نامههای تاریخساز در جمهوری اسلامی؛ از دهه پرتلاطم ۶۰ تا کنون
پارسینه: نامه آملی لاریجانی به محمد یزدی اولین نامهای نیست که توسط مقامات ارشد کشور خطاب به یکدیگر نگاشته میشود. این نامهها گاه از سوی یک مقام پایین به بالا و گاه توسط دو مقام همتراز به یکدیگر نوشته شده است. نامه آیت الله منتظری به امام خمینی از جمله نامههایی بوده که برای نخستین بار در جمهوری اسلامی با چنین صراحتی نگاشته میشود.
نامه سرگشاده آیت الله آملی لاریجانی به آیت الله یزدی، بازتاب فراوانی در رسانهها و افکار داشت. برخی معتقدند این نامه نشان از اختلافاتی است که اینگونه خود را نشان داده است و به همین دلیل چنین اتفاقاتی اثر زیادی در تحولات سیاسی آینده ایران خواهد گذاشت.
این البته اولین نامه جریان ساز و مهم در تاریخ انقلاب نبوده است. در عمر چهل ساله جمهوری اسلامی، روحانیون و علما با تاثیرپذیری از بزرگان شیعه، گاه به نامهنگاریهایی روی آوردهاند؛ نامههایی که در تاریخ ایران ماندگار شده است. برخی جریانهای سیاسی نیز در بزنگاههای مختلف، اقدام به نامه نگاریهایی به مقامات ارشد کشور کردهاند.
نامه آیت الله منتظری به امام خمینی
یکی از نامههای مشهور، که در نبود اینترنت و شبکههای اجتماعی رسانهای نشد، نامهای مربوط به آیت الله منتظری خطاب به امام خمینی است که از وضعیت زندانها و نگهداری زندانیان گلایه کرده است.
آیت الله منتظری در بخشی از نامه خود به ضعف شورایعالی قضایی و دادگاههای انقلاب وقت اشاره کرده و گفته بودوضعیت زندان اوین و زندانهای شهرستان به خاطر اعدامهای بیرویه و درمواردی بدون حکم مناسب نیست. او در بخشی دیگری از نامه نوشته بود اعدامهای اخیر معمولا از مهرههای رده سوم و چهارم و سمپاتها هستند.
در این نامه آیت الله منتظری از امام خمینی درخواست کرده بود به وضعیت اعدامهای بیرویه رسیدگی شود. متن این نامه بعدا در کتاب خاطرات آیت الله منتظری آورده شده است. آیت الله منتظری پس از این نامه به یکی از منتقدان جمهوری اسلامی تبدیل شد و درنهایت از قائم مقامی رهبری کنار گذاشته شد.
نامه جام زهر
یکی از مشهورترین نامههای سالهای اخیر ایران، نامه نمایندگان رد صلاحیت شده مجلس ششم به رهبر ایران است که به نامه جام زهر مشهور شد. در بخشی از نامه نوشته شده بود «اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد، باید نوشیده شود.» به همین دلیل این نامه به جام زهر مشهور شد. امضا کنندگان نامه معتقد بودند رد صلاحیتهای شورای نگهبان فراقانونی بوده و مستند قانونی ندارد.
محسن آرمین، جواد اطاعت، بهزاد نبوی، سید رضا خاتمی، الله کولایی، احمد میدری، شهربانو امانی، ابراهیم امینی، احمد شیرزاد، علی شکوری راد و ... از مهمترین افرادی بودند که این نامه را امضا کردند.
نامه مهدی کروبی
سال ۸۴ مهدی کروبی دو نامه مهم نوشت. اولین نامه قبل از انتخابات ریاست جمهوری و زمانی بود که هاشمی رفسنجانی بیانیه حضور در انتخابات را منتشر کرده بود. کروبی در این نامه گلایههای تندی را از هاشمی مطرح کرد که در آن زمان تابو شکنی محسوب میشد «جنابعالی امروز به صورت علنی یکی از دلایل بازگشت خود به صحنه را نگرانی از طرد نیروهای گرانقدر انقلاب اعلام میکنید. قاعدتا برای مردم جالب خواهد بود که بدانند شما در برابر رد صلاحیت نیروهای خدمتگزار به کشور و سایر تلاشهای علنی برای حذف نیروهای انقلاب، کدام موضعگیری علنی را انجام دادید؟ آیا جنابعالی قبول دارید که در بعضی موارد رفتار خود شما موید روشهای حذف و طرد بود؟ مثلا شما نه تنها در برابر استیضاح کاملا سیاسی آقای مهندس بهزاد نبوی موضعگیری نکردید، بلکه بر خلاف رویه معمول قبل و بعد از آن استیضاح، حتی حاضر به اداره جلسه استیضاح نشدید و پس از آن نیز علاوه بر سکوت در برابر رد صلاحیت آقای نبوی درسالهای ۶۸ و ۷۱، حتی نامه سرگشاده ایشان که در اعتراض به رد صلاحیت خود خطابه به شما نوشته بود را بدون پاسخ گذاشتید و لابد به یاد میآورید که کسی که برابر رد صلاحیت ایشان و برخی افراد دیگر تا حد تهدید به کنارهگیری از انتخابات ایستادگی کرد اینجانب بودم که به همراه سایر اعضای مجمع روحانیون مبارز در برابر آن روند ایستادگی کردیم.»
