وقتی زن یا مردی متوجه شک همسر خود شد چگونه باید رفتار کند؟
پارسینه: شک به همسر نقطه ای از زندگی است که در برابر اعتماد به او قرار می گیرد. زنانی که “شک به همسرم” را دائم برای خود مرور می کنند ، خود را از رفتارهای محبت آمیز همسر دور می کنند.
شک به همسر ، یکی از بیشترین موارد اختلاف بین همسران و خانواده در زندگی های امروزی است. ریشه این عمل ، رفتار بدبینی است ، به طور مثال شوهری که دیر وقت به منزل بیاید ، برداشت همسر این است که او مشغول خیانت بوده است. اینزنان با عدم اطمینان از رفتارهای شوهر ، چراغ گرم خانواده را به سوی خاموشی سوق می دهند و لحظات لذت بخش را بر خود و دیگران تلخ می کنند. فردی که با خود می گوید شک به همسرم دارم ، در واقع هر رفتاری از همسر ببیند یا گفتار بشنود ، احساس می کند واقعیت ندارد و حقیقت را چیز دیگر می داند.
مخرب ترین عامل روابط زناشویی ، بدبینی و شک به همسر است. شک از جمله مواردی است که در همه خانواده ها یافت می شود. اما اگر در مقابل آن برخوردی مناسب نباشد ، مشکل آفرین است.
دو اصل اساسی در ازدواج و دوران پس از ازدواج ، احترام و اعتماد است. و تخریب این دو اصل، زندگی را به کام تلخ می کشاند. در زندگی خود این دو اصل را خط قرمز بدانید و همواره تلاش کنید هیچگاه از آن عبور نکنید.
ریشههای شک و بدگمانی
شک و تردید بهطور کلی ریشه در وسواس دارد یا بهتر است بگوییم این دو بسیار به هم نزدیک هستند. بهعبارت دیگر همانطور که یک فرد وسواسی مدام فکر میکند و در نهایت هم به نتیجه نمیرسد که باید چه کار کند، افرادی هم که دچار شک و تردید هستند حالت دوگانهای دارند مبنی بر اینکه آیا کاری که میکنند درست است یا نه و چه اتفاقی در انتظارشان است. به همینخاطر است که افراد وسواسی با شک و تردیدهای زیادی مواجه هستند. اما درصورتی که بخواهیم به آن بهصورت اختلال توجه کنیم زمینهها و موقعیتهای متفاوتی در این خصوص وجود دارد. توجه داشته باشیم شخصیتهای سوءظنی با اختلال شخصیت وسواسی متفاوت هستند. افراد شکاک و سوءظنی اغلب به فرد خاصی شک میکنند. این سوءظنها هم اغلب یا در مورد مسائل ناموسی است یا موضوعات اقتصادی.
وقتی زن یا مردی متوجه شک همسر خود شد چگونه باید رفتار کند؟
- باید به صورت پلکانی عمل کند. ابتدا بهتر است به جای دلیلتراشی و توجیه، سیاست صبر، تحمل همراه با سازگاری را پیش بگیرد. دلیلتراشی را کنار بگذارد یعنی یکدفعه قصد متقاعد کردن همسر را نداشته باشد. زیرا ممکن است شک از نوع هذیانی باشد و با دلیل و منطق از بین نرود و همه دلیلها و منطقها را باعث تثبیت هذیان در ذهن کند یعنی فرد فکر کند با این توجیهات حتما کاسهای زیر نیم کاسه است. فرد باید به مرور زمان با رفتار خودش نشان دهد که شکها بیدلیل است. خشونت، پرخاشگری و قهر کردنهای بیمورد را کنار بگذارد و با رفتار خود طرف مقابل را هدایت کند اما گاهی این روشها جواب نمیدهد و لازم است صحبت کردن علنیتر، مستقیمتر و شفافتر صورت گیرد و به صورت رودررو باشد. اگر این روش نیز جواب نداد باید از بزرگان فامیل یا افرادی که مهارت بیشتری دارند کمک گرفته شود مانند مراکز مشاوره، روانشناسان یا روانپزشکان. اگر همه مراحل قبلی بیفایده بود بدترین نوع شک مطرح میشود که به صورت هذیان حسادت است. این مرحله حتما نیاز به یک متخصص روانپزشک و درمانهای خاصی دارد زیرا اگر درمان نشود میتواند طرف مقابل را دچار خطرات احتمالی بکند یعنی صدمات جسمی و روحی. معمولا درمانهای روانپزشکی خوب جواب میدهند و میتوانند هر دو طرف را به زندگی عادی بازگردانند. درصد کوچکی از این بیماران ممکن است به درمان پاسخ ندهند و تصمیمگیریهای بعدی از طرفین و با اختیار خودشان و با کمک مشاوران انجام شود.
شک به همسر ، قاتل عشق
زمانی عشق بین زوجین کم می شود که بدبینی و شک به همسر وارد رابطه زناشویی شود. و جبران کاهش عشق زمانی اتفاق می افتد که هر دو طرف شکاکیت و بدبینی را از رابطه خود حذف کنند. بهتر است این تصور را نکنید که شیوه های ارتباطی جدیدی و فضای مجازی عامل اصلی بی وفایی است. فضای مجازی راه بدبینی را برای همسران هموارتر کرده است. خانمی که مدام در حال چک کردن پیام های همسر است در واقع احساس امنیت او از بین رفته است و به تدریج اعتماد به نفس خود را نیز از دست می دهد.
از طرفی دیگر مرد هایی هستند که همیشه وفاداری به همسر را پیشه خود قرار داده و رابطه را بدون شکاکیت ادامه داده اند اما شکاکیت بیش از اندازه و اتهام های بی دلیل به خیانت از سوی همسرانشان باعث بی وفایی آگاهانه این مردان شده است. شک به هسر و ترس از بی وفایی می تواند واقعیت خیانت را رقم بزند. آیا می توان گفت چک کردن مداوم روابط و پیام های همسر می تواند در زندگی شفافیت و صداقت ایجاد کند؟ از نظر مشاوره روانشناسی ، چک کردن های مداوم و همراه با اضطراب هیچ نقشی در ایجاد شفافیت و رابطه صادقانه ندارد.
رفتار والدین شکاک چه تاثیری روی فرزندان میگذارد؟
- فرزندان معمولا الگوپذیری متنوعی دارند. اولین الگو برای فرزندان والدین هستند و در درجات بعدی معلم و بعد الگوهایی که در خارج از محیط خانه و مدرسه است مانند دوستان، خویشاوندان و… رفتار والدین مسلما تاثیرات زیادی روی فرزندان میگذارد. اگر فرزندان ببینند پدر و مادر حرمتها را میشکنند یا برخی از مسایلی که کودکان نباید از آنها اطلاع داشته باشند را مطرح میکنند یا پیامهای متضاد از والدین میگیرند یعنی در مورد یک مساله مشترک از پدر یک پیام و از مادر پیام دیگری دریافت میکنند. احساس میکنند که الگوهای خوبی ندارند و سردرگماند و این یکی از بدترین حالات است و رفتارهایی به فرزندان آموخته میشود که در ازدواج آنها نیز تاثیر میگذارد و ما فکر میکنیم که باید بستر آماده باشد یعنی فرزندانی تربیت کنیم که خوشبین باشند و همه چیز را با دید بهتری ببینند و این میتواند آثار مثبتتری در زندگی و آینده فرزندان داشته باشد.
منبع: بیتوته
ارسال نظر