گزارشی از شفا گرفتن نازگل در بین الحرمین
پارسینه: چه زیبا عشقبازی میکند حسین(ع) با عزادارانش که این گونه کودکی نابینا، معلول و تشنجی مادرزاد را در بینالحرمین به یکباره شفا میدهد، کودکی که نامش این روزها «زهرا» شده است.
خانواده متوسطی هستند که خداوند به آنها کودکی عطا کرده، اما چشمانش یک جور دیگری بود؛ همه راضی بودند به رضای خداوند، اما بعد از آغاز سن راه رفتن، متوجه میشوند که مشکل حرکتی نیز دارد و توانایی راه رفتن ندارد و این چقدر برای مادر او غمانگیز است، مادری که شبها فقط گریه و دعا میکرد که کودک شیرخوارهاش نیز ببیند و هم راه برود.
فقط مادران میدانند که چقدر این مسائل سخت است و دلشان میخواهد از جان خود بگذرند اما به قیمت بهبودی فرزند خویش؛ قریب به دو سال و اندی از این دکتر به آن دکتر میروند تا «نازگل» حداقل بهبودی نسبی پیدا کند اما همیشه خسته از بهبودی و البته دلشکستهاند اما ناامید نیستند.
در نهایت تصمیم گرفتند نازگل که حالا سه سال و اندی دارد را به سراغ یک دکتر بدون برو برگرد ببرند، طبیبی که فوق همه تخصصهای عالم را دارد و دارالشفای او زبانزد همه مردم از همه ادیان الهی است.
محرم سال ۱۳۹۶ فرا میرسد؛ نازگل به همراه مادر، پدربزرگ و مادر بزرگ خود رهسپار کربلا و حرم حضرت عشق میشوند به امید شفای دخترشان در این سفر معنوی.
دیدگانی که ابتدا به گنبد حسین(ع) روشن شد
مادر دلشکسته نازگل که قریب به سه سال، امیدش از بهبودی فرزند خود ناامید نشده، دست کودک خود را برای شفا از حرم امام حسین(ع) تا حرم حضرت عباس(ع) گرفته و به این مکان سراسر نور میبرد با دلی پرامید به عنایت صاحب کربلا.
مادر هر شب در گوشهای از بینالحرمین مینشیند و یک نگاه به حرم امام حسین(ع) میکند و یک نگاه به حرم حضرت عباس(ع) و در دل شکسته خود، تنها شفای خردسال سه سالهاش را میخواهد.
نمیدانیم شاید در این وانفسا، مادر نازگل در گوشهای از بینالحرمین روضه کودک سه ساله خوانده، یا شاید روضه گوش پاره، اما هرچه بوده مادر، دختر سه ساله کربلا را برای شفای دخترش، بین خود و حضرت اباعبدالله شفیع قرار میدهد...
مادر نازگل میگفت: شب در بینالحرمین با دلی شکسته نشستم که ناگهان دیدم هیأتی از مشهد در حال عبور هستند و یک شعر ترکی میخواندند، همانها گفتند که انشاءالله دخترت شفا میگیرد و خوب میشود.
مادر بغض خودش را نمیتوانست نگه دارد و در همان حال بار دیگر به امام حسین(ع) متوسل میشود شفای دخترش را میخواهد که با چشمانی اشکآلود متوجه تکان خوردن کودک خوابیده خود میشود، دخترک سه ساله از خواب پریده با دو چشم مرواریدی خودش به مادر زل زده است.
مادر دیگر نمیتواند خود را نگه دارد و بلند بلند شروع میکند به گریه و میگوید که دخترم شفا پیدا کرده و همه مردم میریزند دور این دختر نظر کرده امام حسین(ع) و شروع به تبرک جستن از او میکنند.
آری نازگل برای اولین بار دنیا را از قاب بینالحرمین و حرم ارباب خوبیها میبیند دیدگانش با رنگ طلایی گنبد به دنیا روشن میشود.
وقتی نازگل «زهرا» میشود
نازگل قصه ما در همان لحظات شفا، نامش تغییر میکند و مادرش نام او را «زهرا» میگذارد و این گونه میشود که به برکت فرزند حضرت زهرا(س) کودک شفا میگیرد و مادر برای قدردانی، نامش کودک خود را هم نام مادر امام خوبیها میگذارد.
پدربزرگ زهرا میگوید در بینالحرمین بودم که دیدم یک قسمت بسیار شلوغ شده است، انگار خبری شده که مردم در حال گریه و تبرک جستن از کسی یا چیزی هستند.
پدربزرگ میگوید شروع کردم به دویدن به آنجا، یکباره دیدم نوهام در دستان مردم است، سراسیمه رسیدم و کودک خود را از دستان مردم گرفتم و به بیرون بینالحرمین دویدم.
کودک نابینا، بینا شده است، زهرا که دیروز معلول بود روی پای خود میایستد و دیگر تشنج هم نمیکند. آری این عشقبازی حسینی عجب شوری دارد.
مادر زهرا، صاحب کربلا را به کودک سه سالهاش قسم داد و پدر این سه ساله که تاب دیدن اشک دختران را ندارد نگذاشت زهرای امروز ما با چشمانی اشکآلود راهی خانه و نزد پدرش برود.
نمیدانم شاید امام حسین(ع) به احترام دختر سه سالهاش، نازگل سه ساله را شفا داد، اما این را خوب میدانم که «صد مرده زنده میشود از ذکر یاحسین».
استقبال بینظیر مردم مریانج از زهرا
مردم مریانج شب گذشته و بامداد امروز برای استقبال از زهرا سنگ تمام گذاشتند و آمدند تا نظر کرده امام حسین(ع) را ببیند.
مراسم استقبال از زهرا توسط هیأت قاسم ابن الحسن(ع) شهر مریانج برگزار شد و این مراسم از ابتدای بامداد امروز تا ساعاتی ادامه پیدا کرد و جمعیت بیشماری برای دیدن زهرا به میدان شهید بهشتی مریانج آمده بودند.
این مراسم با مرثیهسرایی همراه بود و وقتی زهرا شفا گرفته روی سن آمد جمعیت همه گریهکنان به استقبالش آمدند تا اولین منظر این دختر سه ساله از شهر خودش همراه با اشکهای همشهریانش باشد.
فقط مادران میدانند که چقدر این مسائل سخت است و دلشان میخواهد از جان خود بگذرند اما به قیمت بهبودی فرزند خویش؛ قریب به دو سال و اندی از این دکتر به آن دکتر میروند تا «نازگل» حداقل بهبودی نسبی پیدا کند اما همیشه خسته از بهبودی و البته دلشکستهاند اما ناامید نیستند.
در نهایت تصمیم گرفتند نازگل که حالا سه سال و اندی دارد را به سراغ یک دکتر بدون برو برگرد ببرند، طبیبی که فوق همه تخصصهای عالم را دارد و دارالشفای او زبانزد همه مردم از همه ادیان الهی است.
محرم سال ۱۳۹۶ فرا میرسد؛ نازگل به همراه مادر، پدربزرگ و مادر بزرگ خود رهسپار کربلا و حرم حضرت عشق میشوند به امید شفای دخترشان در این سفر معنوی.
دیدگانی که ابتدا به گنبد حسین(ع) روشن شد
مادر دلشکسته نازگل که قریب به سه سال، امیدش از بهبودی فرزند خود ناامید نشده، دست کودک خود را برای شفا از حرم امام حسین(ع) تا حرم حضرت عباس(ع) گرفته و به این مکان سراسر نور میبرد با دلی پرامید به عنایت صاحب کربلا.
مادر هر شب در گوشهای از بینالحرمین مینشیند و یک نگاه به حرم امام حسین(ع) میکند و یک نگاه به حرم حضرت عباس(ع) و در دل شکسته خود، تنها شفای خردسال سه سالهاش را میخواهد.
نمیدانیم شاید در این وانفسا، مادر نازگل در گوشهای از بینالحرمین روضه کودک سه ساله خوانده، یا شاید روضه گوش پاره، اما هرچه بوده مادر، دختر سه ساله کربلا را برای شفای دخترش، بین خود و حضرت اباعبدالله شفیع قرار میدهد...
مادر نازگل میگفت: شب در بینالحرمین با دلی شکسته نشستم که ناگهان دیدم هیأتی از مشهد در حال عبور هستند و یک شعر ترکی میخواندند، همانها گفتند که انشاءالله دخترت شفا میگیرد و خوب میشود.
مادر بغض خودش را نمیتوانست نگه دارد و در همان حال بار دیگر به امام حسین(ع) متوسل میشود شفای دخترش را میخواهد که با چشمانی اشکآلود متوجه تکان خوردن کودک خوابیده خود میشود، دخترک سه ساله از خواب پریده با دو چشم مرواریدی خودش به مادر زل زده است.
مادر دیگر نمیتواند خود را نگه دارد و بلند بلند شروع میکند به گریه و میگوید که دخترم شفا پیدا کرده و همه مردم میریزند دور این دختر نظر کرده امام حسین(ع) و شروع به تبرک جستن از او میکنند.
آری نازگل برای اولین بار دنیا را از قاب بینالحرمین و حرم ارباب خوبیها میبیند دیدگانش با رنگ طلایی گنبد به دنیا روشن میشود.
وقتی نازگل «زهرا» میشود
نازگل قصه ما در همان لحظات شفا، نامش تغییر میکند و مادرش نام او را «زهرا» میگذارد و این گونه میشود که به برکت فرزند حضرت زهرا(س) کودک شفا میگیرد و مادر برای قدردانی، نامش کودک خود را هم نام مادر امام خوبیها میگذارد.
پدربزرگ زهرا میگوید در بینالحرمین بودم که دیدم یک قسمت بسیار شلوغ شده است، انگار خبری شده که مردم در حال گریه و تبرک جستن از کسی یا چیزی هستند.
پدربزرگ میگوید شروع کردم به دویدن به آنجا، یکباره دیدم نوهام در دستان مردم است، سراسیمه رسیدم و کودک خود را از دستان مردم گرفتم و به بیرون بینالحرمین دویدم.
کودک نابینا، بینا شده است، زهرا که دیروز معلول بود روی پای خود میایستد و دیگر تشنج هم نمیکند. آری این عشقبازی حسینی عجب شوری دارد.
مادر زهرا، صاحب کربلا را به کودک سه سالهاش قسم داد و پدر این سه ساله که تاب دیدن اشک دختران را ندارد نگذاشت زهرای امروز ما با چشمانی اشکآلود راهی خانه و نزد پدرش برود.
نمیدانم شاید امام حسین(ع) به احترام دختر سه سالهاش، نازگل سه ساله را شفا داد، اما این را خوب میدانم که «صد مرده زنده میشود از ذکر یاحسین».
استقبال بینظیر مردم مریانج از زهرا
مردم مریانج شب گذشته و بامداد امروز برای استقبال از زهرا سنگ تمام گذاشتند و آمدند تا نظر کرده امام حسین(ع) را ببیند.
مراسم استقبال از زهرا توسط هیأت قاسم ابن الحسن(ع) شهر مریانج برگزار شد و این مراسم از ابتدای بامداد امروز تا ساعاتی ادامه پیدا کرد و جمعیت بیشماری برای دیدن زهرا به میدان شهید بهشتی مریانج آمده بودند.
این مراسم با مرثیهسرایی همراه بود و وقتی زهرا شفا گرفته روی سن آمد جمعیت همه گریهکنان به استقبالش آمدند تا اولین منظر این دختر سه ساله از شهر خودش همراه با اشکهای همشهریانش باشد.
منبع:
خبرگزاری فارس
ارسال نظر