چه اتفاقی در ارومیه افتاده است؟
پارسینه: رادیولوژی دکتر قاسملو در حالی که پیشمرگههای تحت فرماندهی برادر ایشان شهر را محاصره کرده بودند...
یکی از ویژگیهای شاخص مردم اورمیه و روستاهای اطراف آن این است که شهر و روستای خود را به معنای واقعی کلمه دوست دارند. متاسفانه آذربایجان یکی از مهاجر فرصتترین مناطق ایران است. اما مردم اورمیه به ندرت مهاجرت میکنند.
اگر در سایر شهرها به بالاترین تخصصها نیز دست پیدا کنند، دوست دارند که بلافاصله به شهر خود برگردند. برای اغلب اورمیهایها اوج موفقیت در شهر خودشان معنا دارد. این روحیه البته معایبی هم دارد. دشوار بتوان از یک تاجر بزرگ و قدیمی و غیررانتی اورمیهای نام برد که در سطح کشور شناخته شده باشد. بخش عمدهای از بازار تهران دست تُرکهاست، اما اهل اورمیه کمترین حضور را در این بازار دارند.
این روحیه مزایای زیادی هم داشته است. تحصیلکردهها و چهرههای موفق اورمیه در سایر نقاط، معمولاً به شهر خود برمیگردند. اغلب کسانی هم که بر نمیگردند، زمینه برای تخصص و توانائی آنها در این شهر فراهم نیست. پزشکان چنین مشکلی ندارند. و به همین خاطر اورمیه همیشه پزشکان حاذق خود را حفظ و حتی متخصصان سایر استانها را هم جذب کرده است.
از همان ابتدا اورمیه چندین بیمارستان خصوصی و مجهز داشت. حدود شصت سال پیش که بیمارستانهای دولتی بعضی شهرهای معروف ایران هم امکانات رادیولوژی مناسبی نداشتند، رادیولوژی خصوصی مجهزی در اورمیه دایر شد. این رادیولوژی را یکی از همین متخصصینی ساخت که پس از فراغت از تحصیل بلافاصله به زاد و بوم خود برگشت. تا آنجا که من از قدیمیهای شهر پرسوجو کردهام، رادیولوژی دکتر قاسملو اولین رادیولوژی استان هم بود. این رادیولوژی در خیابان اصلی شهر و روبروی بیمارستان خصوصی شفا دایر شد.
روستای قاسملو
دکتر قاسملو اهل روستای قاسلموی اورمیه بودند. قاسملو در جاده بالانج و حدود بیست و پنج کیلومتر از شهر فاصله دارد. دره قاسملو نیز یکی از تفرجگاههای دیدنی اورمیه است. پدر مرحوم ایشان محمد آقا یوسف قاسملو از مالکان و بزرگان بسیار محترم منطقه قاسملو بود.
دکتر قاسملو رادیولوژی خودشان را در منزل مسکونی خود دایر کردند که از خانههای زیبای اورمیه بود و حیاط نسبتاً بزرگی هم داشت. کوچهای کوتاه و تقریباً اختصاصی این خانه را به خیابان اصلی شهر وصل میکرد. بعدها ایشان بخشی از ملک شخصی خود را هم در اختیار دیگر همسایهها قرار دادند تا آنها نیز دسترسی بهتری به خیابان اصلی شهر داشته باشند.
اکنون در آن کوچه چندین مطب پزشکی و داروخانه و دفتر بازرگانی دایر است. دکتر قاسملو هم دوران بازنشستگی خود را در اورمیه میگذرانند.
سال 1359 که من در دبیرستان فردوسی مشغول تحصیل بودم، به یک باره و در روز روشن لشگر 64 اورمیه در وسط شهر مورد محاصره غافلگیرانه پیشمرگههای حزب دمکرات کردستان به رهبری دکتر عبدالرحمن قاسملو قرار گرفت. آثار هر اتفاق ناگواری معمولاً بسیار دیر به اغنیا میرسد، اما جغرافیای اورمیه به گونهای است که برای مدتها بخت یار اعیان شهر نبود.
ما در مناطق متوسط شهر زندگی میکردیم که کمابیش امن بود. اما مناطق اعیاننشین هیچ دستکمی از خط مقدم جبهه نداشت. یکی از همکلاسیهای بالاشهری من، کشتهشدن نیروهای دو طرف را به چشم خود دیده بود و برای ما تعریف میکرد. ترس و وحشت در شهر حاکم بود.
بعد از مدتی آن جنگ خاتمه یافت و قصه اتفاقات اوایل انقلاب در نقده و مهاباد و کردستان را همه میدانیم. اما حتماً لازم است که برای بیان بهتر منظور این یادداشت به افکار عمومی عامه مردم اورمیه در آن روزها اشاره بشود. گروههای سیاسی فعال در سطح شهر برداشتهای متفاوتی از این حمله داشتند. اما عامه مردم این جنگ را به حمله کُردها تعبیر کردند. این حمله بیش از هر اتفاقی به قطبی شدن فضای منطقه انجامید.
