آقازادهها محصول اقتصاد بیمارند
پارسینه: بیش از ۸۰ درصد کسانی که با ماشینهای مدل بالا در شهر مانور میدهند افرادی هستند که یک شبه پولدار شدهاند و به دلیل آنکه طبقه فرهنگیشان رشد نکرده؛ فکر میکنند همه چیز جامعه از ناموس افراد تا خانه و ماشین در اختیار آنهاست.
مصطفی کیایی بعد از ساخت فیلمهای "بعداز ظهر سگی سگی"، "ضدگلوله" و "خط ویژه" در تجربهای تازه سراغ اعتیاد رفته است. عصر یخبندان به نوعی ادامه خط ویژه است و به مشکلات اجتماعی و لایههای زیرین جامعه میپردازد. گفتگوی ایلنا با او و بهرام رادان را در ادامه میخوانید.
واکنشها به عصریخبندان موجب شگفتی شد. در شرایطی که اغلب فیلمهای ساخته شده در بستر اجتماعی ازسوی رسانههای تندرو و افراطیون و نمایندگان مجلس به شدت نقد شده و به چالش کشیده میشوند، عصر یخبندان توانست نظر این گروه را جلب کند. البته به اعتباری داستان اعتیاد، داستانی انکار ناشدنی است اما خیانت از آن سوژههایی است که جزء خط قرمز این گروههاست. شاید شما خیلی خوش شانس بودید یا چون مصطفی کیایی بودید، یا شاید فیلم بیش از آنکه از نگاه آنها سیاسی بهنظر بیاید، سرگرمکننده بود، شاید هم بیش از آنکه قدرت را نقد کند، افراد را مسئول رفتار خود میداند. چگونه فیلم شما به سلامت از این مرزها عبور کرد؟
مصطفی کیایی: همیشه دو نگاه در زمان اکران یک فیلم به وجود میآید. یک نگاه سطحی و سیاسی است که براساس جریانات سیاسی که در کشور وجود دارد تعیین میشود و به نوعی از قبل سیاستهای این بخش و عملکردهای آن تمرین میشود که ما هم با این دیدگاه سطحی مواجه شدیم. دیدگاه دوم که دیدگاهی عمیقتر است و امروز کمی بیشتر قالب شده نگاهی است که به برآیند فیلم توجه و معتقد است حسی که فیلم از نشان دادن خیانت و اعتیاد به مخاطب منتقل میکند یک حس انزجار است و تفکر دوم بر تفکر اول قالب شده است. هرچند در سینمای ایران انتقاداتی که به فیلمسازان اجتماعی میشود و بعضاً آنها فیلمسازان سیاهنما معرفی میکنند نقد به فیلم نیست بلکه بیشتر به جریانات حاکم به خصوص جریانات سیاسی ارتباط دارد. همچنین بیشتر فیلمساز را مورد نقد و انتقاد قرار میدهد تا اینکه فیلم و اثر نقد شود و انتقاد از فیلمساز نیز به دلایلی خارج از سینماست. دلیل این حرف این است که در طول سالها شاهد بودیم یک فیلم که در زمان توقیف شده چند سال بعد به نمایش در آمده است.
من در این فیلم کاملاً تفکر ساخت یک فیلم آمریکایی را داشتم اینکه باید کاملاً لخت و عریان مسائل و مشکلات را نشان داد اما باید برآیند حسی که فیلم در پایان به بیننده منتقل میکند این باشد که مخاطب از خیانت و مصرف مواد مخدر حس خوبی دریافت نکند. هرچند ما استعمال مواد مخدر را به خوبی نشان دادیم اما هیچ کجای فیلم این مسئله خوشایند نبود.
با این تعبیر شاید فیلمهایی که مورد انتقاد قرار میگیرند از آن روست که مسائلی همچون خیانت و مواد مخدر را بهصورت دلپذیر نشان دادهاند؟
کیایی: بخش اصلی انتقاداتی که فیلمهای اجتماعی میشود خارج از سینما و به مسائل دیگری ارتباط دارد و این حساسیت روی بعضی کارگردانها بیشتر از سایرین است. مثلاً این حساسیت درباره من کمتر است زمانی که من پروانه ساخت و پروانه نمایش فیلم را میخواستم بگیریم مخالفین جدی وجود داشتند اما قطعاً این مخالفتها و حساسیتها درباره من بسیار کمتر از فیلمی مانند قصههاست. اتفاقی که برای فیلم قصهها افتاد یک بازی سیاسی بود و یک جریاناتی ماجرای فیلم قصهها را نمیپسندیدند و بیشتر هدفشان رخشان بنی اعتماد کارگردان فیلم بود تا فیلم قصهها و اصلاً اینگونه برخورد با فیلمهای اجتماعی که مثلاً نماینده مجلس فیلم را ندیده و انتقاد میکند قطعاً برخورد اشتباهی است. از طرفی دیگر در سینما ما بیشترین لطمه را از همکاران خود میخوریم. مثلاً در هر دورهای تیم مدیریتی سینما به یک گروهی نزدیک بوده و از گروه دیگر دور به همین دلیل تلاش کرده تا آن جریانی که از او دور است را تحت فشار قرار دهد. این مسئله درباره فیلمهای اجتماعی بسیار افتاده است و همیشه درباره سینمای اجتماعی بیشتر خود فیلمساز مورد هجمه بوده تا اینکه اثرش نقد درستی شود.
آیا میتوان عصر یخبندان را فیلمی در ستایش سنت و نقد مدرنیته دانست. فیلی که راه نجات از سقوط و تباهی جامعه را بازگشت به خانواده دانسته و امید در آن موج میزند. آیا به همین دلیل پایان فیلم این اندازه پرامید بود و آدمهای بد محکوم بودند که حتما تقاص اعمال خود را پس بدهند و خاکستریها اصلاح میشدند. البته این نگاهی نیست که سینمای امروز ایران خیلی طالب آن باشد یا خیلی همخوانی با سینمای جهان داشته باشد. آیا این نگاه به فیلم عمداً تزریق شده؟
کیایی: عصر یخبندان سنت و مدرنیته را رد و تایید نمیکند بلکه مهمترین حرف فیلم این است که ما در یک وضعیت تاریخی خیلی مهمی هستیم و در زمانهای قرار داریم که از سنت به مدرنیته حرکت میکنیم و در این تحول و گذر کشوری مانند ما بسیار آسیبپذیر است. زیرا مدرنیته با خود یک فرهنگ و فضای خاصی را حاکم میکند و در فیلم درباره گذر از سنت به مدرنیته بحث میشود و اگر نتوانیم با مدرنیته به خوبی برخورد بکنیم قطعاً آسیب جدی میبینیم. مسئله خانواده نیز جزو مسائل اصلی در همه جای دنیاست و حتی در فیلمهای آمریکایی نیز به تحکیم خانواده و ترویج زندگی با خانواده بسیار دقت میشود زیرا حفظ جامعه در گرو حفظ خانواده است. حتی در بحث مواد مخدر و مبارزه با آن سازمانهای دولتی و مردمنهاد (NGO) به این نتیجه رسیدهاند که علاوه بر فرد معتاد و یا مصرفکننده مواد مخدر باید خانواده وی نیز مورد توجه قرار بگیرند و حتی همزمان با فرد معتاد کلاسهای آموزشی ویژهای برای خانواده وی درنظر گرفته شود. زیرا بهترین راه این است که فرد آسیبدیده از مواد مخدر از طرف خانواده حمایت شود.
همه آدمها و شخصیتهای فیلم به خصوص جوانان دارای مشکلات متعددی هستند؟
کیایی: اینکه شخصیتهای فیلم دچار مشکلات زیادی هستند به نظر من ارتباطی با مدرنیته و سنت ندارند. بلکه فیلم از یک منظر دیگر درباره شرایط اجتماعی و اقتصادی امروز صحبت میکنند. زیرا بیشتر ناهنجاریهایی که وجود دارد همچون فساد اخلاقی، اقتصادی و سیاسی رابطه تنگاتنگی با مسئله اقتصاد و اصل اقتصاد دارد و مسائلی که اولویت دوم است. جامعه ما اقتصاد بیماری دارد و این اقتصاد بیمار باعث میشود افرادی مانند فرید (بهرام رادان) در فیلم عصر یخبندان یک شبه راه صدساله بروند و افرادی مانند سعید را (محسن کیایی) که از طبقه متوسط و پایینتر هستند یک شبه له میکنند و این شرایط ناسالم در اقتصاد به حوزههای دیگر همچون اجتماع، فرهنگ و سیاست نیز نفوذ کرده و آن را ناسالم کرده است. این شرایط باعث شده که افراد برای اینکه زنده بمانند دائم کار کنند و ما در فیلم میبینیم که مثلاً فردی مانند بابک (فرهاد اصلانی) روزی ۱۷ ساعت کار میکنند تا شرایط رفاهی برای خانوادهاش فراهم کند و شرایط تا حدی بغرنج است که اگر دو روز کار نکند و سر کار نرود طبقه اجتماعیاش افت میکند. کار کردن زیاد وبیرون بودن از خانه باعث میشود یک خلاءهایی به وجود بیاید و باعث شود که زن و مرد از هم دور شود و همین مسئله شاید باعث شود که زن (مهتاب کرامتی) کوچکترین اتفاق به سمت فرد دیگری گرایش پیدا کند. همه این مسائل به دلیل شرایط اجتماعی است که البته یکی از این شرایط گذر سنت از مدرنیته است.
