گوناگون

معرفی کتاب « سمفونی مردگان » اثر عباس معروفی

معرفی کتاب « سمفونی مردگان »  اثر عباس معروفی

پارسینه: اگر رمان‌خوان هستید و به‌دنبال روایتی متفاوت و داستانی خاص می‌گردید، بدانید که کتاب سمفونی مردگان با قلم عباس معروفی و هنرمندی او در ترسیم فضای سرد و خاکستری شهر اردبیل در زمان‌های دور و توصیف شخصیت‌هایی خاص که شبیه همدیگر نیستند و بعد از پایان داستان دل‌تنگ‌شان می‌شوید، حتما شما را به‌وجد می‌آورد.

شناسنامه‌ی کتاب

عنوان کتاب: سمفونی مردگان
نویسنده‌ی کتاب: عباس معروفی

تعداد صفحات کتاب: ۳۵۰ صفحه

جوایز کتاب: برندهٔ جایزه سال ۲۰۰۱ از بنیاد انتشارات ادبی‌فلسفی سورکامپ


درباره‌ی کتاب

«ساعت آقای درستکار بیش از سی سال است که از کار افتاده؛ در ساعت پنج و نیم بعداز ظهر تیرماه سال ۱۳۲۵ ساعت سر در کلیسا سال‌ها پیش از کار افتاده بود و ساعت اورهان را مردی با خود برده است، اما زمان همچنان می‌گردد و ویرانی به بار می‌آورد.»

این چند خط شروع «کتاب سمفونی مردگان» به قلم عباس معروفی است که روایتی تلخ و غم‌انگیز، اما زیبا و منحصربه‌فرد از زوال یک خانواده را در شهری دور و در سال‌های گذشته به‌تصویر می‌کشد.

روایت معروفی در «کتاب سمفونی مردگان» روایتی شیوا و خاص است که در عین غم‌انگیزی سرگذشت شخصیت‌های آن، خواننده را تا انتهای داستان وفادار و مشتاق نگه می‌دارد تا خط به خط با تمام شخصیت‌های حاضر در داستان از اورهان گرفته تا سورملینا و… در حال‌وهوای سرد اردبیل قدم بزنند و غصه‌دار سرنوشتی باشند که برای آن‌ها رقم خورده است.

روایت این رمان، روایتی معمولی و ساده نیست. معروفی در این رمان موفق خود سرگذشت خانواده‌ای به‌نامِ اورخانی را از زبان چندین شخص یعنی چندین راوی (زاویه دید) روایت می‌کند و همین باعث تازگی نثر و اشتیاق خواننده به دانستن تمام ماجراست.

پدر این خانواده یکی از تاجران موفق در کاروان‌سرای آجیل‌فروش‌هاست که همراه با چهار فرزند خود آیدا، آیدین، اورهان و یوسف روزگار می‌گذراند. اگر با دیدی نقادانه به این اثر نگاه کنیم، هریک از این فرزندان می‌توانند نماد قشر یا افرادی از جامعه باشند و خانواده به‌عنوان نهادی از یک اجتماع بزرگ‌تر، نماد جامعه باشد که اعضای خانواده (افراد جامعه) هرکدام به فراخور شرایط خانواده (جامعه) رفتار متفاوتی از خود نشان می‌دهند.

از بین تمام شخصیت‌ها، آیدین پسر روشنفکر و شاعر خانواده روح زنده و جریان‌دار زندگی مکدر و پرملال آنهاست: «آیدین همه جا بود، تند و تند خبر می‌آورد. از پنجره‌ها همه جا را زیر نظر داشت و اتفاقاتی را که در اطراف خانه می‌افتاد، مو به مو گزارش می‌کرد. در مدت کوتاهی همه می‌دانستند که شعر از او سرریز می‌کند. رفته‌رفته غذا خوردن، خوابیدن، کتاب خواندن، حرف زدن و تمام رفتارش حالتی خاص یافت و آوازه‌اش در شهر پیچید. آن‌قدر که در بیست و دو سالگی مورد توجه دختران و زنان زیادی قرار گرفت. (از متن کتاب)»

این رمان، رمانی واقع‌گراست؛ هم از تلخی‌های زندگی می‌گوید، هم از خوشی‌ها و عشق! نویسنده در اصل سعی داشته است با بازگویی سرگذشت این خانواده از موضوعاتی همچون برادرکشی، عشق، دلایل زوال یک خانواده، تأثیر زور و قدرت و… نیز سخن به‌میان آورد. وقایع این داستان بین سال‌های ۱۳۱۳ تا ۱۳۵۰ اتفاق می‌افتد و به جنگ جهانی دوم نیز اشاره دارد.

توضیح یا توصیف خلاصه‌ای از این رمان کمی سخت به‌نظر می‌رسد، زیرا روایت چندگانه و جابه‌جایی زمان داستان گاهی به روایت کتاب «خشم و هیاهو» پهلو می‌زند؛ بنابراین نمی‌توان خلاصه‌ی آن را در چند خط و مختصر معرفی کرد. درواقع لطف دانستن پایان داستان به این است که خواننده از همان سطر اول تا سطر پایانی کتاب، همراه با شخصیت‌های داستان قدم بردارد، عشق بورزد، تنفر را احساس کند و گاهی نیز اشک بریزد و غصه‌دار سرنوشتی باشد که برایش رقم می‌خورد.
آیا این کتاب برای شماست؟

اگر رمان‌خوان هستید و به‌دنبال روایتی متفاوت و داستانی خاص می‌گردید، بدانید که کتاب سمفونی مردگان با قلم عباس معروفی و هنرمندی او در ترسیم فضای سرد و خاکستری شهر اردبیل در زمان‌های دور و توصیف شخصیت‌هایی خاص که شبیه همدیگر نیستند و بعد از پایان داستان دل‌تنگ‌شان می‌شوید، حتما شما را به‌وجد می‌آورد.
در حاشیه

کتاب سمفونی مردگان به‌عنوان رمانی موفق بیش از نیم میلیون نسخه فروش رفته و به زبان‌های مختلفی مثل ترکی استانبولی، آلمانی، انگلیسی و… نیز ترجمه شده است.

از عباس معروفی رمان‌های دیگری به‌نام‌های سال بلوا، فریدون سه پسر داشت، پیکر فرهاد، چندین مجموعه‌داستان و نمایش‌نامه نیز منتشر شده است.
بخش‌هایی از کتاب

عشق را باید با تمام گستردگی‌اش پذیرفت، تنها در جسم نمی‌توان پیداش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا. در آینه، در خواب، در نفس کشیدن‌ها انگار به ریه می‌رود، و آدم مدام احساس می‌کند که دارد بزرگ می‌شود.

رفتار آیدین با دیگران تفاوت داشت. دنیا را جدی‌تر از آن می‌دانست که دیگران خیال می‌کنند. آن شب فکر کردم از ترس دچار این حالت شده، اما بعد‌ها به اشتباه خود پی بردم، و دانستم که درک او آسان‌تر از بوییدن یک گل است؛ کافی بود کسی او را ببیند؛ و من نمی‌دانم آیا مادرش هم او را به‌اندازه‌ی من دوست داشت؟ آیا کسی می‌توانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد، و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می‌کند. آدم پر می‌شود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچ‌گاه دچار تردید نشود.
منبع: چطور

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار