطخانه خود را با یک نمایش مد لباس افتتاح کرد.
از بوتیک های شانزه لیزه تا خیاطخانه امیریه
حتی از همان آغازین سال های دهه ۲۰ خورشیدی که برای اولین بار حرف ازمد و سالن های مد بین زنان خانواده های اعیان تهرانی به میان آمد ، موضع غالب جامعه به این قضیه با دیده اکراه بود ؛ پس چندان غیرعادی نیست که اولین شوهای لباس روزگار ما هم به صورت کاملاً محدود و با تبلیغاتی اندک برگزار شود . کما این که پیش تر هم، سالن های مد و نمایش های زنده لباس ، به همین سبک بلکه بسیار بی صداتر و به قولی خزنده، کار خود را شروع کرده بودند !
به گزارش پارسینه،چند سالی است که این شوها به راه افتاده و حتی عصر یکی از آخرین روزهای بهمن ماه در سال گذشته ، سالنی در هتل همای تهران، پذیرای عده معدودی از اهالی شهر بود که به تماشای تجربه ای تازه یعنی همان نمایش مد آقایان نشستند.
شروع داستان
در سال ۱۳۲۱ زینت جهانشاه به همراه همسرش از سوئیس به ایران برگشت. یک سال بعد، او خیاطخانه خود را در خیابان امیریه تأسیس کرد و با همراهی ۵کارگر هر آن چه را که در طول سفرها و اقامتش در فرنگ آموخته بود به خانم های تهرانی عرضه کرد . جهانشاه برای این که مشتریان علاوه بر آشنایی با طرز کار او، برای اولین بار مجموعه لباس و مد را بشناسند، خیاطخانه خود را با یک نمایش مد لباس افتتاح کرد.
سال ها پیش از آن یعنی حدود ۱۹۳۱ میلادی، او که تا کلاس دوم متوسطه در دبیرستان ژاندارک تحصیل کرده بود، به همراه پدرش سرهنگ حبیب الله فرود سرپرست محصلان وزارت جنگ آن روزها ایران را به مقصد آلمان ترک کرد . سرهنگ برای مأموریت به برلن رفت و دخترش را به مدرسه دخترانه لته فراین که یک آموزشگاه بین المللی معروف بود، سپرد . لته فراین جایی بود که دخترها با علم خانه داری تکمیلی، آشنا می شدند و علاوه بر آن باید چیزهایی را مثل تندنویسی و ماشین نویسی، هم یاد می گرفتند . به مدت یک سال و نیم علوم قضائی، آشپزی ، پرنده شناسی، حیوان شناسی و حتی نحوه ذبح و تمیز کردن و پختن جانوران، خیاطی، لباسشویی، اتو و رفو ، وصله کردن لباس و … هم در این مدرسه به زینت جوان تعلیم داده شد. بعد از آن او با یک افسر ازدواج کرده و برای اقامتی که دو سال و نیم طول کشید راهی برن پایتخت سوئیس شد.
آنجا بود که زینت علاقه خود را به هنر خیاطی جدی تر از گذشته دنبال کرده و یک سال تمام را صرف یادگرفتن روش برش روی مانکن از یک خانم سوئیسی کرد. گرچه وابستگی نظامی شوهرش باعث شد آنها سوئیس را هم ترک کنند اما در عوض به شهری پاگذاشتند که یکی از مراکز اصلی صدور مد به تمام دنیا بوده و هنوز هم هست ؛ پاریس.
از بوتیک های پاریس تا خیاطخانه تهران
زینت جهانشاه تخصص خیاطی خود را در پاریس گرفت. او چنان در کار خود ورزیده شد که لباس های رسمی خودش را هم می دوخت و با آن لباس ها در جمع آشنایان به زنی خوش پوش، معروف شد.
پیش از آن که جنگ جهانی آغاز شده و او و خانواده اش به سوئیس برگردند، زینت خبردار شد که پیر بالمن طراح معروف سال های دور برای مادرش بوتیکی باز کرده و برای خیاطخانه های پاریس لباس طراحی میکند. البته بالمن آن روزها چندان شناخته شده و معروف نبود و آشنایی دخترک ایرانی با او به این خاطر بود که زینت از مشتریان مادر بالمن به حساب میآمد.
جهانشاه از این مادر و فرزند هنرمند، خواست که مدتی در کنارشان با طرز برش و دوخت آنها آشنا شود. با این تقاضا موافقت شد و در مدت یک ماه این دختر ایرانی به رموز خیاطی مدرن وقت، همین طور طرز اداره یک بوتیک پی برد. همین قضایا به او کمک کرد تا یک سال پس از بازگشت به وطنش بتواند اولین بوتیک ایرانی را در تهران تأسیس کرده و نام خود را به عنوان اولین کسی که پای مد را به ایران باز کرد، در تاریخ ثبت کند.
نمایشی که خیاطخانه او را معروف کرد
با فرستادن کارت دعوت و پیغام و چند تلفن به خانم های معتبر ، زینت موفق شد پای حدود ۱۵ نفر از زنان سرشناس شهر را به نمایش افتتاحیه خیاطخانه اش باز کند. بیشتر این خانم ها، از فرنگ رفته ها بودند و با نمایش مد لباس، آشنایی داشتند .
در این مراسم ۹۰ دست لباس زنانه مخصوص صبح، عصر و شب به نمایش گذاشته شد . معرفی لباس ها را هم خود جهانشاه برعهده داشت و موقع نمایش هر کدام، اسم و توضیحاتی درباره شان میداد. جالب است بدانید نام تمام این لباس های ایرانی از روی فصول سال یا گل ها انتخاب شده بود. هر چند که جنس پارچه هایشان مثل تمام پارچه های مصرفی آن سال ها، فرنگی بود و متری ۲۰ تا ۲۵ تومان، قیمت داشتند.
مد لباس های طراحی شده توسط جهانشاه هم، بیشتر مطابق مد کریستین دیور بود. او در این باره می گوید: دیور در آن موقع مد جدیدش را با دامن های بلند عرضه کرده بود و اغلب لباس ها دامن بلند، با ترکهای باریک بودند. مثلاً خانم صفیه فیروز که در برنامه حضور داشت چون تازه از پاریس به تهران آمده بود، لباسی به همین مدل به تن داشت.
البته این لباس ها نه تقلید از دیور، بلکه آمیزه ای از طرح های او و دید شخصی جهانشاه بود؛ پالتوها گشاد و آزاد بودند با آستین های سرخود گشاد و یقه های بسته. کت و دامن ها مناسب اعتقادات زنان ایرانی طراحی شده بود و پیراهن های شب به سبک دکولته ؛ و به جلوی این لباس ها قسمتی اضافه می شد که به تن بایستد !
در این لباس ها از مخمل استفاده شده و بازار لمپه هم گرم بود . کفش ها نوک گرد و بی پاشنه و باریک بودند. اما از پالتو پوست و کلاه در این مجموعه خبری نبود ؛ چرا که قیمت پوست گران بوده و در نتیجه امکان فروش وجود نداشت . از طرف دیگر جهانشاه، کلاهدوز خوبی سراغ نداشت تا طرح هایش را به او بدهد و برای نمایش خود از آن کلاه ها استفاده کند، در عوض کیف های مدل موت که هر دو دست در داخل کیف قرار می گیرد به نمایش گذاشته شده بود و روی لباس های شب پولک و منجوق دوزی دیده می شد.
این لباس ها بیشتر به رنگ سیاه و قهوه ای و قیمتشان به عنوان مثال برای پیراهن بعدازظهر ۵۰ تومان و پالتوها ۱۰۰ تومان بود . نمایش دو ساعت و نیم طول کشید و اتفاقاً نه تنها خانم های حاضر در مجلس، بلکه تمام آنها که وصف نمایش خیره کننده خیاطخانه جهانشاه را شنیده بودند ، استقبال زیادی از جادوی مد او کردند.
مانکن های باحیا
مانکن هایی که باید لباس های این برنامه در تن آنها نمایش داده می شد از بین خانم ها و دختران دوست و آشنا انتخاب شده بودند. خوشبختانه چون محیط خیاطخانه و این برنامه خاص کاملاً زنانه بود، از طرف خانواده این مانکن های آماتور و خودشان مخالفتی صورت نگرفت. اما به هر حال آموزش طرز راه رفتن ، ایستادن و نمایش لباس دردسرهای زیادی داشت.
این دخترخانم ها بین ۱۸ تا ۲۵ سال سن داشتند و پرو و آماده کردن لباس هایشان ۳ ماه طول کشید. البته برخلاف تصور گیسوان مانکن ها ساده و بی آرایش بود، چون در آن زمان سلمانی رفتن و آرایش مثل امروز، امری عادی نبود. طفلی ها نه تنها بابت این مانکن شدن از زینت جهانشاه دستمزدی نگرفتند، بلکه تعدادی از لباس ها را هم خریدند و رفتند!
البته تخفیف مناسبی به آنها داده شد، ولی اجرت دوخت لباس در خیاطخانه برای دیگران به این شرح بود: لباس روز از ۱۱۰ تا ۱۵۰ تومان ، لباس شب بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ تومان ، کت و دامن یا پالتو با روسری۳۰۰ تومان.
مد، زیبایی نمی آورد
زمانی که من کار خیاطی را شروع کردم وسایل به حد کافی نبود. ۱۲ سال از شروع کارم می گذشت که خانمی به نام آنتوانت که همکلاسم در دوران دبیرستان ژاندارک بود، دستگاهی به ایران آورد که قلاب کمر تهیه می کرد و منگنه می زد. حتی کسی نبود که کمر درست کند و مجبور بودیم کمر لباس ها را خودمان با دردسر زیاد در خیاطخانه تهیه کنیم.
گفتنی های جهانشاه از شروع کار بوتیکش زیاد است. اما ۱۰ سال پس از افتتاح خیاطخانه بود که او به فکر استفاده از طرح لباس های قدیمی در کار خود افتاد: با الهام از لباس های موزه مردم شناسی، مانتویی طراحی کردم که شبیه ردای مردان قدیمی بود و آستین های راسته گشاد داشت. این مانتو با استقبال زیادی روبه رو شد.
زینت جهانشاه عقیده جالبی در مورد مد و بازگشت آن در دوره های زمانی متوالی دارد. او می گوید: طی سال ها خیاطی به این نتیجه رسیدم که مد سیر دورانی دارد، مثلاً خیلی از مدل های مجموعه من بعد از سال ها دوباره متداول شدند.
اما نظر یک لیدر مد و طراحی که به مردم خوراک پوشاکی ! می دهد، درباره پدیده مد چیست؟ جهانشاه می گوید:شیک پوشی خیلی خوب است ولی نباید خیلی آلامد شد و دربست و چشم بسته از مد پیروی کرد. همیشه پیرو مد بودن، زیبایی نمی آورد بلکه رعایت اعتدال و شخصیت در لباس پوشیدن است که یک خانم را برازنده جلوه می دهد . به اعتقاد من یکی از اصول شیک پوشی خانم ها، همان ساده پوشی و رعایت تعادل مد است.
آخر داستان
زینت جهانشاه تا سال ۱۳۴۷ کار خیاطی را ادامه داد. در این مدت چندباری محل خیاطخانه اش را تغییر داد، تا این که بالاخره بعد از تولد دخترش زهراکم کم خود را بازنشسته کرد. او شروع کننده راهی بود که با تأسیس خیاطخانه های متعدد و رواج مد و مدگرایی در ایران، آرام آرام رشد کرده و حالا از مرز ۶۰ سالگی هم گذشته است.
عالی بود
اصلا درست نيست اين خبر شما..
خيلي قبل تر از اين يعني در اواخر قاجار و اوايل سال 1300 مد وارد ايران شد و اونهم نه در تهران بلكه براي اولين بار به گيلان وارد شد چون به روسيه و باكو و اروپا نزديكتر بود و مسير ترانزيتي مردم ايران به اروپا محسوب ميشد. كلا در اونموقع اول هر چيزي در گيلان وارد ميشد و در آنجا رايج و مد ميشد و بعدا به تهران ميرسيد......
اين موضوع كاملا حقيقت داره و ميتونين به منابع و مدارك تاريخي كه خوشبختانه هم اسناد و هم عكسهاش در اينترنت هم موجوده مراجعه كنين ...
شايد خيليها الآن انگ و برچسب ناسيوناليستي به من بزنن و بخوان توهين كنن و مسخره بازي در بيارن اما تاريخ رو نميشه گول زد هيچوقت......
اولين كتابخانه ملي ، اولين تاتر ، اولين خودرو و اتوبوس ، اولين پيانوي وارداتي ، اولين داروخانه شبانه روزي ، اولين مدرسه مدرن به سبك اروپايي ، اولين باشگاه بدنسازي و....... براي اولين بار در گيلان رونمايي شد .