گوناگون

یک نگاه: «عاشقي» در فضاي مجازي

خراسان - مورخ دوشنبه 1390/11/10 شماره انتشار 18042

حميدرضا ناسخ- عشق در ادبيات ما ايرانيان واژه اي «مقدس »است که نشاني از گرايش به کمال دارد.اوج «عشق» انسان عشق ورزيدن به معبود است و در مراتب بعدي عشق به پدر و مادر، فرزند و همسر قرار دارد و در نهايت تعبيري از عشق نيز بيان مي شود که عشق به همنوع از آن جمله است- هرچه جامعه پيشرفته تر مي شود، و به هر اندازه که اين پيشرفت براي انسان ها رفاه به ارمغان مي آورد به همان اندازه، نيز ممکن است انسان از بسياري از مواهب و معنويات دور شود. به عبارت ديگر انسان در مواقعي اسير ساخته خود مي شود؛ تا آن جا که بسياري از چيزها رنگ مصنوعي به خود مي گيرد.

وقتي از واژه «عشق» به معناي ساده آن ياد مي کنيم ديگر از آن عشق ورزيدن ها در کوچه باغ هايي که بوي گل ها و عطر کاه گل ها آدم را مدهوش مي کند، کمتر خبري است و کمتر مي بينيم که دو انسان فارغ از همه هياهوها صادقانه بنشينند و در کنار جوي آبي زندگي را مرور کنند و بي آلايش درددل کنند. ديگر امروزه بيشتر عشق ورزيدن ها به خصوص در جوامع پيشرفته رنگ و بوي مادي به خود گرفته است و اسفناک تر اين که امروزه بيشتر جوانان در فضاي مجازي به دنبال محبت و مهرورزي هستند.آري، از زماني که اينترنت وارد زندگي ها شده فرزندان دور از چشم پدر و مادر کنج اتاق خلوت نشسته اند و محبت را در سايت هاي دوست يابي و اتاق هاي چت جست وجو مي کنند.

متاسفانه تجربه نشان داده است که در اين فضاهاي مجازي نيز اغلب افراد «خود واقعي» شان را به نمايش نمي گذارند و در فضاي مجازي سعي در تشکيل يک شخصيت مجازي براي خود دارند با غلو کردن، چرب زباني، چاپلوسي، سالوسي و معرفي خود به عنوان انساني کامل که در بردارنده همه جمالات و کمالات است، سعي در فريب يکديگر دارند. هر يک به طريقي مي خواهد دل طرف مقابل را بربايد و در اين دل ربودن ها از طرف ديگر کم نياورد. اين را پرونده هاي موجود در پليس مي گويد: آن گاه که در فضاي مجازي فردي که خرده فروش مواد مخدر است وارد اتاق چت مي شود، سن ۴۰ ساله خود را ۲۷ سال اعلام مي کند و خود را دانشجوي دکتراي بيوشيمي يک دانشگاه معتبر خارجي معرفي مي کند.

در ابتدا تمامي مشخصات طرف مقابل را مي گيرد. چند شعر عاشقانه و عارفانه نيز از روي کتاب حافظ کپي مي کند و يا از کسي خواهش مي کند تا يک بيت شعر عاشقانه براي او بنويسد و آن گاه همين اشعار و جملات عاشقانه را براي دختر جوان يا نوجوان مي گويد تا آن فرد احساس کند، تنها زميني اي که تاکنون او را درک کرده است و مي تواند چراغ شب هاي تارش شود همين طرفي است که اکنون در چت با او همکلام شده است خلاصه اين گفت وگوهاي شبانه اندک اندک خودماني تر مي شود و به جايي مي رسد که دختر بيچاره واقعا عاشق جمالات و کمالاتي مي شود که هرگز نديده است و از همان جا اين «عشق آبکي» کم کم به درخواست ازدواج از جانب جنس مذکر مي انجامد و سپس اين دختر جوان است که خويشتن را سوار بر اسب روياها در آسمان ها مي بيند و آن گاه که پسر مانع اين ازدواج را تحصيلات پرهزينه خود مي داند، با هزار و يک دروغ و کلک و حيله دخترک را وادار مي کند تا پس انداز و طلاهاي خود را بفروشد و چه بسا قرض کند و پول را براي فردي بفرستد که قرار است همسرش شود و سرانجام هنگامي که پول به دست اين عاشق دلباخته، اين دانشجوي قلابي، اين خرده فروش مواد رسيد ديگر خبري از چت کردن ها نيست و اتاق چت تبديل به دخمه اي هولناک براي دختر بيچاره مي شود و تا مي فهمد که فريب يک انسان پست و شياد را خورده است، احساساتش نابود مي شود.

اين قبيل حوادث ممکن است براي يک پسر نيز اتفاق بيفتد.متاسفانه امروزه با گسترش اينترنت در خانه ها، سرک کشيدن نوجوانان و جوانان به اتاق هاي گفت وگو و سايت هاي اجتماعي فراوان شده است و چه بسا تهديدها، هتک حيثيت ها، کلاهبرداري ها و خواستگاري ها و ازدواج هاي دروغين بسياري انجام گرفته است. تهديدهايي همچون اسيدپاشي به طرف مقابل در صورت برقرار نکردن رابطه، انتشار تصاوير خصوصي در صورت تن ندادن به درخواست هاي نامشروع و کلاهبرداري ها امروزه در فضاي مجازي فراوان شده است.اين ها همه واقعيت است و ساخته و پرداخته ذهن کسي نيست.

ماجراهاي چنين دوستي هايي را بارها در صفحات حوادث نوشته ايم ولي گويا براي بعضي ها درس عبرت نشده است و مادامي که پدر و مادرها نمي توانند و يا نمي دانند چگونه اوقات فراغت فرزندان خود را پر کنند، نوجوان و جوان مجبور است به رايانه و اينترنت پناه ببرد و در آن جا هم فراغت خويش را کامل کند و هم با برخي نامهرباني ها مقابله کند و مهرباني را در فضاي مجازي جست وجو کند و در اين فضاست که اندک اندک هرچيز بدي را که که ياد نداشته است فرا مي گيرد و آن گاه که در دامي گرفتار شد يا دريافت دامي براي او پهن شده است خود نيز ممکن است راه مقابله با آن دام را بازي کردن نقشي، درست مثل طرف مقابل بداند.آن گاه که کنترلي بر رفتار فرزندان نمي شود ، آن گاه که اجازه داده مي شود دختر و پسر نوجوان و جوان بدون حد و حصر و به بهانه هاي مختلف ازجمله فراگيري درس وارد دنياي اينترنت شوند، آن گاه که کار با اينترنت را نوعي پرستيژ اجتماعي محسوب مي کنند و با آن پز مي دهند، آن گاه که صادقانه و دوستانه چهار کلام با فرزندان خود درباره مخاطرات پيش روي آن ها صحبت نمي کنند و حرف زدن از دوستي هاي اينترنتي را تابو تلقي مي کنند، نبايد انتظار مصون ماندن جوانان را در فضايي که هيچ کس، ديگري را نمي شناسد، داشت.

ما منکر فوايد اينترنت نيستيم و اينترنت را نفي نمي کنيم اما معتقديم گرايش افسار گسيخته به اينترنت و وارد شدن به هر نوع سايتي و ديدن هرگونه تصوير يا نوشته اي مي تواند براي جواني که در حساس ترين مقطع زندگي اش به سر مي برد، جذاب باشد و اين جذابيت کاذب چه بسا شخصيت او را دگرگون و ذهن وي را تسخير کند. والدين بايد بدانند که در فضاي اينترنت همواره افرادي در کمين فرزندان آن ها هستند و هر صيادي ممکن است به طريقي ، فکر، ذهن، شخصيت و هستي فرزندانمان را صيد کند، فراموش نکنيم که شيادان و زالوصفتان و کلاهبرداران براي رسيدن به اهدافشان ممکن است در هزاران چهره ظاهر شوند، چهره هايي که هرگز ما آن ها را نديده ايم و نخواهيم ديد و چه بسا هرگز نيز نتوانيم يک شياد را شناسايي و او را به دستگاه عدالت معرفي کنيم.خلاصه کلام اين است که معتقديم اگر به طور حساب شده وارد فضاي اينترنت نشويم و اگر حضور فرزندانمان را در فضاي مجازي کنترل نکنيم و آموزش هاي لازم را به آنان ندهيم، اينترنت، همين دنيايي که ورود به آن آ زاد است ممکن است هزاران بار مخرب تر از ماهواره اي باشد که ديدگاه مثبتي نسبت به آن وجود ندارد.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار