خودکشی دختر دانشجو در خوابگاه
پارسینه: صدای فریاد دختر جوان سکوت خوابگاه را شکست. چراغهای اتاقها روشن شد و دختران دانشجو خود را به مقابل پنجره رساندند. در تاریکی مقابل ساختمان خوابگاه بسختی دختر جوانی دیده میشد که با صورت به زمین برخورد کرده بود.
به گزارش پارسینه، صدای فریاد دختر جوان سکوت خوابگاه را شکست. چراغهای اتاقها روشن شد و دختران دانشجو خود را به مقابل پنجره رساندند. در تاریکی مقابل ساختمان خوابگاه بسختی دختر جوانی دیده میشد که با صورت به زمین برخورد کرده بود. نگهبان خوابگاه به اتاق نگهبانی بازگشت و موضوع را به مسئولان دانشگاه و پلیس اطلاع داد.
سروان میری در اتاق کارش مشغول بررسی پرونده ای بود که صدای زنگ تلفن همراهش بلند شد. خود را سریع به تلفن رساند تا قبل از بیدار شدن بچه ها صدای زنگ را قطع کند. وقتی به تلفن جواب داد، افسر کلانتری ۱۶ تهران از سقوط مرموز دختر جوانی از طبقه چهارم خوابگاه خبر داد. کارآگاه آدرس خوابگاه را گرفت و راهی محل حادثه در شرق تهران شد.
خودروی کلانتری و آمبولانس پزشکی قانونی مقابل خوابگاه توقف کرده بودند. ماموران کلانتری از دانشجویان که خیلی ترسیده بودند می خواستند اطراف محل حادثه را خلوت کنند تا گروه های مختلف کار خود را به راحتی انجام دهند. سروان ابتدا خود را به محل کشف جسد رساند. خون زیادی از سر دختر جوان روی زمین جاری شده بود. پزشک جنایی پس از معاینه جسد گفت: علت مرگ ضربه مغزی است. شدت ضربه به حدی بوده که دختر جوان در دم جان سپرده است.
کارآگاه سپس همراه افسر کلانتری راهی طبقه چهارم ساختمان شد. در طول مسیر گروهبان در گزارش خود گفت: نرگس دانشجوی سال دوم رشته فیزیک و اهل یکی از استان های غربی بود. دو هم اتاقی او برای درس خواندن به کتابخانه خوابگاه رفته بودند و او در زمان حادثه تنها بود. با شنیدن صدای فریاد او دانشجویان و نگهبان به محوطه آمده و با جسد او روبه رو شده بودند. در ابتدا از نگهبان خوابگاه تحقیق کردم که او مدعی شد، زمان حادثه در اتاق نگهبانی نشسته بودم که ناگهان صدای فریاد دختر جوان و اصابت جسمی با زمین را شنیدم. ابتدا فکر کردم دانشجویان با هم درگیر شده اند. اما وقتی خود را به ساختمان رساندم نرگس را بی جان روی زمین دیدم.
افسر کلانتری ادامه داد: تحقیقات از دانشجویان و هم اتاقی های او نشان داد، نرگس دختر آرامی بود و اغلب روی تختش دراز می کشید و کمتر با دانشجویان حرف می زد. او چندی قبل عاشق یکی از دانشجویان می شود و قرار بود با هم ازدواج کنند که پسر جوان در یک تصادف جان خود را از دست می دهد. از آن زمان نرگس دچار مشکلات روحی و گوشه گیر شده بود.
کارآگاه وارد اتاق ۴۰۳ در طبقه چهارم شد. به هم ریختگی در اتاق دیده نمی شد و همه وسایل سر جایش بود. او به سمت بالکن رفت بخشی از لبه دیوار نیم متری خوابگاه خراب شده و خاک و سیمان روی بالکن ریخته بود. جسد دختر درست مقابل بالکن روی زمین افتاده بود.
سروان از افسر کلانتری خواست، دو هم اتاقی نرگس را برای تحقیق به اتاق بیاورد. دو دختر جوان شوکه شده بودند و یک لحظه گریه شان قطع نمی شد.
لیلا ابتدا وارد اتاق شد و درباره نرگس گفت: دو سال است با نرگس دوست هستم. او دختر درس خوان و سر زنده ای بود. ترم دوم با پسری به نام محسن آشنا شد و قرار بود با هم ازدواج کنند. محسن پسر خوبی بود و عاشقانه به نرگس ابراز محبت می کرد. اما ناگهان همه چیز به یکباره خراب شد و محسن در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست داد. این موضوع ضربه سختی برای نرگس بود و او تغییر رفتار داد. نه علاقه ای به درس داشت و نه زندگی. همیشه روی تخت دراز می کشید و به سقف خیره می ماند. امشب من و مژگان برای درس خواندن به کتابخانه رفته بودیم. با صدای جیغ و فریاد متوجه حادثه ای بد در خوابگاه شدیم. خود را به مقابل در رسانده و با جسد نرگس روبه رو شدیم. او سرانجام به دلیل شکست عشقی دست به خودکشی زد.
مژگان نیز در بازجویی ها حرف های هم اتاقی اش را تکرار کرد و گفت: نرگس نتوانست در برابر غم از دست دادن محسن طاقت بیاورد و خودکشی کرد.
صبح روز بعد کارآگاه در گزارش نهایی خود با اشاره به سه دلیل، مرگ نرگس را براثر خودکشی اعلام کرد.
حماقت که شاخ و دم نداره
اخه الاغ اگه خبر میدی نباید بگی کدوم شهر کدام خوابگاه؟!!بعد از این چه شیوه نگارش خبره ؟!مگه داری داستان پلیسی مینویسی!!!
والا
اینی که گفتی واقعی بود یا داستان پلیسی، خیلی یجوری بود
خدایا خودت رحم کن به جوانان ما.