«عقل سالم در بدن سالم است.» این ضربالمثل را شاید بشود اشتباهترین ضربالمثل ایرانیها به حساب آورد. این روزها با تغییر سبک زندگی و ماشینی شدن کارها، بدن سالم فقط یک بخش از عقل سالم را تشکیل میدهد. بیگمان امروزه عقل سالم و به طور کلی زندگی سالم در گروی سلامت توامان جسم و روان است.
اگر این تعادل به هم بخورد، یعنی فقط به سلامت جسم توجه کنیم و از سلامت روان غافل بمانیم، این نبود تعادل احتمال دارد جایی خودش را به صورت اختلال روانی بروز دهد. این فقدان تعادل، در جامعه ما نیز مثل همه جوامع دنیا رواج دارد؛ تا جایی که براساس اعلام و مطالعات رسمی وزارت بهداشت، 23 درصد جمعیت کشور به یکی از اختلالات روانی مبتلا هستند که در این بین شایعترین اختلال روانی در کشور ما، اضطراب است. در این مطالعه ملی که بین افراد 15 تا 64 ساله انجام شده است، بعد از اضطراب، افسردگی رتبه دوم شایعترین اختلال روانی را یدک میکشد.
در این مطالعه، اعتیاد هم یک اختلال روانی به حساب آمده که حداقل یک میلیون و 300 هزار ایرانی به این اختلال مبتلا هستند. در واقع، اختلال اعتیاد هماکنون به عنوان شایعترین ناهنجاری روانی بین مردم شناخته میشود.
هفته سلامت روان در سایه آمارهای غیررسمی
این هفته به عنوان سلامت روان در کشور ما نامگذاری شده است. نامگذاری نمادینی که شاید حکم تلنگری باشد تا به سلامت روان هم به اندازه سلامت جسم، توجه کنیم. شعار سازمان بهداشت جهانی «حفظ منزلت انسانی در سلامت روان» است و بر این اساس، خودمان هم روزهای این هفته را با عناوین اخلاق در سلامت روان، انگزدایی در سلامت روان، ارتباط و سلامت روان، قانون و سلامت روان، مشتریمداری و سلامت روان، حقوق شهروندی و مدیریت در سلامت روان نامگذاری کردهایم.
این هفته و نامگذاریهایش بیشتر بهانهای است که به سلامت روان ایرانیان بپردازیم و این موضوع حیاتی را واکاوی کنیم که چرا باید حدود یک چهارم جمعیت کشور ما به نوعی به اختلال روانی مبتلا باشند؟ بدتر از همه این است که این فقط آمارهای رسمی از افرادی است که اختلال روانی آنها شناخته شده است. در حقیقت، اگر افراد ناشناسی که هرگز برای درمان مراجعه نکرده اند را هم حساب کنیم، آمارهای غیررسمی خیلی بیشتر از این حرفها خواهد شد.
کشف اختلال؛ گام اول درمان
مختل شدن سلامت روان، یک شبه ایجاد نمیشود و این اختلال، در طول یک دوره زمانی اتفاق میافتد. دکتر بهروز بیرشک، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران در گفتوگو با جامجم، دلایل بسیار متعددی را در شکلگیری این آمارهای مایوسکننده دخیل میداند و میگوید: وقتی از بحث شیوع اختلالات روانی در جامعه صحبت میکنیم، باید در نظر داشته باشیم که این روزها، اختلالات روانی برای ما شناخته شدهاند و بیشتر به خودمان آمدهایم. مثلا بعضی وقتها خودمان احساس میکنیم آن راحتی و آرامش گذشته را نداریم یا زود خسته و عصبانی میشویم.
این احساسات منفی هشدار میدهد که ما حالمان خوب نیست و روحیه خوبی نداریم.
در واقع، اولین نشانههای اختلال روانی را خیلی اوقات خودمان میتوانیم کشف کنیم و پس از آن باید هر چه سریع تر برای درمان آن اختلال، به مشاور، روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنیم.
جامعه نیز مقصر است
اختلال روانی، فقط نتیجه تعامل نادرست یک فرد با محیط اطرافش نیست، بلکه خیلی اوقات، نتیجه شرایط اجتماعی است که فرد در آن گرفتار میشود. دکتر بیرشک هم با تاکید بر نقش مسائل اجتماعی در شیوع اختلالات روانی، تاکید میکند: ما در عصری هستیم که همه چیز با شتاب و سرعت در حال حرکت است. همچنین افزایش آلودگیهای زیستمحیطی، فشار کاری، ناامنی شغلی، بالا رفتن توقعات از آدمها، اضطرابهای شغلی، زندگی شهرنشینی، کمتوانی مالی و بسیاری از مسائل اجتماعی دیگر در افزایش اختلالات روانی در جامعه تاثیر گذاشته است.
به گفته این روانپزشک، نابرابری شغلی و نابرابری درآمدی بین شهروندان مختلف نیز بر شیوع اختلالات روانی تاثیر میگذارد، زیرا بیعدالتی و نابرابری به هر شکلی، احساس آرامش و امنیت روانی در جامعه را مختل میکند.
وظایف دولتها برای کنترل اختلالات روانی
درمان اختلالات روانی و پیشگیری از آن، وظیفهای است که بر دوش همه دولتیها قرار دارد.
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران خاطرنشان میکند دولتها وظیفه دارند پوشش تامین اجتماعی در کشور را گسترش دهند و برای توسعه امکانات و خدمات رفاهی اقدام کنند.
افزایش امکانات رفاهی در جامعه، به گفته بیرشک، میتواند آمار اختلالات روانی در جامعه را کاهش دهد و آرامش خاطر بیشتری را برای شهروندان به ارمغان بیاورد.
نکته دیگری که این روانپزشک بر آن تاکید دارد، اصلاح سیستم آموزشی از سوی دولت است: در سیستم آموزشی ما اهمیت چندانی به سلامت روان داده نمیشود. در عین حال سیستم آموزشی در مدارس ما به شکلی است که بر تنور رقابتها و توقعات میدمد، بدون آن که آموزش کاربردی برای پیشگیری از اختلالات روانی به دانشآموزان ارائه شود.
از اختلالات روانی تا آسیبهای اجتماعی
تعداد و نوع آسیبهای اجتماعی در هر کشوری متفاوت است. دکتر بیرشک به نکته جالبی اشاره میکند و میگوید: همین شکل آسیبهای اجتماعی به خوبی تعیین میکند که جوامع مختلف تا چه حد درگیر اختلالات روانی هستند.
مثلا در جامعه ما که خشونت و درگیری زیاد شده، سن اعتیاد پایین آمده و بسیاری آسیبهای اجتماعی دیگر، همه ناشی از افزایش اختلالات روانی در جامعه است.
آیا کتابهای روانشناسی، شفادهنده است؟
فرهنگ خواندن کتاب، فرهنگ والایی است که هرچه گسترش یابد، آسیبهای اجتماعی در جامعه هم کمتر خواهد شد. در جامعه ما که اختلالات روانی شیوع گستردهای دارد، انتشار انواع کتابهای روان شناسی نیز بازارش حسابی داغ است.
اما واقعا تا چه حد این کتابها میتواند از حاد شدن اختلالات روانی شهروندان جلوگیری کند؟
دکتر بیرشک عقیده دارد این کتابها تا حدودی میتواند به بحث خودسازی افراد کمک کند، اما اگر انتشار و خواندن این کتابها شبیه شعار شود یا فقط بخواهیم اختلالات روانی را با انتشار این کتابها کنترل کنیم، این کار شدنی نیست، بلکه برای تحقق این هدف باید شرایط اجتماعی بهبود یابد و مقولههای رفاه و آرامش روانی در جامعه گسترش پیدا کند.
مثلا فرض کنید اگر فردی به طور مداوم هم کتابهای مثبت اندیشی بخواند، اما شرایط جامعه طوری باشد که او نتواند شغلی برای امرار معاش پیدا کند، این فرد دیر یا زود سرخورده و افسرده میشود. در این وضع، خواندن بیشتر کتابهای روانشناسی نمیتواند افسردگی او را برطرف کند. در واقع باید تناسبی منطقی و عقلانی بین محتوای کتابهای مثبتاندیشی و شرایط جامعه برقرار باشد. حال اگر این تناسب به هر دلیلی به هم بخورد، آن وقت خواندن کتابهای بیشتر فقط حکم مخدری را پیدا میکند که بدون حل ریشهای اختلالات روانی، فقط درد را کاهش خواهد داد.
منبع:
جام جم
ارسال نظر