قصد رئیسجمهور شدن ندارم
پارسینه: رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی تاکید کرد: آنچه موجب درخواستها برای اصلاح اصلاحات شده یا موجب سرخوردگی و عدم اقبال برخی از گروهها به اصلاحطلبان شده است، این است که اصلاحطلبان و میانه روها به اندازه پیروزیهایی که دارند، اثرگذاریهایشان مثبت و قابل توجه نبوده است. این مسئله باعث شده است عدهای این احساس را بکنند اگر نتوانند اثرگذاریهای مثبتی داشته باشند، طرفدارهایشان را از دست دادهاند.
محسن هاشمی این روزها بیش از هر چیز از پشت تریبون ریاست شورای شهر تهران، ری و تجریش دیده میشود، اما او قبلتر از اینکه ریاست شورای اصلاحطلب پنجم را برعهده بگیرد، فرزند ارشد آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام شناخته میشود. با آنکه از سالها پیش عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی بوده فعالیتهای سیاسیاش از حدود چهار سال گذشته افزایش یافته و در این راستا، ریاست شورای مرکزی این حزب اصلاحطلب را برعهده گرفته است. او درباره اصلاح اصلاحات، عملکرد اصلاحطلبان در ساختار قدرت، وضعیت اسحاق جهانگیری در دولت دوازدهم و هاشمیزدایی از دانشگاه آزاد گفتگو کردهاست که بخشهایی از این گفتگو را در زیر میخوانید:
*بحث شورای جدید سیاستگذاری به صورت جدی هماکنون در میان گروههای اصلاحطلب و میانه رو مطرح است و اعضای آن در حد شصت، هفتاد درصد تعیین شدهاند که این افراد نمایندگان احزاب در این شورا هستند. یک بخش انتصابی هم در این میان وجود دارد که این افراد هم توسط آقای خاتمی انتخاب میشوند. انتخاب این افراد و چگونگی انتخاب آنها باقی مانده که در حال ساماندهی هستند. تعدادی از اعضای عضو شورای هماهنگی هم به صورت جدی دنبال راه افتادن پارلمان اصلاحات هستند که این موضوع هنوز نهایی نشده است.
*آنچه که مهم است و باید توسط اصلاحطلبان مورد توجه قرار بگیرد، آن است که به هر صورت نظام اجازه داده بعضا گروههای اصلاحطلب و میانه رو در انتخابات شوراها حضور پیدا کنند. تعدادی از نیروهای اصلاحطلب هم در مجلس شورای اسلامی حضور دارند و اندک اندک برخی دیگر از نیروهای اصلاحطلب و میانه رو وارد بدنه اجرایی کشور شده و مسئولیتهایشان سنگین شده است. شما اگر دقت کنید میبینید حدود هفتاد درصد کلانشهرها و مراکز استان توسط نیروهای اصلاحطلب و معتدل مدیریت میشوند. در چنین شرایطی، اگر این افراد موفق نشوند و نتوانند در مسئولیتهایشان دستاوردی داشته باشند، آنگاه کارنامه خوبی هم نخواهند داشت و این مسئله موجب میشود مردم دیگر آن رویکرد و اقبال به اصلاحطلبان را نداشته باشند و انگیزههای سابقشان را از دست بدهند.
*آنچه اتفاق افتاده این است که اصلاحطلبان آمادگی لازم برای داشتن چنین قدرتی را نداشتند و این قدرت، به صورت یکباره در بسیاری از شهرهای ایران به دست آمده است و از نظر عملگرایی، اصلاحطلبان کم آوردهاند. روی این نقیصه باید به صورت جدی کار شود، زیرا برطرف نشدن آن میتواند به اعتماد و اقبال جامعه نسبت به اصلاحطلبان و معتدلان اثر بگذارد.
*اصلاحطلبان و میانه روها میتوانند بگویند دولت انتظارات مردم را برآورده نکرده و در نتیجه اصلاحطلبان صدمه خوردهاند، ولی هماینک اصلاحطلبان در بسیاری از شهرها در راس امور هستند. آنها هم باید به این سوال جواب دهند که چرا خودشان نتوانستهاند به انتظارات مردم پاسخ دهند؟
*من فکر نمیکنم از جایگاه آقای جهانگیری در دولت کاسته شده باشد. در ساختار دولت، این رئیسجمهور است که از نیروهای مجموعه دولت تصمیم میگیرد چگونه استفاده کند. از سوی دیگر، دایره کنش معاون اول در هر دولتی متفاوت است و بستگی دارد رئیسجمهور در چه سطح و در چه دایره و حوزههایی از معاون اولش بخواهد استفاده کند. اگر رئیسجمهوری بخواهد از معاون اولش استفاده زیادی بکند، به او اجازه میدهد بخشی از کابینه را هم او بچیند و در برخی هم نقش معاون اول خیلی گسترده و مستقل نیست. مثلا من به یاد دارم که در دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی، چون ایشان فردی عملگرا بود و به صورت خیلی ریز، دقیق و جزیی وارد امور میشد و صاحبنظر بود، از مرحوم حبیبی در جهت هیات دولت و بعضی از مسائلی که خودشان به ایشان ارجاع میدادند، استفاده میکردند. به طور مثال، امور مربوط به تشریفات، انجام برخی سفرهای خارجی و پروتکلهای داخلی و حضور در مراسمها. نوع استفاده از معاون اول هم در شرایط کنونی بستگی به آقای روحانی دارد. اگر شما دیدید آقای جهانگیری در جاهایی کمتر دیده شده، علتش این است که تیم دولت بجای هماهنگی با معاون اول، با شخص رئیسجمهور در ارتباط بوده و از او نظرخواهی و دستور گرفته است و در نتیجه، معاون اول کمتر دخالت کرده و دیده میشود. در برخی مسائل، رئیسجمهور تصمیم میگیرد که رسیدگی به برخی از مسائل به معاون اول تفویض شود.
*در مقعطی عدهای از دوستان نزد آقای جهانگیری رفته بودند و به ایشان گفته بودند که اگر شما قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری را دارید، اشتباهات و شکستهای این دولت نیز به پای شما نوشته میشود و به همین خاطر، به ایشان پیشنهاد استعفا داده بودند. در واقع به ایشان توصیه شده بود استعفا بده و با این استعفا مسئولیت شکستهای احتمالی دولت را نپذیر، ولی آقای جهانگیری فرد عافیتطلبی نیست که بخواهد به خاطر پست ریاست جمهوری از مسئولیت شانه خالی کند.
*قصد رئیسجمهور شدن ندارم، چون میدانم ریاست جمهوری کار بسیار سختی است. مسئولیتپذیری در نظام جمهوری اسلامی کار بسیار سختتری نسبت به سایر نظامها و کشورهای دیگر است.
*اگر بخواهید هاشمیزدایی را از این زاویه ببینید که نزدیکان هاشمی از نظر خانوادگی از دانشگاه آزاد رفتند را بگویید، ما تعداد زیادی نبودیم و هنوز فاطمه و فائزه هنوز در دانشگاه آزاد تدریس میکنند. من معاون عمرانی بودم و یاسر مسئول دفتر هیات امنا که دیگر این مسئولیتها را نداریم، بعد دیگر مساله این است که نیروهایی که توسط همفکران هاشمی در دانشگاه آزاد چیده شده بودند، اینها از دانشگاه آزاد رفتند. در این باره باید آمار و ارقام گفته شود و دقیق مورد بررسی قرار گیرد. من فکر نمیکنم آمار و ارقام صحیحی مبنی بر اینکه چه کسی رفته و چه کسی مانده است و چه کسانی و با چه تفکری آمدهاند، منتشر شده باشد. البته طبیعی است وقتی رئیس جدیدی میآید، تیم مدیریتی خودش را هم بیاورد.
رفتن و آمدن اصلاح طلبان و اصول گرایان به ارکان قدرت حکایت همان چاه کنی است که چاه کندنش منجر به رسیدن به آب نشده و سودی برای کارفرما ندارد ولی با اجرتی که برای کندن چاه از کارفرما گرفته خودش به نانی رسیده است.
هر چند سال یکبار طیفی از چپ و راست که ابن اواخر موسوم به جریان اصولگرا و اصلاح طلبان بوده اند به تناوب قدرت را در دست داشته و ارکان کشور در اختیارشان بوده است ولی ثمره این جابجایی و دست به دست شدن قدرت فقط برای جیب خودشان مفید بوده و سودی برای ملت در بر نداشته است و تا توانسته اند از امکانات کشور در قالب رانت و دزدی و اختلاس و سوء استفاده جورواجور بهره برده اند.