عصبانیترین کشور شدیم!
پارسینه: مؤسسه مطالعاتی «گالوپ» ایران را در سال ۲۰۱۷ عصبانیترین کشور جهان معرفی کرده است.
طبق داده آمایی این مؤسسه، از میان ۱۴۲ کشور مطالعه شده جهان در سال ۲۰۱۷ به ترتیب ایران، عراق و سودان جنوبی عصبانیترین مردم جهان را دارند. میزان مردم عصبانی این کشورها به ترتیب ۵۰ درصد (ایران) ۴۹ درصد (عراق) و ۴۷ درصد (سودان جنوبی) است.
به گزارش روزنامه اطلاعات، طی هفته گذشته در میان اخبار رسانهها، کلکسیونی از خبرهای خشونت و قتل منتشر شد. از قتل فرزند توسط پدر تا قتل شوهر توسط زن. «زن خائن دستور داد شوهرش را به قتل برسانند»، «ضامنوام، به دست رفیق بد حساب به قتل رسید»، «پسر اسیدپاشی کرد و پدرش او را کشت»، «عروس فرمان ربودن خواهرشوهر را داد». اینها تیترهای یک روزنامه در یک روز هفته گذشته است.
خشونت عبارت است از نوعی از زور اعم از فیزیکی و غیر فیزیکی برای وادار کردن فرد یا افرادی به کار یا رفتاری غیر از خواست خودشان. خشونت انواع و اقسامی دارد. زمانی خشونت را از نزاع بین دو نفر تا جنگهای بزرگ و نسلکشی تعریف میکردند اما امروزه، دامنه خشونت و رفتار خشن فراتر رفته تا جایی که خشونت کلامی، خشونت پنهان، خشونت ناخواسته، خشونت علیه حیوانات و طبیعت و محرومیت افراد از حقوقشان را شامل میشود.
خشونت در جامعهشناسی سیاسی، مفهومی عمیق دارد تا جایی که یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی، ماکس وبر، از خشونت به عنوان مفهوم مرکزی در «تعریف دولت» استفاده کرده است: «دولت عبارتست از نهادی که در یک قلمرو ملی آشکارا مرزبندی شده، از حق انحصاری کاربرد خشونت برخوردار است.» به عقیده او، خشونت، فارغ از موجه بودن یا نبودن، صرفاً باید در انحصار دولتها باشد.
دولتها از دو راه اعمال خشونت میکنند. یکی خشونت پلیس برای مقابله با مجرمان یا آشوبگران و دیگری خشونت ارتش برای مقابله با دشمن متجاوز٫ اما در جامعهای که درگیر جنگ خارجی نیست، شیوع هر نوع خشونت، چه توسط مجرمان چه توسط افراد عادی، چه درون خانواده و چه بیرون آن، فینفسه علامت و نشانه آسیب است. وقتی میزان نزاع بالا میرود، یا خشونت خانگی افزایش مییابد یا سرقتهای مسلحانه و زورگیری بیشتر میشود، طبعاً پلیس نیز فعالتر میشود و خشونت پلیس، عکسالعملی به شیوع خشونت در قشرهای مختلف اجتماع است.
اما میزان خشونت، از نظر کمّی در کشور ما چه قدر است؟ چند سالی است که آمار رسمی از میزان قتل منتشر نمیشود. آخرین آمار مربوط به سال ۱۳۹۰ بود که شمار قتلها بیش از ۱۱۰۰ واقعه در سال اعلام شد.
اما آخرین آمار منتشر شده در ارتباط با نزاع منجر به ضرب و جرح ثبت شده در پزشکی قانونی، بیش از ۴۲۸ هزار نزاع در ۹ ماهه نخست امسال است. به عبارتی روزانه حدود ۱۶۰۰ نزاع منجر به ضرب و جرح طرح شکایت شده و در پزشکی قانونی ثبت میشود.
این صرفاً یک رویه ماجراست. بسیاری از خشونتها در اقصی نقاط کشور ثبت نمیشود. علاوه بر آن بخش مهمی از خشونتهای خانگی نیز به شکایت و ثبت نمیانجامد. به این نوع خشونتها، «خشونت پنهان» گفته میشود. زنانی که در محیط اجتماع با انواعی از مزاحمتها و خشونتهای جسمی، جنسی و کلامی مواجه میشوند، بخشی دیگر از آمار خشونت را از آمار واقعی پنهان میکنند.
امروزه در دنیا نهادها و گروههای مدنی بسیاری برای مواجهه با خشونت تشکیل شدهاند. از خشونت فیزیکی تا خشونت کلامی و خشونت علیه کودکان، زنان، حیوانات، طبیعت و محیطزیست. جنبش وگانیسم (که هر روز به شمارشان افزوده میشود، بهطوری که طی ۱۰ سال اخیر شمارشان در انگلستان ۵ر۳ برابر شده است) کسانی هستند که محصولات حیوانی مصرف نمیکنند تا حیوانات کمتر کشته شوند.
برخی از افراد این جنبش، با دوربین به مزارع میروند تا از خشونت علیه حیوانات فیلم بگیرند و افشاگری کنند…
همه ما گرفتار خشونتیم. از معلمی که در کلاسی دور دست، خطکش یا «تعلیمی» به دست میگیرد، تا آنها که به خاطر سوداگری نسل یوزپلنگ ایرانی را در معرض انقراض همیشگی قرار دادهاند، از آنکه در خیابان قداره میکشد، تا آنکه در بیابان شکار میکند، از آنکه زباله به دریا میریزد و ماهیان را میکشد تا آنکه فاضلاب به رودخانه.
ما گرفتار خشونتیم. خشونت علیه همدیگر، خشونت علیه اطفال، زنان، سالمندان… والدآزاری و سالمندآزاری هم وارد ادبیات ما شده است. ما گرفتار خشونتیم. از آنکه فیلم و سریال مروّج خشونت میسازد تا آنکه جنگلها را بیابان میکند از آنکه درختان را میخشکاند، تا آنکه در شارع عام منازعه میکند از آنکه در خلوتِ خانه دشنام میگوید تا آنکه بر تریبون جماعت و جمعه که باید آیین و آیینه مروت و مدارا باشد، یکسره بر طبل مجازات و اعدام و انتقام میکوبد…
همه اینها صور آشکار و پنهان خشونتاند. خشونت هزار شکل و شعبه و صورت آشکار و نهان دارد. آنان که در جایگاهشان و برای حفظ جایگاهشان، مدام بر طبل تهدید و خشونت کلامی میکوبند، بدانند که جایگاه اول عصبانیترین مردم دنیا بایسته و شایسته ما نیست… ما ملتِ با دوستان مروت و با دشمنان مدارا بودهایم. عرفا و حکمای پیشین ما اجازه ذبح یک خروس را در منزل نمیدادهاند. ادبیات ما سرشار از مضامین حلم و سلم و مدارا و مروت و انسان دوستی است. ما شایسته جایگاه سلیمترین و حلیمترین و شکیباترین مردم دنیاییم، نه عصبانیترین. به راستی ما را چه شده است؟
به گزارش روزنامه اطلاعات، طی هفته گذشته در میان اخبار رسانهها، کلکسیونی از خبرهای خشونت و قتل منتشر شد. از قتل فرزند توسط پدر تا قتل شوهر توسط زن. «زن خائن دستور داد شوهرش را به قتل برسانند»، «ضامنوام، به دست رفیق بد حساب به قتل رسید»، «پسر اسیدپاشی کرد و پدرش او را کشت»، «عروس فرمان ربودن خواهرشوهر را داد». اینها تیترهای یک روزنامه در یک روز هفته گذشته است.
خشونت عبارت است از نوعی از زور اعم از فیزیکی و غیر فیزیکی برای وادار کردن فرد یا افرادی به کار یا رفتاری غیر از خواست خودشان. خشونت انواع و اقسامی دارد. زمانی خشونت را از نزاع بین دو نفر تا جنگهای بزرگ و نسلکشی تعریف میکردند اما امروزه، دامنه خشونت و رفتار خشن فراتر رفته تا جایی که خشونت کلامی، خشونت پنهان، خشونت ناخواسته، خشونت علیه حیوانات و طبیعت و محرومیت افراد از حقوقشان را شامل میشود.
خشونت در جامعهشناسی سیاسی، مفهومی عمیق دارد تا جایی که یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی، ماکس وبر، از خشونت به عنوان مفهوم مرکزی در «تعریف دولت» استفاده کرده است: «دولت عبارتست از نهادی که در یک قلمرو ملی آشکارا مرزبندی شده، از حق انحصاری کاربرد خشونت برخوردار است.» به عقیده او، خشونت، فارغ از موجه بودن یا نبودن، صرفاً باید در انحصار دولتها باشد.
