"سال ١٢٩٧ سیاهترین سال تاریخ ایران است"
پارسینه: بعد از تصویب قطعنامه ٢٢٣١ شورای امنیت سازمانملل متحد، دکتر ظریف و دکتر علیاکبر صالحی به مجلس رفتند تا راجع به توافق وین، که به قطعنامه تبدیل شده بود، صحبت و از دستاورد هیأت ایرانی در طول مذاکرات دفاع کنند. در این نشست کتابی در دست وزیر خارجه بود؛ کتاب خاطرات محمدعلی فروغی ذکاءالملک.
چه آقای ظریف عالما و عامدا این کتاب را در این جلسه حساس با خود برده باشد و چه اتفاقی، این کتاب، که در واقع سفرنامه مرحوم ذکاءالملک فروغی به پاریس است، در دستان دکتر ظریف به وسیله عکاس تیزبین صید شده باشد، بهترین پیام را از گذشته صدساله ایران و ارتفاع جایگاه دیپلماسی کشورمان در عرصه بینالمللی میرساند. بدون اینکه بخواهم از کتاب یا نویسنده آن دفاع کنم، خواندن این کتاب را به همه علاقهمندان تاریخ قرن اخیر ایران توصیه میکنم. کنفرانس پاریس تا کنفرانس وین یکی در سال ١٩١٩ و دیگری در سال ٢٠١٥، چهارسالی کمتر از یکصد سال با یکدیگر فاصله دارند. ایران در این یکصد سال در چارچوب همین مرزها به حیات خود ادامه میدهد اما کشورهای هممرز ایران، این نام و حکومت و این مرزها را نداشتند.
در حاشیه جنوبی خلیج فارس دولتهایی به اسم کویت، بحرین و امارات وجود نداشت، عمان سرشتی دیگر داشت، در شرق، پاکستانی نبود و اصلا این نام هنوز در ذهن و زبان مردم ناحیه شکل نگرفته بود، چراکه این منطقه تحتاستعمار انگلیس بود. افغانستان اما به کمک دولت انگلیس و روسیه، منطقه حائلی بود که از سرزمین مادری- ایران - جدا شده و فاصلهای انداخته بود بین هند تحتاستعمار انگلیس و مناطق تازهتسخیرشده در ماوراءالنهر بهوسیله روسیه تزاری. دو طرف دریاچه خزر هم مدتها بود که از ایران جدا شده بود. شرق دریاچه از خیوه و خوارزم و آرال تا رود اترک با حرکت روسیه به این نواحی زیر سایه عهدنامه آخال قرار گرفته و غرب دریاچه با معاهده همیشهننگین «ترکمانچای» بعد از دو جنگ طولانی در اول قرن ١٩ بین ایران و روسیه، بسته شده بود.
در غرب، که امروزه کشور ترکیه و عراق قرار دارند، دولت عثمانی به حیات روبهموت خود ادامه میداد. در همین کتابی که دکتر ظریف به همراه داشت، بهروشنی بیان شده است که بعد از کنفرانس پاریس، دو دولت، یکی ترکیه توسط افسران جوان و دیگری عراق که بهتازگی از خاک عثمانی جدا و تحتالحمایه انگلیس شده بود و دو افسر؛ یکی انگلیسی به نام سایکس و دیگر فرانسوی به نام پیکو، پشت میز، خطکشبهدست روی نقشه مستملکات عثمانی، کشورسازی میکردند. ایران در این زمان ١٢ سالی میشد با همت مردان و زنان آزادیخواه خود از جمع کشورهای استبدادی خارج شده بود و حکومتی مشروطه را امتحان میکرد. از بخت بد انقلابیون، وقتی فرمان مشروطه در مردادماه سال ١٢٨٥ به امضای مظفرالدین شاه رسید، او چندروزی بعد فوت کرد و ولیعهد مغرورش محمدعلی میرزا که با تربیت روسی، رنگ و بوی خشنتری از پدرش مظفرالدین شاه و پدربزرگش ناصرالدین شاه گرفته بود، به تخت نشست. انقلابیون از پا ننشستند و سرانجام بههمت مردم آذربایجان و حرکت نیروهای شمالی و بختیاری و فتح تهران باعث فرار محمدعلی شاه شدند. انقلابیون چارهای نداشتند تا انتخاب نایبالسلطنه برای ولیعهد- محمدعلی شاه مخلوع -
یعنی احمد شاه، مشروط نیمهبند خود را حفظ کنند اما اروپای آبستن حوادث، سر جنگ با خود را داشت.
