گوناگون

پاسخ معنادار امام رضا(ع) به مدعيان ساده‌زيستی

پارسینه: قرار گرفتن حضرت رضا (عليه‌السلام) در جايگاه ولايت‌عهدي تحميلي مأمون عباسي، و برخي اقتضائات که پيوند هر چند ظاهري با دستگاه خلافت مأمون پديد مي‌آورد، از ناحيه‌ی برخي کساني که نه فهم درستي از حقايق دين داشتند و نه شناخت درستي از حضرت رضا(علي] السلام)، پرسش‌هايي را متوجه آن حضرت مي‌کرد که چرا وضع ظاهري وي زاهدانه و همراه با ساده‌زيستي کامل نيست؟

اين پرسش طبعاً و عمدتاً از سوي کساني بود که درک و عقل خود را تحت سيطره چشم ظاهر‌بين خود قرار داده و فهم درستي از آنچه پيرامون آنان در جامعه مي‌گذرد ندارند. چنان که يک بار گروهي از صوفيان در خراسان پيش حضرت آمدند و - با اشاره به اينکه مأمون در ميان امت اسلامي و پس از آن در ميان اهل بيت، تو را شايسته‌ترين فرد ديد و خواست که خلافت را به شما برگرداند، اما امت اسلامي نيازمند پيشوايي هستند که غذاي ناگوار بخورد و لباس نا ملايم بپوشد و بر الاغ سوار شود و به عيادت بيمار رود- به روش امام(ع) خرده‌گيري کردند.

اما حضرت رضا(ع) با اشاره به يوسف پيامبر(ع) که لباس‌هاي ديبا و زربفت مي‌پوشيد و بر بالش‌هاي آل‌فرعون تکيه مي‌زد و داوري مي‌کرد، فرمود:

«آنچه خواست ديگران از امام است قسط و عدل وي است. که وقتي سخن گفت راست بگويد، و وقتي داوري کرد عدالت بورزد، و چون وعده داد به آن عمل کند.» (بحار الانوار، ج49 ص275)
چنان که حضرت همين سخن را در پاسخ به گفته‌ی يکي از علاقه‌مندان خود فرمود.
عباس بن هلال شامي همراه با عرض ارادت به امام، به نوع نگاه مردم اشاره کرد که وقتي کسي غذاي ساده مي‌خورد و لباس ناملايم بر تن مي‌کند و افتادگي مي‌ورزد، چقدر مورد توجه آنان قرار مي‌گيرد و از او خوششان مي‌آيد!
او با اين بيان، نگاه بخشي از جامعه را بازگو کرد که گويا روش حضرت براي آنان مايه‌ی سوال و چه بسا اعتراض بوده است. مردمي که پيش از آنکه افراد را در رفتار و کردار و امانت‌داري و صداقت بشناسند و بيازمايند و حاکمان را پيش از آنکه در مردم‌داري و تدبير و راستگويي و عدالت و پاي‌بندي به وعده‌ها و برنامه‌ها و شعارها و ادعاها و رعايت ضوابط و قوانين حاکم بشناسند و بيازمايند، دل به ظواهر گفته‌ها و ادعاها و خورد و خوراک و الفاظ جذاب و ظاهرسازي‌هاي فريبنده آنان مي‌بندند و همان را نيز ملاک داوري در باره ديگران قرار مي‌دهند.
امام(ع) در روايت دوم، ضمن اشاره به وضع يوسف پيامبر(ع) خاطرنشان ساخت که مردم به چگونگي لباس يوسف نياز نداشتند، بلکه نيازمند«عدل» او بودند. و بعد افزود:
« و انّما يحتاج من الامام في ان اذا قال صدق و اذا وعد انجز و اذا حکم عدل؛ آنچه در امام مورد نياز است اين است که وقتي سخن گفت راست بگويد، و وقتي وعده داد به آن عمل کند، و آن گاه که قضاوت کرد عدالت ورزد.» (کافي، ج6،ص453)
و اين نشان مي‌دهد که نه تنها جرياني کج‌انديش به عنوان صوفيه با نگاه ظاهربين خود، به آنچه در نظام به اصطلاح اسلامي عباسيان مي‌گذشت و آنچه از سرمايه مادي و معنوي جامعه به تاراج مي‌رفت توجه لازم نداشتند و ارزش‌هاي واقعي يا مهمتر را به حاشيه رانده و به ظواهر دل خوش کرده بودند، بلکه در متن جامعه نيز اين کج‌انديشي اثر گذاشته و به جاي آنکه توجه اصلي و جدي خود را به عملکرد نظام حاکم و ميزان صداقت و عدالت و پاي‌بندي به حقوق مردم و مصالح اجتماع معطوف سازند، دل‌خوش به ظواهر گفتاري و رفتاري فريبنده مدّعياني بودند که به نام دين و شريعت، در پي کار«خود» و منافع «خويشان» بودند و کج‌انديشان پُرمدّعايي همانند آن گروه صوفي، راه امت اسلامي به سوي خانه‌ی هدايت حضرت رضا(ع) را نيز مي‌بستند با اين بهانه و عذر که وي زندگي «اشرافي» دارد!
در جامعه‌اي که خلافت و امامت حضرت رضا(ع) به رغم اذعان به شايستگي‌هاي وي در هدايت و رهبري جامعه، تنها به اين بهانه که وضع زندگي وي زاهدانه نيست و لباس و خوراک او و نزديکانش اشرافي است، مورد سؤال و نکوهش قرار گيرد و فرصت‌طلباني پر مدعا و رياست‌طلب که هنري جز زهد‌نمايي و ظاهرسازي ندارند، فرصت حضور مي‌يابند و مطلوب نمايانده مي‌شوند، پيداست رشد لازم پديد نيامده است و متوليان دين و فرهنگ و اخلاق و سياست و تربيت، نخواسته يا نتوانسته‌اند به رسالت و مسئوليت خود عمل کنند.
مردم، پيش و بيش از آنکه نيازمند ظواهر زندگي شخصي حاکمان خود باشند، حتي اگر خود توجه نداشته باشند، نيازمند صداقت و عدالت‌پيشگي و پاي‌بندي به وعده‌هاي آنان‌اند. ساده‌زيستي حاکمان هم آن گاه مفيد مي‌افتد که آنان به الزامات اصلي و وظايف اساسي خود عمل کنند. چه سود حاکمي که به عنوان مثل همواره نان خشک بخورد اما با «بي‌تدبيري» و «خودسري» خود و اطرافيانش بيت‌المال مسلمين را به فلاکت افکند و چه سود اگر به فرض برخي آداب مستحب را به جا آورد اما با گفتارهاي «دروغين» و کردارهاي «جابرانه» خود، ايمان دسته‌دسته مردمان را به سستي بکشاند!
در فضايي که قشري‌گري و ظاهرنمايي و ظاهر‌پسندي حاکميت دارد و کسي چون حضرت رضا(ع) متهم به اشرافي‌گري مي‌شود، جاي شگفتي نخواهد بود که فرزند پاکش حضرت امام جواد(ع) که داماد خليفه بود، به رغم اينکه به اجبار در بغداد زندگي مي‌گذراند، «شيفته» وضع اشرافي خود شمرده شود!

«حسين مکاري» که در بغداد به خدمت حضرت رسيد و آن وضع خوراک و پوشاک حضرت را ديد، به گفته‌ی خودش، پيش خود گفت: اين شخص با شناختي که از وضع خورد و خوراک او دارم، ديگر هرگز به شهر خود -يعني مدينه- بر نمي‌گردد! امام با دانش خود به انديشه‌ی او پي برد و سر پايين افکند و سپس در حالي که رنگ رخسارش زرد شده بود سر را بلند کرد و فرمود:
«اي حسين! پيش من، ناني جوين و نمکي ساييده در حرم رسول خدا(ص)، از اين وضعي که مرا در آن مي‌بيني خوش‌تر است!»(بحار الانوار، ج50، ص48)

آري، وقتي ملاک‌هاي خدمتگزاري و حکومت به درستي شناخته نشود، پيداست قدر و اندازه خدمتگزاران واقعي جامعه و صلاح و فساد حاکمان و راه صلاح‌انديشي براي غلبه بر ناکامي‌ها و مشکلات نيز به‌درستي شناخته نخواهد شد و پيدا است در اين ميان چه کساني و چه جريان‌هايي سر بر مي‌آورند که بايد منکوب شوند و چه کساني و گروه‌هايي پايمال هوا و هوس و ناداني و حيله‌گري چنين افراد و جريان‌هايي مي‌شوند که بايد سرآمد جامعه و پيشروان آن باشند؛ فاعتبروا يا اولي الابصار!

سيد ضياء مرتضوی

ارسال نظر

  • عامی

    خلاصه ساده زیستی خوبه یانه؟

  • ناشناس

    بنابراین بعلت برخي اقتضائات ایرادی ندارد بلکه لازم است که برخي آقازاده ها پورشه سواری کنند.

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار