بالا گرفتن تب خودکشی و مسئولیت رسانهها
پارسینه: این روزها اخبار خودکشی افراد از طریق پرتاب شدن از بلندی یا حلق آویز شدن در ملاء عام متواترا منتشر میشود طوري که به نظر میرسد جامعه در معرض نوعی خودکشی دستهجمعی نهنگوار قرار گرفته است.
فارغ از اینکه انگیزه افراد خودکشی کننده با یکدیگر متفاوت بوده یا بعضا اخبار حوادث ناخواسته بدواً به عنوان خودکشی منتشر میشود یا اینکه بعضی از خودکشیها نافرجام بوده و شخص توسط تیمهای امدادی نجات مییابد؛ برخاستن این موج ناخوشايند در جامعه نیاز به کندوکاو و ریشهیابی دارد.
چگونه است که رفتار پرخطر و غیر قابل دفاعی چون خودکشی اینگونه همه گیر شده و توسط افراد در شرایط مختلف اجتماعی و اقتصادی تکرار میشود؟ آیا تعداد خودکشیها واقعاً افزایش یافته است یا اینکه صرفا پوشش رسانهای این موضوع با توجه به جذابیت آن برای مخاطبین بیشتر شده؟ علت استقبال از این رفتار چیست؟
واقعیت این است که همواره در میان مردم، افرادی وجود دارند که بر اثر ناملایمات و شکست های پی در پی و ناکامیهای متعدد سرخورده و ناامید شده و اعتماد به نفس خود را کاملاً از دست داده اند. حال اینکه رسیدن به این نقطه بر اثر شرایط دشوار اجتماعی و اقتصادی، انتخابهای اشتباه افراد در زندگی یا تربیت نادرست و آماده نبودن برای برخورد با شکست و ناکامی به عنوان یکی از اجزای زندگی عادی اتفاق افتاده و یا ترکیبی از این عوامل در این موضوع موثر هستند، مطلبی است که جمع بندی روشن آن نیاز به تحقیق گسترده و علمی در میان این قبیل افراد دارد.
امّا در این میان، یک عامل وجود دارد که شرط کافی برای انجام خودکشی است و آن عامل، جسارت بدون اعتماد به نفس و تغییر وضعیت از حالت "مایوس" به حالت "بریده از زندگی" است؛ توضیح اینکه هر فرد مایوس و شکست خورده ای دست به خود کشی نمیزند. معمولا پس از مدتی سپری کردن زندگی با همین حالت، اتفاقات تلخ مشمول فراموشی شده و ماجراهای تازه زندگی فرد را به نحوی در جریان عادی زیستن قرار می دهد؛ اما در این دوران، همانگونه که مددرسانی فکری و روحی و مشاوره های درست می تواند در بازگشت به زندگی تسریع صورت دهد، در معرض ملامت دیگران قرا گرفتن، طرد و رانده شدن از اجتماع پیرامونی و شنیدن اخبار ناامیدکننده وی را به سمت بریدن از زندگی سوق می دهد. متاسفانه نشر اخبار خودکشی یکی از عوامل تشدید این وضعیت است.
انتشار خبر خودکشی های انجام شده در ملاء عام همانگونه که در افراد معمولی تاسف و ترحم برانگیز است؛ در افراد مایوس انگیزه ای قوی برای تقلید و تکرار ایجاد میکند. فرد مایوس به دنیای تاریک اطرافش دست میساید تا راهی برای خروج از بن بست پیدا کند و ماهیت این راه برای او مهم نیست. مهم، نفس راه پایان وضعیت فعلی است.
مواجهه با اخبار خودکشی، راهی برای خروج را پیش پای این افراد می گشاید که قبلا در پرده های پنهانتر ذهن پوشیده بوده و جسارت انجام آن را نداشتهاند. خودکشی مانند چراغ راهی برای خروج از وضعیت فعلی در برابر این افراد روشن شده و تکرار اخبار، جسارت انجام آن را فزونتر میسازد. تقلید روش خودکشی خود شاهدی بر این مدعاست. کما اینکه در سالیان گذشته، همه گیری خودکشی از طریق خودسوزی را در مناطقی از کشور شاهد بوده ایم.
درست است که اطلاع رسانی رسالت اصلی رسانه هاست و نور افکندن بر زوایای تاریک جامعه و نشان دادن مشکلات و معضلات جاری در زیر پوست شهر، ابتدای راه توجه و اصلاح آنها، اما آیا همیشه این اطلاع رسانی واکنش مناسب خود را دریافت می کند؟ آیا حتی امکان شناسایی افراد مایوس و در شرف بریدن از زندگی در جامعه وجود دارد تا چه رسد به امکان مشاوره و مددرسانی اجتماعی به آنها؟ آیا این پوشش وسیع خود عامل موثر در تکرار خودکشی و گرفته شدن جان شهروندان دیگر از این طریق نیست؟
کار رسانه ای ظرافت های خاص خود را دارد. نمیتوان و نباید برای پوشش رسانه ای انواع اتفاقات و حوادث و اخبار جامعه، استراتژی یکسانی در نظر گرفت و همچنین نباید از تحلیل بازخورد کنش رسانه ای در جامعه گذر کرد. مورد شیوع خودکشی، یکی از همین موارد است که صاحبان رسانه را به تدقیق در بازخورد پوشش اخبار آن و تجدید نظر در استراتژی فعلی فرا می خواند که ظاهراً: "از قضا سرکنگبین صفرا فزود"!
ارسال نظر