اصولگرايان براي بازپسگيري قدرت به احمدی نژاد نياز دارند؟!
پارسینه: آن روز كه دست مشايي را در ساختمان وزارت كشور بالا برد، فكر ميكرد ميتواند همچنان در قدرت بماند. آن روز كه خبر ردصلاحيت مشايي را شنيد، و رايزنيهاي پشتپرده هم نتوانست او را از اين وضعيت نجات دهد، آماده رفتن از پاستور شد، اما همچنان به بازگشت فكر ميكند.
پرونده رحيمي و دستگيري بقايي (كه همچنان در زندان است) را ميتوان ضربههاي بعدي براي دور نگه داشتن او از عالم سياست ارزيابي كرد.
با اين حال او براي بازگشت به پاستور به يك گزينه فكر ميكند: «زوال اصولگرايان». احمدينژاد به طور قطع در انتخابات پيشرو حضور نخواهد داشت. اين را اخيرا بارها از زبان نزديكان او شنيدهايم اما باورش براي رصدكنندگان عرصه سياست ايران كمي سخت است. با اين حال آن را بايد باور كرد، اما معنايش اين نيست كه احمدينژاد ديگر سياستورزي نخواهد كرد. به هيچوجه. سكوت او تاكتيكي است براي ضعيفتر كردن اصولگرايان.
شكست حداكثري اصولگرايان در انتخابات پيش رو خواسته قطعي احمدينژاد است. تصور رييس دولتهاي نهم و دهم اين است كه اين مساله سرمايه واقعي او براي بازگشت به قدرت است.
شايد صريحترين موضعگيري را در اين باره، روحالله حسينيان داشت. جايي كه گفت: «من فكر ميكنم در نهايت اگر در اين معادله كسي به كس ديگر احتياج داشته باشد، اين اصولگرايان هستند كه به احمدينژاد نياز دارند. هم از نظر سبد راي احمدينژاد و هم از اين نظر كه بتواند به حركت آنها نظم دهد.» (دولت بهار، ١٨آذر ٩٤)
به اعتقاد من اين جملات حرف دل احمدينژاد خطاب به اصولگرايان بود كه از زبان حسينيان بيرون آمد. اين وضعيت در واقع نشان دادن عدم كارآيي اصولگرايان موجود است. احمدينژاد براي بازگشت به قدرت و رد شدن از سدي كه پيش پاي او در انتخابات ٩٢ قرار داده شد، چارهاي جز اين ندارد كه اصولگرايان در وضعيتي «شكست خورده»، «مستاصل» و «از هم پاشيده» قرار بگيرند. در اين مسير ممكن است هر كاري نيز از او سر بزند كه ائتلافهاي پشتپرده و برخي افشاگريها از طريق عوامل او در جريان انتخابات را ميتوان پيشبيني كرد.
او حتي حاضر شده تا مشايي را براي هميشه به پستو بفرستد و رسما از بازنشستگي سياسي او حرف بزند. احمدينژاد براي بازگشت به سياست نياز دارد تا در نقش «ناجي اصولگرايان» قرار بگيرد، اين چيزي است كه به آن فكر ميكند. احمــدينــژاد خودش را فراتر از هر دو جناح ميداند اما چارهاي جز اين ندارد كه براي بازگشت از كانال اصولگرايان وارد شود.
به خوبي ميداند كه اگر در شرايط عادي در انتخابات رياستجمهوري دوازدهم شركت كند، رد صلاحيت ميشود. فراموش نكنيم زماني كه او دست مشايي را بالا برد، گفت: «مشايي يعني احمدينژاد، احمدينژاد يعني مشايي» و شوراي نگهبان بيتوجه به اين شعار، مشايي را كه در واقع احمدينژاد بود، ردصلاحيت كرد.
لذا براي بازگشتش نيازمند اين است كه در نقش «ناجي» اصولگرايان حاضر شود. خودش هم چنين تصوري دارد، همچنان كه مثلث آنلاين اظهارات اخيرش را اينگونه منتشر كرده است: «همين آقايان لاريجاني، باهنر، توكلي و غيره وقتي من سال ۸۴ رييسجمهور شدم آمدند و من چارهاي نداشتم و چون افراد ديگري در جبهه انقلاب نبودند بخشي از امورات را برعهده آنها سپردم.
من به اينها خدمت كرده و دوباره آنها را به مسووليت برگرداندم و انقلاب را از دست خاتمي و سكولارها نجات دادم.» (٢٥آذر ٩٤)
با اين مقدمه بايد گفت احمدينژاد از باخت اصولگرايان در انتخابات ٩٢ به هيچوجه ناراحت نيست. حتي روي باخت آنها در انتخابات ٧ اسفند هم سرمايهگذاري كرده است. نرسيدن اصولگرايان به وحدت و شكست در اين انتخابات به باور او ميتواند زمينهساز بازگشتش در انتخابات ٩٦ را فراهم كند.
از همين رو معتقدم به هيچوجه حضوري از او در اين انتخابات نميبينيم. به عبارت سادهتر او اصولگرايان را رها كرده و دعا ميكند كه يكي پس از ديگري انتخاباتها و مسائلي چون برجام را به رقيب واگذار كنند.
او تصوري بزرگ در ذهنش دارد و با خود زمزمه ميكند: «اصولگرايان براي بازپسگيري قدرت به من نياز دارند»، و به اميد آن روز نشسته و براي شكست اصولگرايان برنامهريزي ميكند و حاضر نيست بدنه راي خودش را فعلا براي آنها هزينه كند.
داوود حشمتی/اعتماد
ارسال نظر