هنوز اصرار دارم یکی از مسائلی که فیلم به آن پرداخته؛ امید است و این توجه به امید در مواردی شعارگونه بهنظر میرسد. حال آنکه در جامعه اطراف ما شاید خیلی مجال بروز نداشته باشد.
بهرام رادان: بحث امید در فیلم آنگونه نیست که در پایان فیلم با یک امید بزرگ تمام شود و در پایان فیلم میبینیم که یکی از شخصیتهای اصلی فیلم به نام سارا در ماشین همسرش دوربین مخفی کار میگذارد و این مسئله یعنی سیکل معیوبی که در جامعه وجود دارد در حال تکرار شدن است و بابک (فرهاد اصلانی) زمانی که از بیمارستان بازمیگردد و حافظهاش درست میشود یک شکی را از خود به ستاره منتقل میکند. پایان شخصیت فرید که خودم آن را بازی میکردم پایان درستی بود به دلیل آنکه این شخصیتها همیشه کوتاهمدت زندگی میکنند و این مسئله در همه موارد زندگی آنها وجود دارد مثلاً در لباس پوشیدن ما در فیلم میدیدیم که فرید شبها لباس مشکی میپوشید همراه با زیورآلات براق. در روز یک نوعی دیگر لباس میپوشید و بیشتر نقش بازی میکرد. افرادی مانند فرید امروز در جامعه وجود دارند و براساس مناسبات غیرصحیح به یک قدرت مالی و اقتصادی رسیدند و این قدرت و ثروت زیاد در مدت زمان کمی برایشان وجود دارد قصد دارند که در این مدت زمان کم بهترین بهره را ببرند. به همین دلیل زوایای زندگی آنها کاملاً پنهان است و ما این پنهان بودن را در نوع لباس پوشیدن و رنگی که شخصیت فرید نیز انتخاب کرده میبینیم. شخصیتهایی مانند فرید به خاطر قدرت و ثروتی که به دست آوردند یک اعتماد به نفس ترسناکی دارند. اما وقتی قدرتشان را از دست میدهند دچار استیصال میشوند. تمام شخصیتهای فیلمنامه بازتابی از افراد مختلف جامعه و گروههای اجتماعی هستند. در این میان فرید از طبقهای آمده که کوتاهمدت زندگی میکنند و این مسئله برای ۱۰ سال بعد شاید دیگر وجود نداشته باشد. در پایان فیلم همزمان با آنکه امید دیده میشود چرخه معیوب نیز در جامعه به نمایش در میآید.
در فیلم اشاره میشود به اینکه پدر فرید فرد متمولی است اما گفته نمیشود که شغل پدر چیست. از طرفی نشانههای ساخت چنین شخصیتی دیده نمیشود که درنهایت اصرار بر آقازاده بودن فرید را بیدلیل مینمایاند. دلیل اصلی نپرداختن به شخصیت پدر فرید چیست؟ آیا فرید نمیتوانست یک پدر پولدار داشته باشد که لاجرم صاحب قدرت نباشد؟ آیا فرید نمیتوانست این ثروت را از طریق قاچاق مواد مخدر به تنهایی به دست آورده باشد؟ آقازاده بودن فرید چه توجیهی در روند فیلم داشت؟
رادان: اگر قرار بود داستان زندگی فرید تعریف شود فیلم شکل دیگری پیدا میکرد ولی فرید فقط یکی از کاراکترهایی بود که فیلم را هدایت میکرد و قصه فرید نیز فقط یکی از داستانهای فیلم است. البته اساساً اینکه در فیلم شخصیت پدر فرید هیچ اشارهای نشده کاملاً درست است.
