گوناگون

کفش‌هایم کو، شاعرانه کیومرث پوراحمد

کفش‌هایم کو، شاعرانه کیومرث پوراحمد

پارسینه: کفش‌هایم کو آخرین اثر کارگردان نام آشنای سینمای ایران کیومرث پوراحمد است

پارسینه/ صالح رحیمی: داستان فیلم روایت زندگی مردی است که در گذشته همسر و فرزند او از او جدا شده و به خارج از کشور سفر کرده‌‎اند و افسردگی او ناشی از این هجران و فراغ، امروز در میان‌سالی با فراموشی و بیماری آلزایمر همراه شده است.

فیلم پور احمد سراسر احساس و عاطفه است و فیلم به‌نوعی بازگشت پوراحمد به سینمای شاعرانه‌اش تلقی می‌شود. شباهت نام فیلم با یکی از زیباترین شعرهای سهراب سپهری تأییدی بر این موضوع است. این نام زیبا علاوه بر این حس شاعرانه، نگاهی به موضوع فراموشی و آلزایمر دارد و البته به موضوع "رفتن".

بايد امشب بروم
بايد امشب چمداني را
كه به‌اندازه‌ی پيراهن تنهايي من جادارد، بردارم
و به سمتي بروم
كه درختان حماسي پيداست،
رو به آن وسعت بي‌واژه كه همواره مرا مي‌خواند.
يك نفر باز صدا زد :سهراب!
كفشهايم كـو؟

البته پوراحمد در این فیلم از همه نوع رفتن حرف می‌زند، از یاد رفتن، از پیش هم رفتن، از این دیار رفتن، از این دنیا رفتن.

ممکن است دیدن کفش‌های کو یاد فیلم شب یلدا در خاطر تداعی کند اما به‌طور حتم نقطه مشترک هر دو فیلم تعلق آن‌ها به سینمای شخصی پوراحمد و حدیث نفس بودن آن‌ها است. فیلم شب یلدا روایت گذشته پوراحمد است و کفش‌های کو (که می‌توان آن را به‌نوعی ادامه شب یلدا دانست) دغدغه و نگرانی‌های آینده او است.

داستان فیلم روایت تنهایی مردی است با نام حبیب با بازی تحسین برانگیز رضا کیانیان که در سال‌های دور همسر و دختر خردسالش از او جدا شده و به کشوری دیگر سفر کرده‌اند و در این سال‌ها به‌واسطه برخی دخالت‌های خانواده‌ها با هم قطع رابطه کرده‌اند. حال و پس از چندین سال دختر او به کشور بازگشته و در نقش پرستار او به پدر نزدیک می‌شود. به تصویر کشیدن رابطه احساسی پدر و دختر، نمایش تنهایی و مظلومیت پدر در این سال‌ها و روابط اعضای خانواده این فیلم را سراسر عاطفی کرده است. رابطه اعضای این خانواده به‌واسطه عشق قدیمی و البته جدایی و وجود سو تفاهم‌ها ترکیبی از عشق و نفرت است که بیننده را نیز با خود در این سرگردانی همراه می‌کند.

پوراحمد برای به تصویر کشیدن روابط عاطفی دختر از فرنگ برگشته و پدر پیرش اندکی خط شکنی کرده و باظرافت تماس‌های فیزیکی این دو را به نمایش گذاشته است که به تأثیرگذاری و واقعی جلوه دادن فیلم بسیار کمک کرده است و البته در نقطه اوج این کار تماس دست‌های دختر و پدر را در نمایی بسته به تصویر می‌کشد و برای رفع ایرادات شرعی ارشاد از همسر کیانیان، هایده قراچه‌داغی کمک می‌گیرد و البته در ابتدای فیلم این موضوع را به تماشاگر گوشزد می‌کند. پوراحمد به دنبال قبح شکنی نیست، بلکه با هوشمندی محدودیت‌های سینمای ایران را کنار می‌زند تا فیلمی اثرگذارتر به نمایش بگذارد.

امید می‌رود این فیلم بدون محدودیت به اکران عمومی در آید که البته اگر هم این اتفاق رخ ندهد، بازی ضمنی و اثرگذار رضاکیانیان و مینا وحید می‌تواند مخاطب را در قصه پور احمد با خود همراه می‌کند. رضا کیانیان دوست داشتنی سینمای ایران درخشش دوباره‌ای داشته است، در نقشی متفاوت و با بازی متفاوت. نقشی تلخ که کیانیان با بازی خود کمی از این تلخی کم کرده و نقش را برای ما باور پذیر می‌سازد.

مینا وحید نیز در نقش بیتا دختر حبیب حقیقتاً توانسته است بازی مناسب و درخور شأنی در مقابل کیانیان داشته باشد. حس دختری علاقه‌مند به پدر اما بزرگ شده در جهان غرب بی‌احساس، که البته در خلال فیلم عاطفه‌اش پررنگ‌تر می‌شود. ادای مناسب کلمات و ایفای نقش یک ایرانی بزرگ شده غرب در فیلم‌ها و سریال‌های مختلفی به نمایش در آمده است اما مطمئناً ایفای نقش مینا وحید در این فیلم از بهترین‌هاست.

بازی مجید مظفری و بهاره کیان افشار نیز همسو و هم‌راستا با سایر بازی‌ها و روایت داستان است اما رؤیا نونهالی بازی سردی دارد که حتی اگر نقش او این بازی را الزام کند نیز وصله‌ای است که با سایر اجزای فیلم متناسب نیست. و البته نقطه اوج این جدا بودن نونهالی در نگاه رو به دوربین او در نمای پایانی و بیان جمله‌ای مستقیم به مخاطب است که کارگردان هر توجیهی برای آن بیاورد باز هم این صحنه ضربه‌ای به پیکر یکدست فیلم است.

نکته دیگر فیلم پور احمد استفاده جسورانه از یک تضمین سینمایی است. تضمین یک آرایه ادبی است زمانی که شاعری از شخص دیگری جمله یا مصرع شعری در خود به کار می‌گیرد. باوجود اینکه این آرایه در ادبیات مصطلح است اما در سینما این‌گونه نیست. نویسنده کفش‌های کو دیالوگی ماندگار از فیلم جدایی نادر از سیمین در کار خود به کار می‌برد؛

"اون نمیدونه من پسرشم، ولی من که می‌دونم اون پدرمه‏"

این جمله را بیتا دختر حبیب با اشاره به نام فیلم جدایی به مادر خود می‌گوید، شاید به نظر برخی تماشاگران و منتقدین بیان این جمله در فیلم خوشایند نباشد اما استفاده از یک دیالوگ تأثیرگذار از یک فیلم مطرح سینمای ایران که اتفاقاً نقل زبان روزمره مردم نیز شده است هم جسورانه است هم نوآورانه.

پوراحمد در این فیلم نه تنها به روایت قصه خود می‌پردازد بلکه نوعی نگاه آموزشی و آگاهی دهنده نیز در مورد بیماری آلزایمر برای جامعه دارد و البته این محتوای آموزشی با کمک یک مشاور پزشک تهیه و ارائه شده است که خود نقطه قوت فیلم است و زیبایی کار اینجاست که این آموزش‌ها در فیلم اصلاً به چشم نمی‌آید و توی ذوق نمی‌زند.

پوراحمد هر زمان که به سینمای شخصی و شاعرانه خود بازگشته است اثری ماندگار ارائه کرده و این فیلم نیز از این قائده مستثنا نیست. این فیلم بازگشتی است به اوج، اوج سینمای پوراحمد، اوج بازی‌های کیانیان. فیلمی در سینمای با تجربه و ریشه‌دار و احساسی ایران.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار