الگوی من در فراگیری زبان، کودکان روستاییست!
پارسینه: مهدی کاظمی، هنرمند معاصر و محقق در زمینه یادگیری و اموزش و پرورش، سعی بران دارد تا در سیستم اموزشی خود برای اموختن زبان از کودکان استفاده نماید. او میگوید الگوی من در اموختن زبان، کودکانی است که در روستا بزرگ شده اند و اسیبهایی را که زندگی شهری برای کوکان در زمینه یادگیری زبان به بار اورده است را توضیح میدهد!
کودک گوش میدهد و میشنود و یاد میگیرد این کلمات را! هر چه بگویید میشنوید، هر چه بکارید برداشت میکنید و هر چه قدر پرداخت کنید دریافت میکنید، این اصل پرداخت بها است. حال شما که سخنان پوچ و بیهوده تحویل فرزندانتان میدهید انتظار جملاتی شیوا و زیبا از انها را دارید "سخت در اشتباهید".
موتزارت موسیقی شنید و نابغه موسیقی شد .. گوته را پدرش زبان شناس بار اورد ... پاگانینی با صدای ویلون بزرگ شد و کاپریس هایش نوازش گر گوشهای جهانیان شد! حال فرزندان شما قرار است چه بگویند و چه عرضه دارند؟
من عقیده دارم در این سن که بچه از طریق گوش و شنیدن در حال یادگیری است نیاید با یک سری کلمات پوچ او را گیج و مبهوت نمود، اوازهایی که کودک جز اهنگ ان چیزی دستگیرش نمیشود. من میگویم به جای این کلمات من دراوردی، پدر مادرها از کلماتی ساده و روشن استفاده کنند و ان قدر انها را تکرار نمایند تا در ذهن کودک خویش این کلمات بنشیند. البته این کلمات نباید از حدود چیزهایی که در دسترس کودکان شماست تجاوز نماید.
البته انتظار نمیرود از پدر مادرانی که در جهت یادگیری زبان جدید از همان ابتدا دوست دارند دامنه لغات خویش را گسترش دهند، چیزی که من هزاران بار در دانشجوهای خویش دیده ام! من نمیگویم که باید محدود کرد دامنه لغات را، منظورم این است که هر چیزی را که یاد میگیرند ان قدر تکرار نمایند و لمس کنند که لغات پس از چندی برایشان غریبه نباشد. علت اصلی ان که بچهها و پدر مادرهای شهری به درستی نمیتوانند کلمات را به درستی ادا کنند این است که انها در شهر فقط مجبورند لغتها را حفظ کنند و بعد ان را با صدای بلند تکرار نمایند و با این حال مزه مزه کردن لغات عادتشان میشود و کلمات را بد ادا مینمایند. ایمان دارم که باید شهریها از روستاییها باید در این زمینه باید تقلید کنند، چرا که اصول انها درستترین و بهترین اصل است! برای منی که بیشترین زمانم را در حال یادگیری زبان و تحقیق و تفحص در زمینه زبانشناسی هستم به این نتیجه رسیده ام که برای یادگیری زبان جدید باید کلمات را با جان و دل لمس کرد و هر چه که به کار میبریم باید در محدوده ما وجود داشته باشد. چرا که به کار بردن لغاتی که در محدوده و دسترس ما نیستند پس از گذر زمان به فراموشی سپرده میشوند، ولی اگر زمان خود را صرف یادگیری کلماتی بکنیم که بیشترین استفاده را در روزمره ما دارند نتیجه مطلوبی حاصل خواهد شد.
لهجه روی تکلم است، این لهجه زیباست که به جملات احساس میدهد وقتی دو شخص دو شعر یکسان را میخوانند ان که لهجهی زیبایی دارد شعرش هم احساس بهتری خواهد داشت بهتر است بگویم کسی که شعر را با جان و دلش لمس میکند بهتر میتواند به جملات شعر احساس عشق و عاطفه ببخشد. لهجه نسبت به حرف زدن کمتر میتواند حقیقت را در خود پنهان کند. بسیار میبینیم افرادی که تربیت شده اند سعی بر ان دارند که اهنگ حرف زدن خویش را اصلاح کنند، اما حال کسانی که حرف زدن را در کوچه و بازار فرا گرفته اند نمیتوانند در میان جمعی به خوبی صحبت کنند و مردم را تحریک نمایند.
نمونه بارز این مسئله ادولف هیتلر است کسی که در ازمایشات من در زبان شناسی بیشترین نقش را دارد. هر بار که فیلمهای سخنرانیش را نگاه میکنم بیشترین تاثیرش در لهجه اوست میداند کجا فرود اید و کجا بالا رود میداند کدام کلمه را با چه حسی ادا کند که بیشترین حس را به مخاطب منتقل نماید. برای همین است که وقتی صحبت میکرد مو به تن ادم سیخ میشد و این همه فدایی داشت فقط قدرت کلام میتواند انسانها را شستشوی مغزی دهد فقط با کلام است که میشود انسانها را در خدمت خویش گرفت و دیدیم که سیاست مداران بزرگ، صحبت کنندگان بزرگی هم بوده اند زیبا سخن میگویند و بسیار خوب میدانند که کلمات را چگونه ادا نمایند ...
انسانهایی که خوب صحبت میکنند هر کلمهای را که ادا میکنند به خوبی درک کرده و با جان و دل خویش انها را احساس میکنند.
این ویژگی بیشتر در کودکان روستایی دیده میشده و میشود چرا که در کودکانی که در شهر بزرگ شده و پرورش یافته اند کمتر دیده میشود که سخنرانهای بزرگی تحویل جامعه دهند چرا که ریشه در کودکی انها دارد این مشکل .. بگذارید مسئله را روشنتر بیان کنم!
شاگرد مدرسه چیزهایی را یاد میگیرد که میبیند و لمس میکند و کودک هم در اوایل زندگیش صداهای اشنا را میشنود و از شنیدههای خویش یاد میگیرد. بهترین راه تربیت فرزندانان خردسالتان دقیقا در این نکته نهفته است که انها باید چیزهایی بشنوند که فردا روز به دردشان خواهد خورد شما خوراک ذهنی انها را با سخنانتان تغذیه میکنید پس احتیاط باید روا داشت، که چه چیزهایی را به خورد فرزندان خویش میدهید!
دستور زبان کودکان، دستور زبان مخصوصیست! دستور زبانی زیباتر و شیرینتر و درستتر از ما. دستور زبانی را که انها اموخته اند سادهتر از دستور زبان ماست. پس نباید هیچ پدر مادری نسبت به دستور زبان و به کار گیری کلمات و جمله سازی فرزند خویش خرده بگیرد و بخواهد ان را اصلاح کند شاید بهتر است در دستور زبان خودشان اصلاحی انجام دهند.ای پدران و مادران در سخن گفتن فرزندان خویش تعجیل نداشته باشید بگذارید هر گاه انها خواستند و موعدش رسید لب به سخن بگشایند .. چرا که سخت گیری و فشار بیش از حد شما در لهجه و تکلم انها عیبها و نقصهایی را پدیدار میسازد که گاهی تا پایان عمر همراه با انان خواهد بود. اما با دقت در رفتار دهاتیها و روستاییان در نحوهی برخورد انها با سخن گفتن فرزندانشان میشود به خوبی درک کرد که انها هیچ رفتار نامتعارفی نسبت به این موضوع از خود نشان نمیدهند و گاها بی اعتنا هم هستند. این متفاوت رفتار کردن روستاییان با شهری هاست که باعث میشود تکلم فرزندانشان روانتر و سلیستر از شهریها باشد.
البته عوامل دیگری هم در طول این دوره در نحوه شکل گیری لهجه و تکلم کودکان تاثیر گذار هستند به عنوان نمونه بچههای شهری تا سن ۶ الی ۷ سالگی در اطاقهایی در بسته با پرستاران و مادران خویش بزرگ میشوند و به جز کلماتی محدود از اطرافیانشان نمیشنوند و وقتی شروع به سخن گفتن در جمع مینمایند کسی کوچکترین اهمیتی را نسبت به سخن گفتن انها نمیکند چرا که کلماتی را که اموخته اند به دردشان نمیخورد.
اما این وضع در روستا و بچههایی که در ییلاق و روستا بزرگ میشوند کاملا با ان چه در شهر اتفاق میافتد متفاوت است وقتی مادر اکثر مواقع بالای سر فرزند خویش نیست و در حال کار بر روی زمین است بچهها در اطراف پراکنده اند و زمانی که میخواهند پدر و مادر خویش را صدا کنند مجبوراند که انها را با صدای بلند و کلماتی واضح صدا نمایند انها به خوبی میدانند چنانچه این کلمات را به درستی ادا نکنند کسی قادر نخواهد بود تا منظورشان را درک کند بنابراین کلمات را مزه مزه نمیکنند و نمیجویند بلکه از همان ابتدا یاد میگیرند با صدای بلند سخن گفته و کلماتی را هم که به کار میبرند روشن و سلیس باشد.
انها از بلند سخن گفتن نمیهراسند و وقتی که میخواهند کلمهای را بگویند درست تلفظ میکنند البته نگران نباشید انها در مدرسه این عادت بلند حرف زدن را ترک خواهند کرد. انها از سخن گفتن نمیهراسند و هر چه را که بخواهند بگویند بهتر از کسانی ادا میکنند که نزد پدر و مادر بزرگ شده اند.
کودکانی که والدینشان به انها اموخته تا با مردان بزرگ صحبت نمایند در اینده از این موهبت برخوردار خواهند شد که بتوانند با زنان هم خوب و زیبا صحبت نمایند.
کودکی که میخواهد حرف بزند نباید به غیر از کلماتی را که باید بداند گوش کند و نباید کلماتی را که تلفظ کردن انها اسان نیست تکرار نماید. کوششی که در این کار به کار میبرد او را بر ان خواهد داشت که کلمات را درست و تمام تلفظ نماید.
من همیشه به دانشجویان خود میگویم برای ان که شما بتوانید به خوبی المانی صحبت کنید نباید به غیر از کلماتی که میدانید گوش دهید و نباید کلماتی را که تلفظ کردنشان اسان نیست را تکرار نمایند. البته این وظیفه بر عهده استاد انها هم میباشد که وقتی روی تکلم انها کار میکند سعی بر ان نداشته باشد که در هر جلسه انبوهی از کلمات جدید را به خوردشان بدهد و از انها بخواهد با ان جمله سازی کرده و انها را حفظ کنند بلکه بر این عقیده ام کسانی که در ابتدای راه یادگیری هستند باید دامنه لغات خود را محدود نگه داشته، ولی به طور مکرر از ان کلمات نیز استفاده کنند تا ملکه ذهنشان شود با همان کلمات کم شروع به جمله سازی نمایند و بعد هر لغتی را که یاد میگیرند وارد جمله سازیهای قبلی خود نمایند اینگونه انها را بر ان میدارم که کلماتی را که میاموزند درست و تمام تلفظ کرده و در همه حال از انها استفاده نمایند.
میدانید چه میگویم! کسی که سالهای سال در پی یادگیری زبان است و نتیجهای ندیده باید به این نکته توجه داشته باشد که اگر میخواهد به زودی نتیجهای حاصل شود به جای افزایش دامنه لغاتش با همان دامنه لغات کم اگر شروع به جمله سازی برای مدتی نماید بعد این جملات در ذهن او نشسته و از ان پس هر گاه لغتی را میاموزند ان لغت را دوباره ناخوداگاه در جمله سازیهای قبلی به کار خواهند بست این تکنیک برای کودکان است البته جای تعجب ندارد که خود من هم در حال حاضر از کودکان برای کشف معانی مختلف یادگیری استفاده میکنم بلی
این کودکان دنیایی از علم را با خود حمل میکنند که اگر به انها توجه شود بسیار بیشتر میشوداز انها اموخت. من با کمی دقت و توجه در یادگیری زبان توسط کودکان به این نتیجه رسیده ام که وقتی کودک در اوایل زندگیش به کلمات گوش میدهد چنانچه این کلمات محدودتر باشد و قابل لمستر برای او، او میتواند خیلی بهتر و سلیستر از بقیه شروع به حرف زدن نماید، اگر کودکان را بنگرید با کلماتی هر چند کم منظور خود را میرسانند و بعد از مدتی که چندین کلمهی دیگر اموختند ان لغات را به هم وصل میکنند و شروع به جمله سازی کرده و بارها بارها تکرار مینمایند و صد البته در اثر تکرار این جملات، انها را در ذهن خویش ملکه مینمایند حال با گذشت زمان و یادگیری لغات جدید و دوباره به کار بستن ان لغات در جملات قبلی دامنه لغاتشان افزایش مییابد این گونه است یادگیری.
من خود بارها گفته ام که تنها اصل یادگیری در امر تکرار یک چیز به میزان ۳۰۰ بار است نه ۳۰۰ چیز را یک بار تکرار کردن... بلی
این تنها اصلی است که من در طول چندین سال که مشغول تدریس هستم اموخته ام و این اصل را در یادگیری خودم هم جدیدا پیاده نموده ام دامنه لغاتم را محدود میکنم و با همان دامنه لغات کم شروع میکنم به جمله سازی و یک ماه تمام هر روز ان جملهها را تکرار میکنم در این مدت هر لغت جدیدی را که میاموزم در جمله سازی قبلیم استفاده میکنم و این امر باعث میشود که هم لغت جدید در ذهنم ثبت شود هم ان قدر جملات تکرار میشود که در ذهنم مانند میخ محکمی فرو میروند.
اگر کسی دیر به حرف امد مبنی بر ان نیست که هرگز زبانش باز نمیشود بلکه با مرور زمان هم کلمات بی معنی که بر زبان میاورند و هم هم دیر زبان باز کردنشان حل میشود این شتاب زدگی از برای چیست؟
شتابزدگی هم برای بزرگسالان در هنگام اموختن زبان جدید و هم وقتی بچه دار میشوند و دوست دارند که هر چه زودتر کودکانشان لب به سخن بگشایند اثرات سوئی را به همراه خواهد داشت باید اجازه دهید هم گوشهای شما و هم انان با کلمات زبان جدید دوست و اشنا شود و این کلمات در ذهن جا بگیرند وقتی به زمان اجازه دادید تا کلمات بی معنی که بر زبان جاری میشود را اصلاح نماید نیروی حرف زدن شما تقویت میشود.
تا میتوانید هم خودتان و هم برای کودکانتان در یادگیری زبان کلمات را خلاصه و ساده بیاموزید، این اشتباه بزرگی است که شما بخواهید برای فرزاندانتان کلمات زیادی را اموزش دهید. این است راز درست صحبت کردن و زود راه افتادن کودکان، همانطور که گفتم بچههایی که در روستا پرورش مییابند از ان جهت که دامنه لغاتشان کم است و تصورشان بهتر است از کودکان شهری. چرا که میتوانند دامن لغات محدود خویش را با تصورات همراه ساخته و نتیجهای فوق العاده را در هنگام سخن گفتن به نمایش بگذارند.
پس نتیجه میگیریم که در حقیقت این دامنه لغات فراوان نیست که به شما کمک میکند زودتر شروع به سخن گفتن کنید بلکه لمس ان لغاتی است که تا به حال اموخته اید و جمله سازی با ان هاست، تکرار یک لغت در همه جمله سازی هایتان باعث ان میشود که زبانتان روشن و روان باشد و هر چه زودتر سخن بگویید. پس عجله نداشته باشید که هر چه زودتر سخن بگویید بلکه هر روز و در هر شرایطی سعی بر ان داشته باشید تا لغت هایتان را تکرار کنید این رمز اصلی اموزش زبان کودکان است که ما باید الگو برداری نماییم.
ارسال نظر