در باور عمومی و تاریخی اورمیه همیشه چنین نگرانیهائی بوده است. بر عامه مردم و برداشت آن روز آنها هم چندان حرجی نیست، و نمیتوان تعبیر دیگرستیزانه از آن کرد. به هر حال بافت جمعیتی شهر هیچ شباهتی به امروز نداشت. مثلاً در کل دبیرستان بزرگ فردوسی فقط یک همشاگری کُرد داشتیم. جمعیت کُردهای ساکن شهر، شاید از جمعیت مسیحیها هم کمتر بود.
اما رادیولوژی دکتر قاسملو در حالی که پیشمرگههای تحت فرماندهی برادر ایشان شهر را محاصره کرده بودند، همچنان دایر بود و به مردم خدمات میداد. بعد از آن هم به کار خود ادامه داد. به یاد ندارم در بدنه جامعه حتی کسی به مخیلهاش نیز خطور کرده باشد که عملکرد این دو برادر را به هم ارتباط بدهد.
تا آنجا که اطلاع دارم، از طرف نیروهای دولتی و رسمی نیز هیچ مشکلی برای دکتر قاسملو ایجاد نشد. در آن شرایط چنین امکانی هم فراهم نبود. دکتر قاسملو به عنوان متخصصی شریف و حرفهای نزد مردم شهر و مراجعان خود از احترام ویژهای برخوردار بود. کاری هم به سیاستهای برادر خود نداشت.
این مثال و مقایسه سرنوشت دو برادر از یک خاندان، به خوبی نشانگر روحیه مردم اورمیه در یکی از بحرانیترین و جنگیترین دوران پس از انقلاب است. منکر نقاط ضعف نیستم، اما تصور میکنم اورمیه هم مثل اغلب شهرهای تمدنساز و مهم غرب اروپا و شمال امریکای امروز، از این تنش سربلند بیرون آمد. این مردم مدارا و احترام را نیاموختهاند، بلکه آن را زیستهاند. فرهنگ و سنتهای دیرینه آنها نیز پشتوانه این مدعاست.
روز بیست و نهم مهر امسال و در مسابقه والیبال بین دو تیم شهرداری اورمیه و بانک سرمایه تهران ویدیوئی از تماشاگران این مسابقه منتشر شد که در آن آشکارا شعار "مرگ بر ..." شنیده میشود. این شعار نژادپرستانه و فاشیستی است. اینکه چه عواملی باعث این فضا شده و یا احیاناً چه دستهای پنهانی آن را هدایت میکند، هیچ از عمق فاجعه نمیکاهد.
شعارهای نژادپرستانه در ورزشگاهها معضلی جهانی است. در بسیاری از ورزشگاههای دنیا عبارت "نه به راسیسم" بیش از هر آگهی تلویزیونی به چشم میخورد. تُرکهای ایران نیز خود قربانی این وضعیت هستند. در خیلی از ورزشگاههای شعار مضحک "ترکِ ..." و یا حتی صدای عرعر برای تحقیر تماشاگران تُرک سر داده میشود. ویدیوهای زیادی هم در این خصوص پخش شده است. به همین جهت و علیالاصول باید مردم تُرک بیش از دیگران مراقب این شعارها باشند که علاوه بر فاشیستی بودن، جنبه خودزنی هم دارد.
شعارهای ضدفارسی را شاید بتوان با روحیه مقابلهجوئی و نوعی سطحینگری متداول در ورزشگاههای ایران تحلیل کرد، اما در همان روز اتفاق دیگری هم افتاد که مشاهده ویدیوی آن نفس را در سینهها حبس میکند. تماشاگری با لباس کُردی وارد ورزشگاه میشود. بخشی از تماشاگران با شعارهای بسیار زشت و شرمآور و آشکارا فاشیستی علیه او شعار میدهند.
انتهای ماجرا در ویدیو مشخص نیست، اما شنیدههای دقیق حاکی از آن است که شخص مورد اهانت نهایتاً ورزشگاه را ترک میکند. گرچه هیچ اهمینی ندارد که آن شخص چه کسی است، اما وقتی معلوم شد که عموی یکی از اعضاء کُرد تیم والیبال اورمیه هم هست، موضوع به لکه ننگی در تاریخ ورزش اورمیه هم تبدیل شد. من تمعداً لینک این ویدیوها را در اینجا نمیگذارم. صحنه بیش از حد آزاردهنده و شرمآور است.
در شرایط فعلی خوشبختانه مردم عادی به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی میکنند. در کوچه و خیابان توهین به لباس کُردی از طرف تُرکها کاملاً بیمعنی است. ورزشگاهها هم محل مناسبی برای سنجش افکار عمومی نیست. با همه اینها نمیتوان این فاجعه را نادیده گرفت و از کنار آن بیتفاوت گذشت.
این نوشته را با روحیات مردم اورمیه شروع کردم. سرنوشت دو برادر نامدار کُرد را در بدترین شرایط جنگی اورمیه به طور خلاصه توصیح دادم. به گمانم برای کسانی که این مردم را نمیشناسند، همین مقدار توضیحات هم کافی است تا نشان دهد ارومیه در آن شرایط نیز مرتکب روحیات کُردستیزانه نشد. البته و از همان ابتدا بودند قدرقدرتهائی که با انگیزههای مذهبی چشم دیدن کُردهای سنیمذهب و حتی تُرکهای سُنّی و اهلحق را نداشتند، اما فضای فوقالعاده و ظرفیت باشکوه این شهر متمدن آنها را ناکام گذاشت. با کمال تاسف و اکنون که شهر امن و امان است، ما با چنین وضعی مواجه هستیم.
چه به سر اورمیه آمده است؟ چرا چنین فضاهای افراطی در این شهر شکل گرفته است؟ هر کدام از ما که مدعی هستیم این شهر را دوست داریم و به سرنوشت آن اهمیت میدهیم، حتماً باید سوزنی به خود بزنیم و به فکر فرو برویم. متهم کردن یکدیگر آسانترین راهی است که هیچ دردی را دوا نخواهد کرد.
محمد بابایی/وبلاگ نویس اورمیه ای
دمشون گرم
شعارهای ضدفارسی را شاید بتوان با روحیه مقابلهجوئی و نوعی سطحینگری متداول در ورزشگاههای ایران تحلیل کرد. این سخن یعنی شعارهای ضدفارسی مشروع شعارهای دیگر ممنوع! خوبه والله! فارس یعنی ایران فارس یعنی تاریخ و تمدن ایرانی! ترک و کرد هم به این معنی فارسند! حالا دوتا بچه یا آدم عامی به شوخی یاجد تضاد فارس و ترک رو جار می زنند سایت پارسینه چرا محمل چنین تبلیغی باید باشد؟ این اختلافات تمام ساختگی و جاهلانه است. ترکها وفارسها و کردها خهیچ مشکلی ندراند! مشکل قدرت طلبانی مثل قاسملو هستند و در برابر انها همانندان قاسملو! والا امثال دکتر قاسملو با افتخار به خدمت خود به این مردم ادامه می دهند . بیایید همه مانند این قاسملو باشیم! همزیستی مسالمت امیز!
آقا اروميه! نه اورميه
ارومیه رو ولش کنین بیاین ببینین تو گیلان و گلستان چه خبره
شوونیست های دوره رضا خان برای بیهویت جلوه دادن ترک های ایران که هزار سال بر منطقه حکمروایی کردند انها را اذری خطاب میکرد ترک هایی که بر این مساله واقف هستند هرگز خود را اذری بلکه ترک میدانند الفاظی مانند اذری (ّبه ترک ها ) و عرب زبان (به عرب ها ) برای بیهویت جلوه دادن انها بکار میرود
ارومیه قلب آذربایجان ❤
ارومیه جان آذربایجان ❤
ارومیه خاک آذربایجان ❤
ارومیه شهر کاپیتان تیم ملی والیبال سعید معروف ❤
ارومیه شهر والیبالی و پایتخت والیبال آذربایجان ❤
ارومیه شهر شهیدان باکری ها و امینی ها ❤
ارومیه شهر عاشیق های آذربایجان ❤
ارومیه شهر مهد و فرهنگ و قلب ابدی آذربایجان ❤
یاشاسین آذربایجان ❤یاشاسین اورمیه
ارومیه قلب آذربایجان ❤
به دیار آذربایجان ارومیه شهر والیبالی و والیبال نشین خطه آذربایجان دومین شهر ترک نشین ایران بعد از شهر برادر و قارداش تبریز ❤شهر شهیدان باکری ها و امینی ها، شهر کاپیتان تیم ملی والیبال سعید معروف، شهر والیبالی و پایتخت والیبال آذربایجان ، شهر عاشیق های آذربایجان، شهر مهد و فرهنگ و قلب ابدی آذربایجان خوش آمدید ❤
آذربایجان دیارنا گوزل اورمیه شهرینه چوخ خوش گلیبسیز ❤
به دیار آذربایجان شهر زیبایی ارومیه خیلی خوش آمدید ❤
ما آذربایجانی ها بخصوص اورمیه ای ها به ترکی ( اورمولوها) خونگرمو مهمان نوازیم ❤
یاشاسین ایران ❤
یاشاسین آذربایجان ❤
یاشاسین اورمیه ❤
❤ ارومیه قلب آذربایجان خاک ابدی و خط قرمز ترکها ❤
ارومیه قلب آذربایجان ❤خاک ابدی و خط قرمز ترکها
یاشاسین آذربایجان ❤یاشاسین اورمیه ❤یاشاسین ترک
ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه جان آذربایجان ❤ارومیه خاک آذربایجان ❤ یاشاسین اورمیه ❤یاشاسین آذربایجان ❤یاشاسین تورک ❤
ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤ارومیه قلب آذربایجان ❤
یاشاسین اورمیه ❤یاشاسین آذربایجان