قاتل بدشانس دوباره به چوبه دار نزدیک شد
پارسینه: شرق نوشت:
خرداد سال ٨٨ باخبر شدند، شلیک گلوله، مردی میانسال را زخمیکرده و ضارب که جوانی لاغراندام بوده، متواری شده است.
وقتی مأموران به محل حادثه رسیدند، مرد میانسال را زخمی دیدند که توان صحبت کردن نداشت. به همین دلیل قبل از هر بازجویی، او را به بیمارستان رساندند. دقایقی بعد به مأموران خبر دادند یک تیراندازی هم به ماشین خانم دکتری اتفاق افتاده که در پی این تیراندازی، پای دکتر جوان زخمی شده است؛ اما شهروندانی که در حال عبور بودند، موفق به بازداشت متهم شدند.
با حضور پلیس در محل، مشخص شد جوان ضارب با تهدید دکتر جوان، او را از ماشین پیاده کرده و قصد سرقت ماشین را داشته که به دلیل وجود کد امنیتی روی سوییچ، نتوانسته آن را روشن کند؛ به همین دلیل کیف خانم دکتر جوان را قاپیده و قصد داشته از محل متواری شود که یکی از اهالی، با گرفتن پایش جلوی متهم، او را به زمین کوبیده و دستگیرش کرده است.
دکتر جوان که از ناحیه پا مجروح شده بود، به بیمارستان برده شد و در شکایتی که به مأموران ارائه کرد، گفت: مرد جوان سلاح را به طرف من گرفت و گفت اگر سوییچ ماشین را ندهم، من را میکشد. من هم سوییچ را دادم؛ اما کد هم لازم داشت تا بتوان ماشین را روشن کرد. او از من کد خواست. قبل از اینکه من کاری بکنم، به سمت پایم شلیک کرد و گفت باید کد را بدهی. وقتی دید مردم جمع شدند و شلوغ شده است، کیفم را گرفت که برود؛ در همین حین یکی از شهروندان او را گرفت.
با بازداشت متهم جوان که هاشم نام دارد، او به قتل و تیراندازی به سمت دکتر جوان اعتراف کرد و گفت: من فرزند طلاق هستم و از کودکی تنها زندگی کردهام. یک خواهر دارم که در تهران زندگی میکند. خودم در جنگل کارگر چوببری بودم و درآمد کمی داشتم؛ اما با همان پول به خواهرم کمک میکردم. او خیلی فقیر بود و پولی هم که من به دست میآوردم، خیلی کم بود. ما هر دو بدبخت بودیم. به همین خاطر تصمیم گرفتم اسلحه بخرم و سرقت کنم.
متهم درباره قتل احمد، گفت: من نمیخواستم او را بکشم، فقط میخواستم ماشین او را سرقت کنم. زمانی که به سمتش رفتم، او مقاومت کرد و خواست من را بزند. من مجبور شدم برای دفاع از خودم، شلیک کنم. درباره خانم دکتر هم، باز نمیخواستم شلیک کنم و میخواستم تیر را به زمین بزنم که به پایش اصابت کرد. من میخواستم با سرقت ماشین افراد پولدار، برای خواهرم پول ببرم.
با توجه به گفتههای متهم و شکایت اولیای دم، کیفرخواست علیه وی صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهم در دفاع از خودش ادعا کرد دچار بیماری روانی است و چیزی به یاد نمیآورد. زمانیکه به پزشکی قانونی معرفی شد، پزشکان اعلام کردند او دچار افسردگی است؛ اما مسئول اعمال خودش است و بیماری حادی ندارد. بنابراین پرونده دوباره به جریان افتاد و با توجه به اینکه اولیای دم درخواست قصاص کردهبودند و متهم هم دفاع مؤثری از خود نکرده بود، بنابراین رأی بر قصاص او درباره قتلی که مرتکب شده بود، صادر شد. همچنین به دلیل اخلال در نظم، سرقت و شرب خمر نیز به ١٥ سال حبس و ١٥٤ ضربه شلاق و همچنین درباره آسیبی که به دکتر جوان وارد کرده بود، به پرداخت دیه محکوم شد.
رأی صادره در شعبه ١٦ دیوانعالی کشور تأیید شد. با گذشت چندین سال از ماجرا، بعد از اینکه متهم نامهای نوشت و ادعا کرد اولیای دم درخواستی برای اجرای حکم نداشتهاند و خواستار آزادی شد، روز گذشته وکیل مدافع اولیای دم به دادگاه مراجعه کرد و گفت: موکلان من در خارج از ایران زندگی میکنند و هیچ حکمی به آنها ابلاغ نشده بود. وقتی من موضوع را به آنها اطلاع دادم و گفتم قاتل پدرشان در آستانه آزادی است، آنها تازه متوجه ماجرا شدند و درخواست اجرای حکم را دارند و حاضر به انجام هرکاری که قانون برای آنها تعیین کرده است هم هستند. با توجه به این درخواست، پرونده یک بار دیگر به اجرای احکام بازگردانده شد تا مرد متهم در فهرست قصاصیهای آماده اجرا حکم قرار بگیرد.
قاتل بد شانس نه، قاتل بد ذات!!!
این جور آدم نماها رو باید همون وقتی که مرتکب اولین قتل شد به درک می فرستادند.!