ایرانستیزی: مُسکنی برای یحران هویت
پارسینه: یکی از بحرانهای جدی زمانهء ما «بحران هویت» است. «بحران هویت» یعنی مُعلق بودن در میان چند فرهنگ و جهانبینی و سبک زندگی٬ بدون اینکه در هیچ یک از آنها ریشه و اصالت داشته باشی.
«بحران هویت» یعنی اینکه مدتی از عمرت را با فرهنگ و عرف و سبک زندگی کشورت گذراندهای اما دیگر این روند راضیات نمیکند. پس سراسیمه و حرصزنان در جهان به دنبال هویت دیگری میگردی تا بلکه بتوانی باقی عمرت را مثلاْ به عنوان یک آمریکایی٬ اروپایی٬ کانادایی یا استرالیایی زندگی کنی.
«بحران هویت» یعنی اینکه رفتارها و عادتهای روزمرهء زندگی ملت دیگری را تقلید میکنی٬ به شوخیهای آنها به زور میخندی٬ نسبت به فرهنگ و سیاست و تاریخ و فلسفه و هنر و روابط اجتماعیشان بیش از خودشان «تعصب» بخرج میدهی٬ و بدون اینکه حتی آشنایی عمیقی از آن داشته باشی٬ غیورانه در برابر هر منتقدی سینه سپر میکنی و از آن دفاع میکنی.
«بحران هویت» یعنی اینکه سعی میکنی که خودت را حتی در لا به لای «خوردهفرهنگ»های آنها جا کنی و حَل بشوی - بلکه باور کنی و باور کنند - که یکی از خودشان هستی.
اما تَه دلت میدانی که این هویت تا چه اندازه سطحی و مصنوعی و غیرواقعی است. احساس پوچی و خلاء و عدم آشنایی میکنی. میدانی که متعلق به جای دیگری هستی. میدانی که هویت واقعیات تو را رها نمیکند. پس از هویت واقعیات٬ از هموطنانت٬ از فرهنگت٬ از وطنات و از هر چیزی که تو را به آن پیوند میزند «خشمگین» و «متنفر» میشوی.
«بحران هویت» درد از اینجا رانده و از آنجا مانده شدن است. خشم از اینکه بخواهی در زمین سختی ریشه بدوانی که پایت در آن فرو نمیرود٬ و ریشههای خودت را از خاکی بیرون بِکِشی که نسل اندر نسل پدران و مادرانت در آن خفتهاند.
امروز بخشی از ایرانستیزیها و خودزنیها و «وطنکُشی»ها و پیوستن به جریانهای متخاصم و ویرانگر و جنگطلب ضدایرانی - که در لایههایی از فعالان سیاسی و کاربردان شبکههای اجتماعی مشاهده میکنیم - «آرامبخش» و «مُسکن»ی برای همین درد و اضطراب ناشی از «بحران هویت» است. البته مُسکنی موقت٬ با عوارض جانبی فراوان٬ خطرناک و بعضاْ کُشنده.
علی نصری
«بحران هویت» یعنی اینکه رفتارها و عادتهای روزمرهء زندگی ملت دیگری را تقلید میکنی٬ به شوخیهای آنها به زور میخندی٬ نسبت به فرهنگ و سیاست و تاریخ و فلسفه و هنر و روابط اجتماعیشان بیش از خودشان «تعصب» بخرج میدهی٬ و بدون اینکه حتی آشنایی عمیقی از آن داشته باشی٬ غیورانه در برابر هر منتقدی سینه سپر میکنی و از آن دفاع میکنی.
«بحران هویت» یعنی اینکه سعی میکنی که خودت را حتی در لا به لای «خوردهفرهنگ»های آنها جا کنی و حَل بشوی - بلکه باور کنی و باور کنند - که یکی از خودشان هستی.
اما تَه دلت میدانی که این هویت تا چه اندازه سطحی و مصنوعی و غیرواقعی است. احساس پوچی و خلاء و عدم آشنایی میکنی. میدانی که متعلق به جای دیگری هستی. میدانی که هویت واقعیات تو را رها نمیکند. پس از هویت واقعیات٬ از هموطنانت٬ از فرهنگت٬ از وطنات و از هر چیزی که تو را به آن پیوند میزند «خشمگین» و «متنفر» میشوی.
«بحران هویت» درد از اینجا رانده و از آنجا مانده شدن است. خشم از اینکه بخواهی در زمین سختی ریشه بدوانی که پایت در آن فرو نمیرود٬ و ریشههای خودت را از خاکی بیرون بِکِشی که نسل اندر نسل پدران و مادرانت در آن خفتهاند.
امروز بخشی از ایرانستیزیها و خودزنیها و «وطنکُشی»ها و پیوستن به جریانهای متخاصم و ویرانگر و جنگطلب ضدایرانی - که در لایههایی از فعالان سیاسی و کاربردان شبکههای اجتماعی مشاهده میکنیم - «آرامبخش» و «مُسکن»ی برای همین درد و اضطراب ناشی از «بحران هویت» است. البته مُسکنی موقت٬ با عوارض جانبی فراوان٬ خطرناک و بعضاْ کُشنده.
علی نصری
با رد نظريه اريايي با تحقيقات علمي زنتيك از يك طرف و جعلي از اب در امدن قسمت هايي از تاريخ ايران از جمله سلسله هخامنشي بسياري از كسانيكه كه سعي داشتند با كم جلوه نشان دادن و يا حتي انكار دوره هزار ساله تاريخ و تمدن بعد از اسلام دوره قبل از اسلام را مبنا قرار دهند دچار بحران هويت عميقي شده اند
وقتی به زور می خواهند برای مردم هویت درست کنند وقتی چندین ملت ساکن در فلات ایران را به زور میخواهند هم هویت کنند این میشود اگر اجازه دهند هویت های قومی تقویت شود مشکل حل میشود
ترک ستیزی و عرب ستیزی هم مسکنی شده است برای کسانیکه دچار بحران هویت شده اند با رو شدن جعلی بودن هویتی که پهلوی ها قصد ساختن آن را داشتند
دقیقا مثل آمریکا ستیزی
هويتي جعلي كه در دوره پهلوي ها ساخته شد ارام ارام در حال فروريزش است
اساس اين هويت نژاد پرستانه نظريه نژاد اريايي و تاريخ هخامنشي بود اخيرا نظريه نژاد اريايي با تحقيقات علمي زنتيك بكلي رد شد و باز اخيرا تاريخ هخامنشي ساختگي و جعلي از اب درامد