۶ واقعیت درباره نوجوانان برای والدین و معلمان

پارسینه: در روزهای تابستان که نوجوانها از محدودیتهای مدرسه و دردسرهای درس خواندن رها میشوند، در ذهنشان چه میگذرد؟ چه چیزی ذهن آنها را مشغول میکند؟ دغدغه اصلی آنها در زندگی چیست؟ تلویزیون؟ موسیقی؟ خرید؟ اِساِماِس و چت با دوستان؟ سفر به شمال؟ ورزش؟ ما، با تقلیل دادن دلمشغولیهای نوجوانان به همین موارد آنها را آنقدرها که باید جدی نمیگیریم.

خانم کسلر معتقد است که تجربههای گذار در زندگی نوجوانان و خانوادههایشان نقشی حیاتی ایفا میکند، به همین دلیل وقتی زمان این تجربهها فرا میرسد باید به آن حساس بود و آن را جدی گرفت. اما چهطور میتوان با گذار مواجهه شد؟
باید نوجوانها و دغدغههایشان را جدی گرفت
در دوران گذار سؤالهایی مهم و عمیق ذهن نوجوانان را مشغول میکند، سؤالهایی درباره هدف و معنای زندگی، نقش و تأثیرشان در دنیا، علاقهشان به چیزها و آدمها، شک و تردیدها و ترسها و روشهای غلبه بر آنها و ….
سالها گفتوگو با نوجوانان به این خانم پژوهشگر نشان داد که نوجوانان معمولاً فضایی برای بیان این پرسشها و ابراز نگرانیهایشان ندارند. بسیاری از نوجوانان بخش اعظم وقتشان را با رسانهها، بازیهای ویدیویی و خرید چیزهایی که به نظر ما مصرفگرایی میرسد، میگذرانند. در دنیای امروز، زندگی خلاف جریانی که رسانهها و شرکتهای بزرگ الفبای آنها را شکل میدهند، سخت است. روزانه هزینههای سرسامآوری صرف تبلیغات تجاری و معرفی محصولاتی میشود که مخاطب اغلب آنها نوجوانها هستند. تصاویر تبلیغاتی به آنها القا میکنند به جای فکر کردن به مهارتها و تواناییها یا مسیر زندگی آیندهشان، از خودشان بپرسند «چه میخواهم؟»
نقش والدین و معلمان در دوران گذار
گفتوگو درباره پرسشهای عمیق وجودی برای بسیاری از والدین و معلمها دشوار است. با اینحال راههایی برای تسهیل همراهی با نوجوانها و حمایت عاطفی از آنها در دوران گذار وجود دارد. کسلر در کتاب مشهورش «روح آموزش» پیشنهادهایی برای همراهی با نوجوانان و حمایت از آنها ارائه میدهد:
۱. تعلق مثبت
حس تعلق و عضویت در گروه منبعی غنی برای اتصال و تأثیرپذیری است. سازماندهی فعالیتها و کارگاههای مختلف برای نوجوانان قدم بزرگی در راه ایجاد حس تعلق به گروه در آنهاست. در جریان این فعالیتها فضایی برای نوجوانان ایجاد میشود که دنبال پاسخ به دغدغههای ذهنیشان بگردند.
۲. سکوت و خلوت
سکوت و خلوت حلقه گمشده زندگی در عصر ماست، در حالی که بسیاری از نوجوانان برای رهایی از فشارها و شلوغیهای زندگی روزمره بیش از هر چیز به لحظههای سکوت و خلوت شخصیشان احتیاج دارند.
۳. بازاندیشی در زندگی
کسلریادآوری میکند که در مواجهه با پرسشهای وجودی و فلسفی نوجوانها، بهترین روش حمایت عاطفی و احساسیست و البته بدترین کار همان چیزیست که اغلب به کار میگیریم: نصیحت کردن و انتقال دانش و تجربه خودمان به آنها. این حمایت تنها به والدین محدود نمیشود، خواهر و برادر بزرگتر، پدربزرگ و مادربزرگ، یا یک آموزشگر معتمد میتوانند حامیان خوبی برای نوجوانها باشند. علاوه بر مشاوره و گفتوگوی فردی، میتوان با برگزاری کارگاههای نوشتن نوجوانان را به بازتاب دادن تجربهها و درگیریهای ذهنی و عاطفیشان در نوشتههایشان ترغیب کرد.
۴. لذت بازی
نوجوانان به بازی و تفریح با همسن وسالهایشان نیاز دارند. همچنین، احتیاج دارند از تفریح کردن عمیقاً لذت ببرند. تفریحی که روز بعد به آن میبالند و میخواهند آن را برای دیگران تعریف کنند. شادی و تفریح را نباید کوچک و بیاهمیت شمرد و به بهانههای واهی مانع آن شد.
۵. خلاقیت
یکی از مهمترین راههای حمایت نوجوانان پرورش خلاقیت و جستوجوگری در آنهاست. خلاقیت لازم نیست همیشه هدفمند و کاربردی باشد. خلاقیت به خودیِ خود برای پرورش ذهن و بالیدن روح نوجوانان لازم ست.
۶. تمرکز بر توانمندیها
به نوجوانان کمک کنیم نقاط قوت را در خود بیابند و به جای ترس از محدودیتهایشان توانمندیهایشان را ببینند. آنها را در معرض شناختن شخصیتهای بزرگ تاریخ بشری قرار دهیم؛ شخصیتهایی در حوزههای مختلف و اعصار مختلف تاریخی.
چگونه به سوالات سخت فرزندانمان پاسخ دهيم
همه والدين گاهي با اين مشکل مواجه مي شوند که چطور بايد به بعضي از سوالاتي که فرزندنشان مي پرسند، پاسخ دهند؛ سوالهايي مثل "بچه ها از کجا به وجود مي آيند؟" يا سوالات دشواري از اين قبيل. خيلي از والدين سعي مي کنند با پاسخهاي کوتاه و گنگ فرزندانشان را از سر خود باز کنند. شما هم تابه حال اينکار را کرده ايد؟ ما بعنوان پدر يا مادر کودکاني که در سن رشد هستند بايد ياد بگيريم که راحت با فرزندان خود حرف بزنيم؛ طوريکه هم براي خودمان و هم براي فرزندمان راحت باشد. در آن واحد پاسخي که به فرزندمان مي دهيم بايد واقعي و صحيح باشد، البته بايد به تناسب سن و سال او هم مطرح گردد. در اين مقاله مي خواهيم به شما آموزش دهيم که چطور به سوالات عجيب و غريب فرزندانتان به درستي پاسخ دهيد. به سوالات فرزندانتان احترام بگذاريد. وقتي کودکتان از شما سوالي مي پرسد آنرا يک هديه تلقي کنيد، به جاي اينکه فرزندتان را براي گرفتن جواب به سراغ همسايه، گوگل يا هر جاي ديگري بفرستيد که معلوم نيست چه پاسخي در اختيار او بگذارد، پاسخهايي که معلوم نيست براي سن او مناسب باشد يا نه. اولين کاري که بايد بکنيد اين است که به کودکتان بفهمانيد که سوال خيلي خوب و بجايي پرسيده است. در پاسخ دادن به او يادتان باشد که کارتان را کنار بگذاريد و همه توجه و حواستان را به فرزندتان بدهيد. حتماً رودررو با او حرف بزنيد و موقع حرف زدن قدتان را هم قد او کنيد. بعد بايد از فهم درست سوال مطمئن شويد. بايد ببينيد که فرزندتان واقعاً از آن سوال چه منظوري داشته است. خيلي وقت ها منظور واقعي بچه ها آن چيزي نيست که به زبانشان مي آيد. بايد بدانيد که کي زبانتان را نگه داريد. اکثر والدين در پاسخ به سوالات مهم فرزندانشان خيلي پرگويي مي کنند. کاري که ما بايد بکنيم اين است که کمي اطلاعات به آنها بدهيم و بعد توضيحاتمان را قطع کنيم. با اين روش فرزندتان خيلي بيشتر ياد مي گيرد، تااينکه يکدفعه با بمباراني از اطلاعات مواجه شود. جذب اطلاعات جديد براي بچه ها زمان مي برد. چند نمونه از موقعيت هاي متداول بي ادبي در جمع. شما و فرزندتان به اتفاق هم در يک فروشگاه هستيد. شما مشغول نگاه کردن به لباسها هستيد که ناگهان کودکتان با صداي بلند مي گويد، "مامان، اون آقاهرو نگاه کن. چرا دماغش اينقدر گندس؟" حرفي که فرزندتان به زبان آورده شايد درست باشد اما احتمالاً از اينکه آن را با صداي بلند به زبان آورده ناراحت شده ايد. در چنين موقعيتي چه بايد بکنيد؟ متداولترين پاسخ والدين در چنين موقعيتهايي چنين است: "س س س اين حرفو نزن. درست نيست درمورد مردم حرف بد بزني. شايد ناراحت بشه." اما روش پاسخگويي بهتر در چنين موقعيت هايي مي تواند اينطور باشد: اول اينکه هميشه به ياد داشته باشيد که بچه ها با به زبان آوردن چنين عباراتي فکر نمي کنند که کار بدي کرده اند. هروقت که کسي يا چيزي به نظرشان غيرعادي جلوه مي کند، زود متوجه آن مي شوند و معمولاً درمورد آن نظر مي دهند. بچه ها موجودات بسيار کنجکاوي هستند. به همين ترتيب است که ياد مي گيرند. نبايد اجازه بدهيد که احساس خجالت خط کش شما براي جواب دادن به فرزندتان باشد. توصيه ما اين است که در چنين شرايطي قدتان را تا قد فرزندتان پايين آورده، با بهترين و ملايمترين صدايتان چيزي مثل اين را به فرزندتان بگوييد: "آره منم متوجه شدم که دماغ اون آقا کمي فرق ميکنه. دماغ آدمها اندازه و شکل هاي مختلفي داره. حالا وقتي از مغازه رفتيم بيرون درمورد اون حرف مي زنيم." و حتماً بعد از بيرون رفتن از فروشگاه بحثتان را در آن مورد ادامه دهيد. مي توانيد مثلاً بگوييد نمي دانيد که آن مرد از بيني خودش خوشش مي آيد يا نه. بايد کاري کنيد فرزندتان متوجه شود که وقتي درمورد بيني يکنفر حرف ميزند ممکن است منجر به ناراحتي آن فرد شود. بايد کاري کنيد فرزندتان بفهمد که نبايد احساسات ديگران را جريحه دارد کند و درمورد چيزهايي از اين قبيل بايد در يک جاي خلوت و خصوصي از شما سوال کند. سوالات بچه ها درمورد سکس. يک نمونه خوب آن اين است: خواهر شما باردار است و همه اطرافيان از به دنيا آمدن بچه او حرف مي زنند. در راه برگشت به خانه فرزندتان از شما سوال مي کند که: "بابا، چطور آن نوزاد وارد شکم عمه شده؟" پاسخي که معمولاً از طرف والدين به بچه داده مي شود اين است: بعد از کلي دعا کردن و از خدا خواستن و همديگر را دوست داشتن و کنار هم بودن. اين نوع جواب دادن باعث مي شود وي تصور کند که بچه ها باعث مي شوند که بزرگترها مسخره رفتار کنند. يک پاسخ بهتر اين مي تواند باشد: "چه سوال خوبي پرسيدي! سوالت اينه که بچه چطوري تو شکم عمه رفته يااينکه کجاي شکم اونه؟" اگر منظور او مورد دوم بود، با اطلاعاتي مختصر و قابل هضم به او پاسخ دهيد. به او بگوييد که فقط غذا، مايعات و داروها هسند که وارد شکم مي شوند. براي او توضيح دهيد که نوزاد در يک جاي خيلي خاص از بدن زنها مي ماند که رحم نام دارد و با بزرگتر شدن بچه، رحم هم بزرگتر مي شود و به همين خاطراست که شکم مادر روز به روز بزرگتر مي شود. بعد بايد صبر کنيد و ببينيد که کودکتان چه واکنشي مي دهد و چه سوال ديگري مي پرسد. اين اطلاعات براي او کافي خواهد بود. اما اگر فرزندتان بخواهد بداند که چطور بچه وارد رحم مادر مي شود مي توانيد براي او به اين شکل توضيح دهيد: هر حيوان يا انسان با بخشي از يک زن و يک مرد بزرگسال به وجود مي آيد. آن بخش از زن تخمک و آن بخش از مرد اسپرم نام دارد. اگر مداد يا خودکاري در نزديکي خود داشتيد مي توانيد روي کاغذ يک نقطه بعنوان تخمک و يک دنباله بعنوان اسپرم بکشيد. بعد براي فرزندتان توضيح دهيد که اسپرم براي رسيدن به تخمک شنا ميکند و بعد تخمک را باردار مي کند و آن تخمک در رحم زن شروع به رشد مي کند. ترس کودکان از بلاياي طبيعي مثل آتش سوزي، سيل، زلزله و از اين قبيل. فرزند شما تصاويري در تلويزيون مشاهده مي کند که مثلاً يک جنگل آتش گرفته است يا يک گردباد يا سيل شهري را نابود کرده است. ممکن است از شما بپرسد: "اين آتيش تو خونه ماهم مياد؟" يا "اين سيل تا اينجايي که ما زندگي مي کنيم هم مي رسه؟" والدين معمولاً دربرابر چنين سوالاتي پاسخ مي دهند که، "اينقدر احمق نباش بچه جون." اما اين به هيچ وجه جواب درستي نيست. فرزند شما سوال خيلي مهمي از شما پرسيده است و براي آن بايد يک پاسخ خوب داشته باشيد. يک پاسخ خوب و درست به اين سوال اين مي تواند باشد: اول اينکه بايد درست به سوال فرزندتان گوش کنيد. بايد ببينيد منظور او از اين سوال چيست. آيا نگران اين است که جاي شما امن نباشد؟ هيچوقت نبايد ترسها و نگرانيهاي فرزندتان را دست کم بگيريد. و هيچوقت هم نبايد ترسهاي خودتان را با آنها درميان بگذاريد. به فرزندتان بگوييد که مهمترين کار مادر و پدر اين است که او را يک جاي امن نگه دارند. به او بفهمانيد که هرکاري مي کنيد تا او در امان باشد. وسايل و تجهيزات ايمني خانه را به او نشان دهيد و براي او توضيح دهيد که درمواقع خطر چه مي کنيد. حتي ميتوانيد به همراه او چندبار برنامه خودتان را در مواقع خطر تمرين کنيد. وقتي فرزندتان مي گويد که مي ترسد، بايد به او اطمينان دهيد که بعنوان مادر و پدر از او محافظت مي کنيد و نمي گذاريد که هيچ آسيبي به او برسد.