مهدی کروبی بعد از انتخابات نیز نامهای به رهبر انقلاب منتشر کرد و در آن از دخالت برخی افراد در انتخابات گلایههایی مطرح کرد. این نامهها باعث دور شدن مهدی کروبی از نهادهای حاکمیتی شد تا جایی که بعد از انتخابات ۸۸ وی رسما لباس اپوزیسیون را بر تن کرد.
نامه آیت الله هاشمی به رهبر انقلاب
سال ۸۸ نوبت هاشمی رفسنجانی بود که بعد از مناظره احمدی نژاد و میرحسین موسوی، در مقام دفاع از خود بر بیاید و به رهبری نظام نامه بنویسد: «معالاسف، این دو پیشنهاد خیرخواهانه عملاً پذیرفته نشده و رهبر معظم هم صلاح را در سکوتشان دیدند و بیشک جامعه و بخصوص نسل جوان نیازمند اطلاع از حقیقت است. حقیقتی که با اعتبار نظام و همدلی ملت ارتباط جدّی دارد و اگر محدود به حق چند نفر بود؛ اقدام به نوشتن چنین نامهای نمیکردم. با اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم.»
نامه محمود احمدی نژاد به رهبر انقلاب
نمایندگان مجلس ششم، مهدی کروبی و آیت الله هاشمی تنها کسانی نبودند که به رهبری نامه نوشتند. محمود احمدی نژاد نیز از جمله کسانی بوده که نامه نگاری کرده است. او در نامهای که به آیت الله خامنهای نگاشته، نوشته است «عدهای اقلیت محض به هر ترتیب ممکن، خود را حق مطلق، مالک و صاحب انحصاری کشور و انقلاب و ارباب مردم و دارای حق قطعی حاکمیت دانسته و تودههای مردم را رعیت میپندارند و اصرار دارند که اراده، فهم و نظر آنان ولو علیه نظر عمومی و منافع ملی به هر شکل ممکن و حتی با اعمال زور و فشار به اجرا در آید.» احمدی نژاد در این نامه گفته بود قصدش این بوده که شرایط کشور را به اطلاع رهبر انقلاب برساند.
نامه آملی لاریجانی به یزدی اگر چه از نظر ماهیتی با نامههای بالا متفاوت است، اما تاکنون این ظرفیت را داشته که انتقادها علیه خودش و البته یزدی را به بالاترین حد برساند. گرچه بزرگان اصولگرا، آقایان قاضی القضات را به سکوت دعوت میکنند، اما نمیتوان این سوال را از حافظه مردم پاک کرد و این سوالات مطرح شده که ادعاهای این افراد در مورد دیگری چقدر درست بوده و اگر درست بوده، باقی ماندن آنها در مصدر امور تا چه اندازه منطقی است؟
این البته اولین نامه جریان ساز و مهم در تاریخ انقلاب نبوده است. در عمر چهل ساله جمهوری اسلامی، روحانیون و علما با تاثیرپذیری از بزرگان شیعه، گاه به نامهنگاریهایی روی آوردهاند؛ نامههایی که در تاریخ ایران ماندگار شده است. برخی جریانهای سیاسی نیز در بزنگاههای مختلف، اقدام به نامه نگاریهایی به مقامات ارشد کشور کردهاند.
نامه آیت الله منتظری به امام خمینی
یکی از نامههای مشهور، که در نبود اینترنت و شبکههای اجتماعی رسانهای نشد، نامهای مربوط به آیت الله منتظری خطاب به امام خمینی است که از وضعیت زندانها و نگهداری زندانیان گلایه کرده است.
آیت الله منتظری در بخشی از نامه خود به ضعف شورایعالی قضایی و دادگاههای انقلاب وقت اشاره کرده و گفته بودوضعیت زندان اوین و زندانهای شهرستان به خاطر اعدامهای بیرویه و درمواردی بدون حکم مناسب نیست. او در بخشی دیگری از نامه نوشته بود اعدامهای اخیر معمولا از مهرههای رده سوم و چهارم و سمپاتها هستند.
در این نامه آیت الله منتظری از امام خمینی درخواست کرده بود به وضعیت اعدامهای بیرویه رسیدگی شود. متن این نامه بعدا در کتاب خاطرات آیت الله منتظری آورده شده است. آیت الله منتظری پس از این نامه به یکی از منتقدان جمهوری اسلامی تبدیل شد و درنهایت از قائم مقامی رهبری کنار گذاشته شد.
نامه جام زهر
یکی از مشهورترین نامههای سالهای اخیر ایران، نامه نمایندگان رد صلاحیت شده مجلس ششم به رهبر ایران است که به نامه جام زهر مشهور شد. در بخشی از نامه نوشته شده بود «اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد، باید نوشیده شود.» به همین دلیل این نامه به جام زهر مشهور شد. امضا کنندگان نامه معتقد بودند رد صلاحیتهای شورای نگهبان فراقانونی بوده و مستند قانونی ندارد.
محسن آرمین، جواد اطاعت، بهزاد نبوی، سید رضا خاتمی، الله کولایی، احمد میدری، شهربانو امانی، ابراهیم امینی، احمد شیرزاد، علی شکوری راد و ... از مهمترین افرادی بودند که این نامه را امضا کردند.
نامه مهدی کروبی
سال ۸۴ مهدی کروبی دو نامه مهم نوشت. اولین نامه قبل از انتخابات ریاست جمهوری و زمانی بود که هاشمی رفسنجانی بیانیه حضور در انتخابات را منتشر کرده بود. کروبی در این نامه گلایههای تندی را از هاشمی مطرح کرد که در آن زمان تابو شکنی محسوب میشد «جنابعالی امروز به صورت علنی یکی از دلایل بازگشت خود به صحنه را نگرانی از طرد نیروهای گرانقدر انقلاب اعلام میکنید. قاعدتا برای مردم جالب خواهد بود که بدانند شما در برابر رد صلاحیت نیروهای خدمتگزار به کشور و سایر تلاشهای علنی برای حذف نیروهای انقلاب، کدام موضعگیری علنی را انجام دادید؟ آیا جنابعالی قبول دارید که در بعضی موارد رفتار خود شما موید روشهای حذف و طرد بود؟ مثلا شما نه تنها در برابر استیضاح کاملا سیاسی آقای مهندس بهزاد نبوی موضعگیری نکردید، بلکه بر خلاف رویه معمول قبل و بعد از آن استیضاح، حتی حاضر به اداره جلسه استیضاح نشدید و پس از آن نیز علاوه بر سکوت در برابر رد صلاحیت آقای نبوی درسالهای ۶۸ و ۷۱، حتی نامه سرگشاده ایشان که در اعتراض به رد صلاحیت خود خطابه به شما نوشته بود را بدون پاسخ گذاشتید و لابد به یاد میآورید که کسی که برابر رد صلاحیت ایشان و برخی افراد دیگر تا حد تهدید به کنارهگیری از انتخابات ایستادگی کرد اینجانب بودم که به همراه سایر اعضای مجمع روحانیون مبارز در برابر آن روند ایستادگی کردیم.»
مهدی کروبی بعد از انتخابات نیز نامهای به رهبر انقلاب منتشر کرد و در آن از دخالت برخی افراد در انتخابات گلایههایی مطرح کرد. این نامهها باعث دور شدن مهدی کروبی از نهادهای حاکمیتی شد تا جایی که بعد از انتخابات ۸۸ وی رسما لباس اپوزیسیون را بر تن کرد.
نامه آیت الله هاشمی به رهبر انقلاب
سال ۸۸ نوبت هاشمی رفسنجانی بود که بعد از مناظره احمدی نژاد و میرحسین موسوی، در مقام دفاع از خود بر بیاید و به رهبری نظام نامه بنویسد: «معالاسف، این دو پیشنهاد خیرخواهانه عملاً پذیرفته نشده و رهبر معظم هم صلاح را در سکوتشان دیدند و بیشک جامعه و بخصوص نسل جوان نیازمند اطلاع از حقیقت است. حقیقتی که با اعتبار نظام و همدلی ملت ارتباط جدّی دارد و اگر محدود به حق چند نفر بود؛ اقدام به نوشتن چنین نامهای نمیکردم. با اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم.»
نامه محمود احمدی نژاد به رهبر انقلاب
نمایندگان مجلس ششم، مهدی کروبی و آیت الله هاشمی تنها کسانی نبودند که به رهبری نامه نوشتند. محمود احمدی نژاد نیز از جمله کسانی بوده که نامه نگاری کرده است. او در نامهای که به آیت الله خامنهای نگاشته، نوشته است «عدهای اقلیت محض به هر ترتیب ممکن، خود را حق مطلق، مالک و صاحب انحصاری کشور و انقلاب و ارباب مردم و دارای حق قطعی حاکمیت دانسته و تودههای مردم را رعیت میپندارند و اصرار دارند که اراده، فهم و نظر آنان ولو علیه نظر عمومی و منافع ملی به هر شکل ممکن و حتی با اعمال زور و فشار به اجرا در آید.» احمدی نژاد در این نامه گفته بود قصدش این بوده که شرایط کشور را به اطلاع رهبر انقلاب برساند.
نامه آملی لاریجانی به یزدی اگر چه از نظر ماهیتی با نامههای بالا متفاوت است، اما تاکنون این ظرفیت را داشته که انتقادها علیه خودش و البته یزدی را به بالاترین حد برساند. گرچه بزرگان اصولگرا، آقایان قاضی القضات را به سکوت دعوت میکنند، اما نمیتوان این سوال را از حافظه مردم پاک کرد و این سوالات مطرح شده که ادعاهای این افراد در مورد دیگری چقدر درست بوده و اگر درست بوده، باقی ماندن آنها در مصدر امور تا چه اندازه منطقی است؟
منبع:
رویداد۲۴
ارسال نظر