بیننده وقتی در فیلم متوجه نمیشود که شخصیت پدر فرید چگونه است و او چه مناسبتی در ارکان قدرت دارد و حریم امن فرید چگونه از وجود پدر ناشی میشود؛ از خود میپرسد چه اصراریست که پدر فرید یک دولتی یا سیاسی یا تازه به دوران رسیدهای باشد که با وصل به قدرت به جایی رسیده است؟
رادان: پدر فرید میتواند هر شغلی داشته باشد. میتواند قاچاقچی باشد یا یک مدیر اقتصادی یا سیاسی. اشتباه این است که ما با یک پسزمینه به تماشای یک فیلم میرویم. در فیلم فقط هدف این بود که نشان داده شود که سازوکار به قدرت رسیدن و رشد فرید خارج از استانداردی است که همه مردم در جامعه دارد.
هنوز اصرار دارم خود فرید میتوانست آدم پولداری باشد. شغل او به اندازهی کافی مسیر را برای پولدار جلوه دادن او بازکرده. دیگر نیازی نبود به پدرش اشاره شود؟
کیایی: ما از ابتدا اصلاً قصد نداشتیم شخصیت پدر فرید را نشان دهیم زیرا اگر قرار بود این اتفاق بیفتد سناریو بسیار تغییر میکرد. من کاراکتر فرید را در این فیلم آوردم برای اینکه پایان خط ویژه در عصریخبندان رقم بخورد و شخصیت آقازاده در خط ویژه پایان دیگری داشته باشد و حتی این مقداری هم که در فیلم در دو جمله به آن اشاره میشود به نظرم زیاد است. زمانی در کشور بحث بود که فقط آقازادهها میتوانند هرگونه دوست دارند زندگی کنند زیرا آنها به واسطه پدرانشان به مراکز قدرت و ثروت وصل هستند امروز اما علاوه بر آقازادهها طبقه جدیدی به وجودآمده و دراین طبقه کسانی هستند که با یکسری زد و بندهای خاص در یک موقعیت عالی قرار گرفتند و این افراد از آنجایی که شرایط اقتصادی کشور بیمار است مانند قارچ رشد کردهاند و ما هر روز در صفحات روزنامهها اخباری درباره این آدمها و همچنین رسواییهای اقتصادی که آنها به وجود آوردهاند میبینیم کسانی که شرایط متوسط یا زیرمتوسطی داشتهاند اما به دنبال یکسری فعالیتهای اقتصادی ناگهان رشد فواره گونه پیدا کردند و هدف ما در فیلم نقد چنین فضایی بود نه اینکه داستان کسی را تعریف کنیم که به خاطر موقعیت پدرش به جایی رسیده است و فرید در فیلم بیشتر از آنکه وابسته به پول پدرش باشد محصول شرایط اقتصادی بیمار و ناصحیح است. امروز این افراد در جامعه کم نیستند بیش از ۸۰ درصد کسانی که با ماشینهای مدل بالا در شهر مانور میدهند جزو این دسته هستند. این افراد به دلیل آنکه طبقه فرهنگیشان رشد نکرده دائم به دنبال این هستند که خودشان را به جامعه نشان دهند و از آنجایی که بسیار متمول هستند فکر میکنند همه چیز جامعه از ناموس افراد تا خانه و ماشین در اختیار آنهاست و آنها میتوانند هر کاری بکنند. از طرف دیگر من فیلمنامهای داشتم که مستقیم به آقازادهها میپرداخت ولی مجوزی برای ساخت داده نشد و گفتند که این افرادی کهه در فیلم نشان دادی شبیه فلان مقام است.
برگشتپذیری همزمان از دو مرز اعتیاد و خیانت تقریبا در جامعه امری سخت یا غیرممکن است. فکر نمیکنید بازگشت از این دو بینهایت سیاهی برای شخصیت مهتاب کرامتی برای بیننده عجیب بهنظر رسیده؟ درحالیکه میشد دستکم یکی را شدنی و دیگری را ناشدنی جلوه داد شاید هم فراموشی بابک تنها عنصر دراماتیک کنار آمدن یک مرد ایرانی با خیانت و اعتیاد زنش است که حالا موجب تنبیه منیره نیز شده است. برای همین اصرار دارم که رنگ امید در فیلم زیادی پررنگ است.
کیایی: سینما دنیایی است که خودش خودش را معرفی میکند که تخیل در آن راه دارد و اینکه یک فیلمی به رئال و واقعیت نزدیک است دلیل نمیشود که همه مسائل آن واقعی باشد. به همین دلیل اینکه گفته میشود در فیلم امید بسیار پررنگ است درست نیست مثلاً ما نشان نمیدهیم که مهتاب کرامتی ترک اعتیاد کند بلکه فقط در سکانسی از فیلم دست از مصرف مواد مخدر برمیدارد. در بحث مصرف مواد مخدر مهمترین اتفاقی که برای ترک اعتیاد رخ بدهد این است که فرد تصمیم به ترک اعتیاد بگیرد و این مسئله اصلیترین بخش در ترک اعتیاد است و سکانسی که ما در این باره در فیلم نشان دادیم حتی مورد تایید بخش مبارزه با مواد مخدر قرار گرفت یعنی اگر معتاد متوجه شود که راه را اشتباه میرود و تلنگری به وی بخورد قدم بزرگی برای ترک اعتیاد برداشته شده است. در بحث خیانت نیز خیانتی رخ نمیدهد بلکه این فرد به مرد دیگری دل میبندند اما بعد متوجه میشود آن مرد همزمان با چند نفر در رابطه است و پشت وی را خالی میکند. درباره خانوادهها نیز نشان میدهیم که شرایط باعث میشود که خانوادهها از بین برود. شخصیت فرهاد اصلانی نیز کاملاً از روی یک مرد ایرانی نوشته شده است؛ مردی که کاملاً آبرودار است و به زندگی خود فکر میکند و ۹۹درصد تصور میکند که زنش به وی خیانت کرده اما با این حال دل بسته آن یک درصدی بود که امکان داشت که زنش خیانت نکرده باشد. در شهرهای بزرگ و شهر تهران قتلهای ناموسی کمتر شده است اما همچنان در شهرهای دیگر وجود دارد. پیشنهاد این فیلم به جامعه این است که بدانیم خیلی از آدمها ممکن است در زندگی لغزش کنند و خطا کنند اما میتوان خطای آنها را پذیرفت و بخشید زیرا خداوند نیز میفرمایند که از خطای یکدیگر بگذرید خود خدا نیز از بسیاری از خطاهای ما میگذرد پس ما هم وظیفه داریم این گذشت و فراموشی را به جامعه پیشنهاد بدهیم و این پیشنهاد به معنی پایان خوش برای فیلم نیست. حرف کلی فیلم عصر یخبندان این بود که تنها موجوداتی که زنده ماندند خارپشتها بودند زیرا آنها تصمیم گرفتند رنج خارهای یکدیگر را تحمل کنند اما در کنار هم بمانند و به هم گرما بدهند و نمیرند. به همین دلیل اصلاً نگران و ناراحت نمیشوم در راستای حرف فیلم، بخشهایی از فیلم شعاری شود. ستاره نیز که یکی از شخصیتهایی است که در پایان فیلم در ماشین همسرش دوربین کار میگذارد از بین ناآگاهی و آگاهی، آگاهی را انتخاب میکند. البته هدف من دادن پیام نیست بلکه فیلم میسازم برای سرگرمی و با افتخار اعلام میکنم فیلم میسازم برای مخاطب و باید آنقدر جذابیت داشته باشد که مخاطب بیاید فیلم را ببیند و با فیلم بخندد و بگرید و تا انتهای فیلم با آن همراه باشد و خدا را شکر در سه فیلمی که ساختهایم این میزان رضایت بالا بوده است زیرا مردم قصه شنیدن را دوست دارند.
اصرار شما به ترکیب درام و کمدی در روایت غیرخطی آیا تنها برای افزودن جذابیت به فیلم بود تا فیلم سرراستی فیلمهای رایج را نداشته باشد و مخاطب سر و شکل تازهای را با ترسیم کند دیده و از آن خط ببرد.
کیایی: روایت غیرخطی باعث میشود که مخاطب دائم در جریان فیلم باشد و همچنین خود را در معرض قضاوت پیرامون داستانهای مختلف قرار دهد و از خود سوال کند که دلیل اصلی اتفاقات چیست.
براساس همین نگاه؛ فضاهایی را انتخاب میکنید که شیک و تمیز هستند و آدمهای فیلمها هم دیگر مانند قصههای رایج خیانت و اعتیاد ازهم پاشیده و گرفتار در فقر و خیابانگردی نیستند. آنها شیک و غیرقابل تمیز از دیگر بدنهی اجتماع هستند.
کیایی: این تغییر نگاه و نشان دادن مشکلات افراد بالای جامعه از نوع تغییر رفتار و مصرف مواد مخدر به وجودآمده است در دهههای گذشته مصرف مواد مخدر بیشتر موادی همچون تریاک بود که در زیرزمینها یا خرابهها انجام میشد اما امروز شکل مصرف عوض شده و به راحتی میتوان با یک پایپ در یک ماشین حتی در جمع نیز مصرف کرد و به راحتی در مهمانیها استفاده میشود و هیچ نشانهای نیز باقی نمیگذارد به همین دلیل افرادی هم که امروز مواد مصرف میکنند تغییر طبقه دادند. قبلاً ما افراد را میدیدیم از روی ظاهرشان میتوانستیم حدس بزنیم که مواد مخدر مصرف میکنند اما امروز بسیاری از افراد را میبینیم که مواد مخدر مصرف میکنند اما ظاهرشان به گونهای است که انگار ورزشکار هستند. من این مسائل را در تحقیقات در کمپ ترک اعتیاد دیدم. درباره زنان نیز وضعیت به این گونه است و ما شخصیتهایی که در فیلم نشان دادیم مانند کاراکتری که مهتاب کرامتی و سحر دولتشاهی بازی میکرد دقیقاً در کمپهای ترک اعتیاد وجود دارد و این مواد مخدر از جنوبیترین نقطه تهران تا شمالیترین نقطه را آلوده کرده است.
رادان: بعد از آنکه مواد مخدر سنتی به صنعتی تبدیل شده است شکل ارائه آن نیز تغییر کرده است یعنی از قبل اگر مواد مخدر توسط کانتینر و قاچاقچیها به داخل کشور وارد میشد در شکل جدید هر آشپزخانهای تبدیل به محلی برای تولید مواد مخدر شده است. زیرا مواد مخدر صنعتی خیلی پیچیدگی ندارد و به راحتی تولید میشود و امروزه این مواد مخدر در یک آشپزخانه تولید و یک محله را جواب میدهد و همه طبقات جامعه را از همه سنین درگیر کرده است و این مسئله نیز در فیلم کاملاً مشهود است.
*در خط ویژه و عصر یخبندان به نوعی نشان داده میشود که قانون نمیتواند مشکلگشا باشد و به نوعی خود مردم باید مشکلات را حل کنند و افراد ناسالم را از سر راه بردارند. آیا خود شما به این حرف اعتقاد دارید؟
کیایی: در عصریخبندان، خط ویژه به مسئله فساد اقتصادی اشاره شده است به هرحال ما حافظه تاریخی خوبی از تحویل آدمهایی که فساد اقتصادی کردند نداریم و همیشه تصور میکنیم کسی که بازداشت میشود یا سمت خوبی در زندان میگیرد یا آزاد میشود. فرید در فیلم توسط سعید (محسن کیایی) کشته میشود کسی که به نظر من نماینده مردم است و این یعنی اینکه مبارزه با فساد اقتصادی باید از دل مردم و از درون مردم به وجود بیاید و اگر قانون با مفاسد مبارزه نکند سرانجام مردم با آنها مبارزه میکنند. در غیر این صورت ما تاکنون هیچ گونه مبارزه خوبی با مفاسد اقتصادی ندیدهایم و همیشه این مبارزه قربانی مسائل دیگری همچون مسائل سیاسی شده است. شاید یکی از دلایل این است که افرادی که مسئولیتی دارند قطعاً یکی از این مفاسد را در اطرافیان خود میبیند و هر از گاهی بعضی افراد آتوهایی را از یکدیگر برملا میکنند.
*در هر دو فیلم شما مردها خلافکارتر از زنان هستند و این مسئله در فیلمهای کارگردانهای دیگر نیز دیده شده است. دلیل این امر چیست؟ بعضی از فیلمسازان شرایطی همچون ممیزی و اینکه نمیتوان به بخشی از تخلفاتی که توسط زنان اجرا میشود نزدیک شد را دلیل نشان ندادن این تخلفات میدانند.
کیایی: در عصر یخبندان هم زنان و هم مردان به نوعی قربانی هستند. خیلی از مسائلی که ما در فیلم میبینیم و مشکلاتی که وجود دارد به دلیل شرایط است و تابع شرایط موجود است زیرا شرایط اقتصادی و اجتماعی بسیار تعیین کننده است. مثلاً مادری که بچه سرطانی دارد و داروی خاصی مصرف کند تا آنجایی که بتواند هزینه درمان را میدهد اما وقتی شرایط مشکلاتی را برای وی به وجود میآورد آن مادر به هر کاری دست میزند تا پول این دارو را تهیه کند. درحالیکه در بیرون ما وقتی رفتار این مادر را ببینیم تصور میکنیم که وی انسان خلافکاری است لذا شرایط بسیار تعیینکننده است در این شرایط که همه برای زنده ماندن و نه زندگی کردن تلاش میکنند همه قربانی هستند و تفاوتی نمیکند که چه کسی مقصر است. البته که سینما همه واقعیت نیست و اتفاق را براساس نیاز درام تغییر میدهد.
رادان: البته که زنان خلافکار نیز در جامعه وجود دارد اما براساس بافت جامعه ما افرادی همچون فرید در فیلم عصر یخبندان بیشتر دیده میشوند.
یکی از ویژگیهای مثبت فیلم تعدد زیاد کارکترهای فیلم است آیا از ابتدا به این تعداد کاراکتر فکر میکردید یا در نگارش به آن رسیدید؟
کیایی: من هر وقت هر فیلمنامهای مینویسم با یک لو کیشین و دو بازیگر کار را شروع میکنم و اما در ادامه تعداد لوکیشنها زیاد میشود و نیاز درام این مسئله را میخواهد البته این نوع نگارش و وصل کردن این شخصیتها با هم برای همیشه جذاب بوده است و هرچند سخت است اما فیلم را از یکنواختی خارج میکند و تنوع بصری فیلم افزایش پیدا میکند و در نهایت زندگی در فیلم جاری میشود. ممکن است هزینههای فیلم را افزایش دهد اما ارزش آن را دارد. البته باید مراقب بود که هر کاراکتری به اندازهای که باید دیده شود معرفی شود و نشان داده شود
یک نکتهای که شما تاکنون درباره آن سخن نگفتید بحث جشنوراه فیلم فجر است فیلم شما از سوی مخاطبان مورد استقبال قرار میگیرد اما داوران جوایز اصلی رابه فیلم نمیدهند بعد از طرفی چگونه میشود که مثلا سحر دولتشاهی جایزه بگیرد اما بازیگر نقش مقابلش مانند بهرام رادان حتی نامزد نیز نشود؟
کیایی: همیشه آرای داوران و مردم باهم تفاوت داشته است جشنواره فیلم فجر اصلا جشنواره سینمایی نیست. من هم سیمرغ گرفتم و هم کاندید بودم و این سیمرغ گرفتن و نگرفتن من را خوشحال و ناراحت نکرده. هرگاره داور جشنواره بعد از جشنواره میگوید مثلا نقش مهتاب کرامتی قابل دفاع نبود آیا این دلیل سینمایی است یا میگویند فیلم عصر یخبندان به خاطر موضوع قابل دفاع نیست دلیلی سینمایی است. جشنواره فیلم فجر همیشه تابع مناسبات بوده است و به نوعی در جشنواره همیشه جوایز تقسیمبندی شده است و فقط به خاطر مسائل سینمایی تقسیم میکنند مصلحت، مسائل سیاسی و نظران اشخاص، افرادی که در داوری هستند و حتی سن داوران نیز تاثیر داشته است. مثلا اگر داوران سنتیتر و سن بالا باشند به فیلمها به یک شکلی نگاه میکنند و بسیار متوجه فیلمها نمیشوند مثلا در زمان خط ویژه اینگونه بود البته که جشنواره فیلم فجر هست ماهم هستیم و فیلم میدهیم و یک دورهمی خوبی است و ویترین خوبی است برای ارتباط بهتر با تماشاگران و مخاطبان.
لعنت به هرچی پولداره که خون مردمو کزده تو شیشه