دولتها از دو راه اعمال خشونت میکنند. یکی خشونت پلیس برای مقابله با مجرمان یا آشوبگران و دیگری خشونت ارتش برای مقابله با دشمن متجاوز٫ اما در جامعهای که درگیر جنگ خارجی نیست، شیوع هر نوع خشونت، چه توسط مجرمان چه توسط افراد عادی، چه درون خانواده و چه بیرون آن، فینفسه علامت و نشانه آسیب است. وقتی میزان نزاع بالا میرود، یا خشونت خانگی افزایش مییابد یا سرقتهای مسلحانه و زورگیری بیشتر میشود، طبعاً پلیس نیز فعالتر میشود و خشونت پلیس، عکسالعملی به شیوع خشونت در قشرهای مختلف اجتماع است.
اما میزان خشونت، از نظر کمّی در کشور ما چه قدر است؟ چند سالی است که آمار رسمی از میزان قتل منتشر نمیشود. آخرین آمار مربوط به سال ۱۳۹۰ بود که شمار قتلها بیش از ۱۱۰۰ واقعه در سال اعلام شد.
اما آخرین آمار منتشر شده در ارتباط با نزاع منجر به ضرب و جرح ثبت شده در پزشکی قانونی، بیش از ۴۲۸ هزار نزاع در ۹ ماهه نخست امسال است. به عبارتی روزانه حدود ۱۶۰۰ نزاع منجر به ضرب و جرح طرح شکایت شده و در پزشکی قانونی ثبت میشود.
این صرفاً یک رویه ماجراست. بسیاری از خشونتها در اقصی نقاط کشور ثبت نمیشود. علاوه بر آن بخش مهمی از خشونتهای خانگی نیز به شکایت و ثبت نمیانجامد. به این نوع خشونتها، «خشونت پنهان» گفته میشود. زنانی که در محیط اجتماع با انواعی از مزاحمتها و خشونتهای جسمی، جنسی و کلامی مواجه میشوند، بخشی دیگر از آمار خشونت را از آمار واقعی پنهان میکنند.
امروزه در دنیا نهادها و گروههای مدنی بسیاری برای مواجهه با خشونت تشکیل شدهاند. از خشونت فیزیکی تا خشونت کلامی و خشونت علیه کودکان، زنان، حیوانات، طبیعت و محیطزیست. جنبش وگانیسم (که هر روز به شمارشان افزوده میشود، بهطوری که طی ۱۰ سال اخیر شمارشان در انگلستان ۵ر۳ برابر شده است) کسانی هستند که محصولات حیوانی مصرف نمیکنند تا حیوانات کمتر کشته شوند.
برخی از افراد این جنبش، با دوربین به مزارع میروند تا از خشونت علیه حیوانات فیلم بگیرند و افشاگری کنند…
همه ما گرفتار خشونتیم. از معلمی که در کلاسی دور دست، خطکش یا «تعلیمی» به دست میگیرد، تا آنها که به خاطر سوداگری نسل یوزپلنگ ایرانی را در معرض انقراض همیشگی قرار دادهاند، از آنکه در خیابان قداره میکشد، تا آنکه در بیابان شکار میکند، از آنکه زباله به دریا میریزد و ماهیان را میکشد تا آنکه فاضلاب به رودخانه.
ما گرفتار خشونتیم. خشونت علیه همدیگر، خشونت علیه اطفال، زنان، سالمندان… والدآزاری و سالمندآزاری هم وارد ادبیات ما شده است. ما گرفتار خشونتیم. از آنکه فیلم و سریال مروّج خشونت میسازد تا آنکه جنگلها را بیابان میکند از آنکه درختان را میخشکاند، تا آنکه در شارع عام منازعه میکند از آنکه در خلوتِ خانه دشنام میگوید تا آنکه بر تریبون جماعت و جمعه که باید آیین و آیینه مروت و مدارا باشد، یکسره بر طبل مجازات و اعدام و انتقام میکوبد…
همه اینها صور آشکار و پنهان خشونتاند. خشونت هزار شکل و شعبه و صورت آشکار و نهان دارد. آنان که در جایگاهشان و برای حفظ جایگاهشان، مدام بر طبل تهدید و خشونت کلامی میکوبند، بدانند که جایگاه اول عصبانیترین مردم دنیا بایسته و شایسته ما نیست… ما ملتِ با دوستان مروت و با دشمنان مدارا بودهایم. عرفا و حکمای پیشین ما اجازه ذبح یک خروس را در منزل نمیدادهاند. ادبیات ما سرشار از مضامین حلم و سلم و مدارا و مروت و انسان دوستی است. ما شایسته جایگاه سلیمترین و حلیمترین و شکیباترین مردم دنیاییم، نه عصبانیترین. به راستی ما را چه شده است؟
ارسال نظر