.svg)
قتل فجیع پسر ۵ ساله توسط نامادری
پارسینه: زن جوانی که به پسر شوهرش حسادت می‌کرد و او را به قتل رسانده بود دستگیر شد.
به گزارش رکنا، نامادری سنگ دل به جرم قتل پسر ۵ ساله شوهرش به اعدام محکوم شد.
طبق گفته‌های پلیس آن‌ها جسد پسر ۵ ساله را زیر پل شهر کانزاس آمریکا پیدا کردند. نامادری لوکاس " ایمیلی گلس" یکی از مظنونین اصلی این پرونده است که دستگیر شد.
طبق گفته‌های دوستان و آشنایان ایمیلی از وقتی که با جوناتان هرناندز پدر لوکاس ازدواج کرد از لوکاس متنفر بود و کودک بیچاره را دور از چشم پدرش مورد آزار و اذیت قرار می‌داد و بار‌ها چند نفر را اجیر کرده بود تا لوکاس را بدزدند و به او تجاوز کنند، اما هر سری جوناتان متوجه نقشه‌های او می‌شد و قطعا قتل لوکاس کار این نامادری شیطان صفت است.
ایمیلی در اعترافاتش گفت: وقتی جوناتان به خواستگاری من آمد از این که با یک مردی که بچه دارد ازدواج می‌کنم متنفر بودم، اما به اجبار خانواده و از روی بی پولی مجبور شدم تن به این ازدواج بدهم، اما با خودم عهد کردم حالا که قدرت تصمیم گیری و مخالفت ندارم از زندگیم لذت ببرم و هرچیزی که مانع توجه شوهرم به من شود را از سر راهم کنار بگذارم.
از اول ازدواج شوهرم به پسرش بیشتر توجه می‌کرد و در مقابل گله و شکایت من می‌گفت: او بچه ست و اگر به او توجه و محبت نکنم افسرده می‌شود و این قضیه تا وقتی که بچه خودمان به دنیا بیاید هم ادامه داشت و کماکان توجه جوناتان به پسرش بیشتر بود و همین قضیه باعث حرص و کینه من شد و تصمیم گرفتم هرجوری که شده این مانع خوشبختی را از زندگی خودم و دخترم بردارم.
یک روز بعد از مصرف مواد مخدر به سراغ لوکاس که خواب بود رفتم و با چسب دست و پا و دهانش را بستم و در صندوق عقب ماشین گذاشتم و به بیرون شهر رفتم.
لوکاس بعد از این که بیدار و متوجه شد چه اتفاقی افتاده سعی داشت با جیغ و داد و گریه از خود دفاع کند، ولی من، چون در حالت طبیعی نبودم بی توجهی کردم و بدون این که به چشمان اشکی و بی گناه او نگاه کنم با چاقو سرش را بریدم، اما وقتی که گرمی خون را احساس کردم انگار از حالت خلسه بیرون آمدم و متوجه شدم چه جنایتی کردم هم پشیمان بودم و هم خوشحال که دیگر راحت شدم و از این به بعد راحتی و آسایش و تمام ثروت جوناتان برای من و دخترم است.
بعد از این که جنازه لوکاس را زیر پل رها کردم به خانه آمدم و طوری رفتار کردم که انگار بی خبرم و نگران، اما همسرم که از غیبت لوکاس ترسیده بود و به من شک داشت سریع با پلیس تماس گرفت و آن‌ها را در جریان غیبت پسرش گذاشت. با این که من سعی کردم عادی رفتار کنم که من هم نگرانم و حتی گریه کردم، اما به خاطر حرف‌های همسایه‌ها و آشنایان من به عنوان مظنون اصلی دستگیر شدم و در آزمایشاتی که از من گرفته شد متوجه شدند من به مواد مخدر معتاد هستم و احتمالا قتل هم به خاطر سابقه اذیت و آزار لوکاس کار من است، اما حالا که مجبور به گفتن واقعیت هستم اعتراف می‌کنم که قتل لوکاس کار من بوده است. دادگاه ایمیلی گلس را به اعدام محکوم کرد.
طبق گفته‌های پلیس آن‌ها جسد پسر ۵ ساله را زیر پل شهر کانزاس آمریکا پیدا کردند. نامادری لوکاس " ایمیلی گلس" یکی از مظنونین اصلی این پرونده است که دستگیر شد.
طبق گفته‌های دوستان و آشنایان ایمیلی از وقتی که با جوناتان هرناندز پدر لوکاس ازدواج کرد از لوکاس متنفر بود و کودک بیچاره را دور از چشم پدرش مورد آزار و اذیت قرار می‌داد و بار‌ها چند نفر را اجیر کرده بود تا لوکاس را بدزدند و به او تجاوز کنند، اما هر سری جوناتان متوجه نقشه‌های او می‌شد و قطعا قتل لوکاس کار این نامادری شیطان صفت است.
ایمیلی در اعترافاتش گفت: وقتی جوناتان به خواستگاری من آمد از این که با یک مردی که بچه دارد ازدواج می‌کنم متنفر بودم، اما به اجبار خانواده و از روی بی پولی مجبور شدم تن به این ازدواج بدهم، اما با خودم عهد کردم حالا که قدرت تصمیم گیری و مخالفت ندارم از زندگیم لذت ببرم و هرچیزی که مانع توجه شوهرم به من شود را از سر راهم کنار بگذارم.
از اول ازدواج شوهرم به پسرش بیشتر توجه می‌کرد و در مقابل گله و شکایت من می‌گفت: او بچه ست و اگر به او توجه و محبت نکنم افسرده می‌شود و این قضیه تا وقتی که بچه خودمان به دنیا بیاید هم ادامه داشت و کماکان توجه جوناتان به پسرش بیشتر بود و همین قضیه باعث حرص و کینه من شد و تصمیم گرفتم هرجوری که شده این مانع خوشبختی را از زندگی خودم و دخترم بردارم.
یک روز بعد از مصرف مواد مخدر به سراغ لوکاس که خواب بود رفتم و با چسب دست و پا و دهانش را بستم و در صندوق عقب ماشین گذاشتم و به بیرون شهر رفتم.
لوکاس بعد از این که بیدار و متوجه شد چه اتفاقی افتاده سعی داشت با جیغ و داد و گریه از خود دفاع کند، ولی من، چون در حالت طبیعی نبودم بی توجهی کردم و بدون این که به چشمان اشکی و بی گناه او نگاه کنم با چاقو سرش را بریدم، اما وقتی که گرمی خون را احساس کردم انگار از حالت خلسه بیرون آمدم و متوجه شدم چه جنایتی کردم هم پشیمان بودم و هم خوشحال که دیگر راحت شدم و از این به بعد راحتی و آسایش و تمام ثروت جوناتان برای من و دخترم است.
بعد از این که جنازه لوکاس را زیر پل رها کردم به خانه آمدم و طوری رفتار کردم که انگار بی خبرم و نگران، اما همسرم که از غیبت لوکاس ترسیده بود و به من شک داشت سریع با پلیس تماس گرفت و آن‌ها را در جریان غیبت پسرش گذاشت. با این که من سعی کردم عادی رفتار کنم که من هم نگرانم و حتی گریه کردم، اما به خاطر حرف‌های همسایه‌ها و آشنایان من به عنوان مظنون اصلی دستگیر شدم و در آزمایشاتی که از من گرفته شد متوجه شدند من به مواد مخدر معتاد هستم و احتمالا قتل هم به خاطر سابقه اذیت و آزار لوکاس کار من است، اما حالا که مجبور به گفتن واقعیت هستم اعتراف می‌کنم که قتل لوکاس کار من بوده است. دادگاه ایمیلی گلس را به اعدام محکوم کرد.
ارسال نظر