گوناگون

اعترافات جوان شیشه ای در مورد قتل زوج سالخورده در قائمشهر

پارسینه: ایران نوشت:پسر جوانی که زوج سالخورده را در همسایگی‌شان به قتل رسانده دنیای شیشه‌ای خود را نابودگر می‌خواند.

ایران نوشت:پسر جوانی که زوج سالخورده را در همسایگی‌شان به قتل رسانده دنیای شیشه‌ای خود را نابودگر می‌خواند.


علیرضا سحرگاه شنبه 14 شهریور سال جاری با ورود به خانه زوج سالخورده‌ای به نام‌های صادق براری 75 و گوهر گرایبلی 68 ساله در روستای بارفیکلای قائمشهر آنها را به قتل رسانده و طلاهایشان را به سرقت برده است. بعد از کشف اجساد قربانیان حادثه پلیس در مدت زمانی کمتر از 10 ساعت قاتل را شناسایی وبازداشت کرد.

پرونده این جنایت هولناک از سوی بازپرس ویژه قتل دادسرای قائمشهر در حال رسیدگی است. قرار است به زودی با پایان تحقیقات، علیرضا در دادگاه کیفری استان مازندران محاکمه شود. این پسر جوان در برابر دیدگان بازپرس و پلیس با حضور در قتلگاه زوج سالخورده جزئیات جنایت را بازسازی کرد.


چطور شد دست به قتل زدی؟
شب مقدار زیادی شیشه مصرف کرده بودم. دست خودم نبود.
چند سال است که مواد مصرف می کنی؟
12 سال.
شیشه، گران است. پول آن را از کجا تأمین می‌کنی؟
در یک کشتار گاه کار می‌کردم.
روزی چند گرم شیشه مصرف می‌کنی؟
روزی 2 گرم.
قیمت هر گرم چقدر می‌شود؟
حدود 120 هزار تومان.
روزی چقدر درآمد داری؟
شبی 100 تا 150 هزار تومان.
اینجوری که هر شب حدود 70هزار تومان کم داری؟
از مادرم، پدرم و دوستام قــرض می گیرم.
از شب جنایت بگو؟
دم دمای صبح بود که شیشه زیادی مصرف کردم. از خانه بیرون زدم. در خانه آنها باز بود. داخل خانه رفتم.
چطور رفتی داخل خانه؟
از دیوار پشت حیاط پریدم داخل. هیچ کس نبود. داخل خانه که شدم متوجه حضور پیرمرد همسایه شدم.
بعد؟
او خواست داد و بیداد کند. به سمتش حمله کردم. چند ضربه مشت به سرش زدم بی‌حرکت افتاد روی زمین.
و همسرش؟
همسرش با شنیدن داد و فریاد شوهرش بیرون آمد او را هم با مشت زدم.
اما مأموران می‌گویند که ضربه جسم برنده‌ای به پشت سر پیرمرد وارد آمده و باعث شکافته شدن سرش شده
بعد از اینکه او را با مشت زدم یقه‌اش را گرفته و سرش را با تیغه آلومینیومی در کوبیدم.
طلا‌ها را از کجا برداشتی؟
وقتی با مشت به سر زن زدم او روی زمین افتاد. طلاها توی دست و گردن او بود. آنها را در آورده و بسرعت آنجا را ترک کردم.
بعد چه شد؟
ابتدا رفتم خانه و کمی خوابیدم. بعد از آن طلاها را بردم بازار فروختم و پولش را به مادرم دادم.
چند فروختی؟
حدود 3 میلیون تومان.
اما تو برای طلاها فاکتور نداشتی چطور فروختی؟
ارزا‌ن‌تر دادم او هم برداشت.
مادرت از تو نپرسید این همه پول را از کجا آوردی؟
نه گفتم کار کردم و پولم را جمع کردم.
پول‌ها را چکار کردی؟
بعد پول‌ها را از مادرم گرفتم یک موتور، تلویزیون و چند وسیله دیگر خریدم.
با چه کسی برای خرید رفتی؟
سوار تاکسی شدم. دربست گرفته بودم.
درباره قتل‌ها با کسی حرف نزده بودی تا کمی سبک شوی؟
نه، ترسیده بودم.
تا به امروز برای ترک مواد اقدام کردی؟
بله. چند بار رفتم کمپ اما بی‌نتیجه بود.
می‌دانستی که پیرمرد و پیرزنی که تو کشتی چه شغلی داشتند؟
پیرمرد ایام محرم در مسجد محل چایی می‌داد.
تاکنون شده تصمیم به قتل دیگری هم بگیری؟
بله. چند بار می خواستم مادرم را بکشم.
چرا به خودت آسیبی نزدی؟
سه بار اقدام به خودکشی کردم و رفتم بلندی و خودم را پائین انداختم اما زنده ماندم.

چطور شد دستگیر شدی؟
غروب همان روز بود، پلیس‌ها آمدند محل و اجساد را دیدند. بعد چند نفر از افراد سابقه‌دار را بازداشت کردند. من هم بازداشت شدم.
لباس‌های تو هنگام ارتکاب قتل کثیف نشد؟
چرا به خون آلوده شده بود انداختم داخل حمام.
ازدواج کردی؟
الان مجردم. یک بار ازدواج کردم بعد از مدت کوتاهی از هم جدا شدیم.
اگر آزاد شوی چکار می کنی؟
اول مرا ترک بدهند و بعد آزاد کنند.
راستی پیرمرد و زنش را خوب می‌شناختی؟
آره، آنها در همسایگی ما زندگی می‌کردند.


ارسال نظر

  • مجید

    در عرض 10 ساعت طلاها رو فروخته با پولش موتور و تلویزیون و وسائل دیگه خریده،یه کم هم خوابیده،معلومه جنسش خوب بوده!!

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار