دردسر جنایی برای مسافرکشی که زن جوان را سوار خودرو کرد
پارسینه: از آن زن خواستم از خودرو پیاده شود و گفتم کرایه نمیخواهم، اما وی حواسش نبود و به همراه پسرش مدام گریه میکرد که...
روز پنجشنبه (۲۱ تیر جاری) مأموران کلانتری ۱۳۴ شهرک غرب در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام کردند مرد ۶۳ سالهای طی یک تصادف و حادثه به طرز مشکوکی به کام مرگ رفته و یک متهم در رابطه با این پرونده بازداشت شده است.
با اعلام مراتب به محسن مدیرروستا؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت، دستور انتقال جسد متوفی به پزشکی قانونی برای تعیین علت دقیق مرگ و تحقیقات درباره این پرونده صادر شد.
متهم این پرونده که پیش از ظهر امروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شده بود، در اظهاراتش به بازپرس گفت: مسافرکِش هستم و با خودروی پرایدم مسافرکشی میکنم، روز حادثه (حدود ساعت ۱۲:۳۰ چهارشنبه ۲۰ تیر) در خیابان درحال تردد بود که زن جوانی به همراه پسر خردسالش اشاره کرد، من مقابل وی توقف کردم و این زن گفت: قصد دارد خودرو را در اختیار کرایه کند و قرار شد ساعتی ۱۰ هزار تومان بابت دراختیار بودن به من بدهد، پس از اینکه زن جوان به همراه پسرش سوار بر پرایدم شد گفت: به خیابان توحید در سعادتآباد بروم که من از خیابان مهستان به سمت مقصد رفتم، اما چند مسیر را اشتباه طی کردم و حدود ساعت ۱۴:۳۰ به خیابان توحید رسیدیم، در خیابان متوقف شدم که زن جوان از من خواست نظارهگر صحنهای شوم، اما من به او گفتم دنبال شر نیستم که این زن گفت: اتفاقی نمیافتد و کرایهام را میدهم.
وی افزود: بعد از گذشت ۲۰ دقیقه تلفنهمراه زن جوان به صدا درآمد و وی با تلفنش تماسهای پیاپی گرفت و مدام پیامک میزد، من نیز که به قضیه مشکوک شده بودم از او خواستم از خودرو پیاده شود، اما گفت: تا ۱۰ دقیقه دیگر کارش تمام میشود که در این حین فردی با آن زن تماس گرفت و متوجه شدم گفت: حکم جلبی که داشته فاقد اعتبار است، پس از این حرفها زن جوان و پسر خردسالش شروع به جیغ و داد کردند و مدام گریه میکردند، آن زن پشت تلفن میگفت: بعد از هشت ماه توانسته حکم جلب بگیرد و پس از هشت ماه که درخواست طلاق داده هیچ احضاریهای برای وی نیامده، وی به فردی که پشت خط بود میگفت: چطور ممکن است در یک روز هم حکم جلب صادر شود و همان روز حکم فاقد اعتبار شود.
این مرد جوان اظهاراتش به بازپرس را اینگونه ادامه داد: ترسیده بودم و از آن زن خواستم از خودرو پیاده شود و گفتم کرایه نمیخواهم، اما وی حواسش نبود و به همراه پسرش مدام گریه میکرد که از من خواست در خیابان دور بزنم و کارش تمام شده است، در اواسط خیابان توحید حین دور زدن بودم که مرد میانسالی با هفت، هشت نفر دیگر فرارسیدند، آن مرد به طعنه و با لحن مسخرهآمیز به زن جوان میگفت: تو میخواستی حکم جلب مرا بگیری؟ و تهدید کرد که آن زن را تکهتکه میکند، آن زن نیز که بسیار ترسیده بود از من خواست و التماس کرد سریعاً از آنجا دور شوم، چون آنها حدود ۱۰ نفر بودند من از آنجا دور شدم که آن زن از من خواست وی را به مقابل کلانتری ۱۳۴ شهرک غرب بروم، من نیز پایم را روی پدال گاز گذاشتم و به سمت کلانتری رفتم، آن پیرمرد نیز با یک خودروی پژو ۴۰۵ و دو موتور که هر کدام دو سرنشین داشتند مرا تعقیب کردند تا جایی که کمی بین ما فاصله افتاد و زن جوان گفت: در یک کوچه مانده به کلانتری نگه دارم.
وی ادامه داد: من نیز آنجا متوقف شدم که زن جوان گفت: سریعاً از آنجا دور شوم و گفت: آن مرد میانسال شکاک است و برایم شر درست میکند، قصد داشتم از مسیر دیگری بروم تا به روبهروی آنها قرار نگیرم، اما کوچه بنبست بود، دور زدم و مجدداً به سمت خیابان رفتم، به محض رسیدن به سر کوچه آن مرد با همراهانش سر رسیدند و وی خودش را روی پراید انداخت و روی خودرو آویزان شد، بسیار ترسیده بودم فرمان خودرو را به سمت راست و چپ میگرفتم تا اینکه ترمز کردم و آن مرد نقش برزمین شد، در آن لحظه همراهان آن مرد به من حملهور شد و با مشت و لگد مرا به شدت کتک زدند و اصلاً نپرسیدند چکاره هستم، سرانجام مرا به کتک به کلانتری بردند، من اصلاً آن زن را نمیشناختم و قصد کشتن آن مرد را نداشتم اگر میخواستم این کار را کنم که به سمت کلانتری نمیرفتم.
متهم پس از این اظهارات با دستور محسن مدیرروستا؛ بازپرس امور جنایی تهران بازداشت شد و تحقیقات درباره این پرونده ادامه دارد.
ارسال نظر