جنگی فراگیر که سال ١٩١٤ شروع و پایان آن همین کنفرانس پاریس به سال ١٩١٩ بود. حکومتمداران آن روز جهان درصدد برآمدند در کنفرانسی که سرنوشت بازندگان جنگ را تعیین و حقوق برندگان جنگ را تأمین میکرد، سازمانی جهانی متشکل از نمایندگان کشورهای مستقل و موجود آن زمان ایجاد کنند تا مانع از بروز جنگی دیگر همانند جنگ جهانی شوند. کل کشورهای مستقل در سال ١٩١٩ کمتر از ٥٠ کشور بودند. روسیه، انگلیس، فرانسه، عثمانی، بلژیک، هلند، ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و چند کشور دیگر، بخش عظیمی از جهان را در استعمار خود داشتند و صدها کشوری که هماکنون استقلال دارند، مستعمره این کشورها بودند.
٣٢ کشور مستقل جهان در سال ١٩١٩ در پاریس جمع شدند و هیأتی هم از ایران به این کنفرانس فراخوانده شد. در این تاریخ در روسیه، انقلاب کمونیستی رخ داد و ناگهان در کشوری که از ابتدای قرن ١٩، وزنه اصلی و تأثیرگذار آسمان سیاسی ایران به همراه انگلیس که با استعمار هندوستان خود را به مرزهای ایران رسانده بود توازن سیاسی ایران برهم خورد. انگلیس هم درصدد برآمد با سوءاستفاده از خروج روسیه که نام شوروی بر خود گذاشته بود، با قرارداد ١٩١٩ همه امور ایران را در اختیار بگیرد.
نخستوزیر وثوقالدوله حاضر به انعقاد قرارداد ١٩١٩ شد تا چتر حمایت انگلیس را بر سر خود داشته باشد. هیأت ایرانی به سرپرستی وزیر امور خارجه وقت علینقیخان مسعود انصاری (مشاورالملک) و همراهی محمدعلی فروغی ذکاءالملک رئیس دیوان عالی کشور آن زمان و سیدابوالقاسم عمید و حسین علاء وارد پاریس شدند.
آنها دو سالی در این شهر ماندند (١٧ دسامبر ١٩١٨ تا اوت ١٩٢٠/ آذر ١٢٩٧ تا ٢٠ مرداد ١٢٩٩) و بهاصطلاح دستازپادرازتر برگشتند. ایران در جنگ اول اعلان بیطرفی کرد، اما این بیطرفی بهسرعت به وسیله سه دولت انگلیس، روسیه و عثمانی نقض و خاک ایران اشغال شد. اوضاع داخلی آشفتهتر از آن بود که بتوان تصور کرد. مجلس تازهتأسیس شورای ملی، با مهاجرت عدهای از وکلا ایام فترت خود را شروع کرد.
مستوفیالممالک نخستوزیر حتی تصمیم به تغییر پای تخت گرفت؛ ترفندی که کارساز واقع شد و باعث شد که نیروهای اشغالگر وعده خروج از کشور را بعد از خاتمه جنگ بدهند. در این سالها ایران سیاهترین دوران تاریخ خود را تجربه کرد.
سال ١٢٩٧ بزرگترین قحطی تاریخ کشور در پی اشغال ایران و بهتاراجبردن همه منابع از ذخایر گندم و جو، تا گاو و گوسفند و علوفه رخ داد و روسیه، عثمانی و انگلیس بهبهانه جنگ و تأمین آذوقه سربازان خود هرچه یافتند غارت کردند.
سال ١٢٩٧ سیاهترین سال تاریخ ایران است و یکسوم از جمعیت ٢٠ میلیونی ایران با اشغال کشور تلف شدند. وقوع انقلاب کمونیستی در کشور همسایه شمالی، هرچند در آغاز به مردم امید داد، اما حضور سربازان بهاصطلاح روسیه سفید و جنگ آنها با ارتش سرخ، تمامی صفحات شمالی کشور را به مرز نابودی کشاند. انگلیس هم فضا را خالی از رقیب یعنی روسیه دید و تصمیم گرفت با قرارداد معروف به ١٩١٩، آخرین میخ استعماری را در ایران بکوبد به همین علت با کارشکنی مانع حضور هیأت نمایندگی ایران در جلسات کنفرانس صلح شد. ایران که یکسوم جمعیت خود را ازدست داده بود، به این بهانه که اعلان بیطرفی کرده است از حضور در جمع کشورهایی که باید غرامت از مسببان جنگ بگیرند منع شد و کوشش هیأت ایرانی به جایی نرسید.
طرفه اینکه حتی اجازه ورود اعضای هیأت به داخل جلسات کنفرانس را هم ندادند؛ دردنامهای که محمدعلی فروغی در کتابی که آقای دکتر ظریف به همراه داشت، آورده است و از عدم توان و قدرت ایران در مجامع بینالمللی افسوس میخورد. امروز کمتر از صد سال از کنفرانس صلح پاریس که حتی هیأت ایرانی را به داخل کنفرانس راه ندادند، میگذرد. جامعه ملل شکل گرفت، ایران یکی از ٣٢ کشوری بود که اساسنامه جامعه ملل را امضا کرد.
با تشکیل جامعه ملل، دعوای خسارت خود را به جامعه ملل برد اما با کارشکنی دولت انگلیس خصوصا «لرد کرزن» راه به جایی نبرد. حالا ظرف کمتر از صد سال دولت ایران به جایی رسیده که معادله دگرگون شده است. اگر در آغاز تشکیل جامعه ملل، ایران نتوانست در کنفرانسی که رسما دعوت شده بود شرکت کند و هیأت ایرانی دوسالی در پاریس ماند، اما در سال ٢٠١٥ این هیأت ایرانی بود که نقشه راه را تعیین کرد. شش کشور قدرتمند که پنج عضو آن کرسی دائمی در شورای امنیت دارند، بهاضافه آلمان -که بازنده جنگ اول و دوم اما ثروتمندترین کشور اروپایی فعلی است- یک طرف میز نشستند و طرف دیگر هیأت ایرانی نشست.
آقای ظریف با ظرافت کتابی را به همراه داشت و عکاس بهخوبی تصویر روی کتاب را صید کرد تا نشانهای باشد از قدرت هیأت ایرانی شرکتکننده در مذاکرات هستهای دو سال اخیر.
صد سال در تاریخ کشوری باستانی مانند ایران، اندکدرنگی است در حرکت تاریخ اما تفاوتی که از این درنگ حاصل میشود: این است که آن هیأت مسلوبالاراده که به بازی گرفته نشد، کجا و این هیأت که با صدای بلند از زبان رئیس گروه مذاکرهکنندهاش میگوید «هیچگاه یک ایرانی را تهدید نکنید» کجا؟! آقای ظریف دیپلمات کارکشتهای است که از همه ظرفیتهای موجود سود میبرد، ولو با نشاندادن کتاب خاطرات محمدعلی فروغی- ذکاءالملک! قدردان این هیأت خصوصا کاندیدای صلح نوبل آن دکتر محمدجواد ظریف باشیم.
( نعمت احمدی حقوقدان/شرق)
آقا جان کتاب را آقای حداد عادل قبل از شروع جلسه به آقای ظریف داد .....
سال های سیاه تری در تاریخ ایران داریم که غیر قابل انتشاره
اصلاح طلب ها به صورت همه چنگ میاندازند
الان دیگه نوبت رضا شاه هست
قابل توجه دلواپسان
والله جوری که جناب اقای نعمت احمدی برید و دوخت و وصله زد دیگه چیزی برا گفتن ما نذاشته.....!!!!!! جز اینکه هر چی هم بگم و بنویسم توی این شرایط اصلا کسی قبول نمیکنه فعلا هم که ظریف اقا قهرمان همه است.... فقط سربسته به این جناب احمدی بگم که در طول این صد سال اینجور که حضرتعالی فرمودید ایران همیشه هم دست و پا بسته ی بیگانگان نبوده و نمونه های اون هم بسیار زیاد که صد البته خود حضرتعالی هم بر این موضوع اشراف کامل دارید.... چه خوب میشد هر گاه که خواستیم بر مسند قاضی بشینیم کمی هم انصاف رو رعایت کرده باشیم خاصه زمانیکه عنوان وکالت رو هم یدک دارم...... به امید روزی که عقل و منطق بر احساسات غلبه کنه.....