دیوارها مهربان می مانند اگر ...
پارسینه: کسی نمی داند چه شد که یک روز مردم ، ناگهان، یاد لباس های حبس شده شان در شکم کمدها افتادند؛ لباس هایی که شبیه آدم های بی سرو دست از چوب لباسی، آویزان بودند و تنهامانده و از یاد رفته و جاگیر، چشم انتظار بودند که شاید کسی روزی سرانجام یادشان بیفتد و طلسم مهجوری و تن نشدن شان را بشکند.
بذر آن فکر را بار اول ، چه کسی کاشت؟ شاید رویای آدمی خوش فکر بود که روزی نخ نمایی پیرهن تنگدستی در سرمای زمستان، دلش را لرزانده بود یا ابتکار چند جوان بود که می خواستند صافی قلب ایرانی ها را به رخ جهان بکشند و از آنجا که شیوه به کار گرفتن فضای مجازی را می دانستند، ایده خلاقانه شان را با نرم افزارهای ارتباطی در کسری از ثانیه با هموطنان شان به اشتراک گذاشتند، شاید هم خیالی بود که همزمان در ذهن چند نفر جرقه زده بود و بی معطلی عملی اش کرده بودند.
آن حس عجیب، از هر کجا که آمده بود، مانند سنگ ریزه ای که وسط دریاچه ای آرام پرتاب شود و تن صافش را پر از دایره های موج بزرگ و بزرگ تر کند، به سرعت، به همه جای ایران سرایت کرد و لختی تن دیوارها، مردم را به صرافت انداخت که لباس های فراموش شده را از دل کمدها بیرون بکشند، بشویند، اتو بکشند و نوشده به دیوارها بیاویزند تا تنگدست ها هم خوش پوشی را حتی اگر شده برای مدتی کوتاه امتحان کنند.
تنور احساسات مردمی که گرمی گیرد، شوریدگی که همه گیر می شود، تب عشق که بالا می زند، سودجوها هم بو می کشند و سر کله شان پیدا می شود. نشان به آن نشان که حالا ، خیلی ها به چشم دیده اند، گاهی کسانی می آیند و لباس های دست دوم اما نو را بدون وارسی کردن و بی توجه به اندازه شان، توی کیسه های نایلونی می چپانند وناپدید می شوند.
سخت می شود فهمید غریبه ها آن همه لباس را بدون سایز گرفتن و حتی نگاه کردن، کجا می برند اما در پایتخت ، یک سرش احتمالا می رسد به تاناکورایی هایی که شب ها ، در دل تاریکی جنوب شهر بساط می کنند و مهربانی بی منت مردم، را به بقیه می فروشند.
چاره چیست؟ دیوارهای مهربانیمان را فراموش کنیم؟ خشمگین شویم و دست به سینه و بدبین؟ پشت دستمان را داغ بزنیم و عهد کنیم که دیگر در کمپینهای اینچنینی بذل محبت نکنیم؟ مسلما نه، اما هر کمپینی تجربههایی هم دارد که میشود از آن برای جنبش خودجوش بعدی درس گرفت، مثلا اگر حتی یک نفر از تاناکوراییهای گوشه خیابان چیزی نخرد و بازارشان کساد شود، طبیعتا میروند پی شیوهای تازه برای نان درآوردن.
چاره دیگر هم این است که مثل مردم خیلی از کشورهای توسعهیافته، در کمپین بعدی، لباسهای دست دوم مان را به مساجد و انجمنهای خیریه بسپریم تا کمکهایمان هدایت شود و خیالمان راحتتر.
مریم یوشی زاده
سلام