گوناگون

یک نگاه/ «قهوه تلخ» آغاز باشکوه، پایان رقت بار!

یادداشت محمدحسین جعفریان در روزنامه «قدس»
شماره ۶۸۰۹ ، شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۰

«فروش قهوه تلخ از مرز یک میلیون و دویست هزار نسخه پایین نیامده، این رقم که ورشکستگی ندارد. ۴۲ میلیارد تومان تا به حال از فروش به دست آمده، حال آنکه بودجه فرهنگی کشور در سال ۱۳۹۰، پنجاه میلیارد تومان بوده!» اینها را خشایار الوند، از نویسنده های اصلی سریال «قهوه تلخ» می گوید. گویا تهیه کنندگان به علت مشکلات مالی و ورشکستگی، مدتهاست دستمزد عوامل را نداده اند. یک نسخه قاچاق هم به بازار راه یافته که مهران مدیری را عصبانی کرد و سیامک انصاری هم گفته؛ دوست ندارد درباره «قهوه تلخ» حرف بزند و در مورد سه سالی که صرف آن کرده چیزی بگوید… خلاصه هر کدام از عوامل بشدت دلشان پر است که دسترسی به تهیه کنندگان و کارگردان کار هم ناممکن است!
من سر آن ندارم تا شبیه این مجلات زرد، خاله زنک بازی این خانم و آن آقای هنرپیشه را برایتان نقل کنم و تکیه کلامهای من درآوردی چهره های سریال را ریشه یابی کنم و… انکار هم نمی کنم که از «قهوه تلخ» هیچ خوشم نمی آمد. اما این سریال یک اتفاق بزرگ و عجیب بود که اولین و جسورانه بودنش را نمی توان انکار کرد. از این بابت سرآمد بود. عده ای برای نخستین بار، عطای تلویزیون را به لقایش بخشیدند. روی فروش مستقیم هنری که تنها ویترین عرضه اش تا قبل آن، تلویزیون بود، به مردم حساب باز کردند. در بقالی ها به مردم سریال فروختند. صدا و سیما هم اگر چه بدجوری گذاشت توی کاسه شان، اما عقب ننشستند. هم کار را جلو بردند، هم سود کردند و هم نوید روزهایی روشن را برای دیگران دادند. جاده بازکن شدند.

ghahve2

در حالی که ما هیچ شبکه خصوصی در مملکت نداریم، این شیوه می توانست رقیب جانانه ای برای صدا و سیمای مملکت خلق کند. این موضوع برای مسؤولان رسانه ملی هم اگر درست می دیدند یک نعمت بود، زیرا ناچار به رقابت می شدند و مجبور به افزایش کیفی و کمی برنامه ها. کشف چهره های جدید این حوزه کاری نیز شکست انحصار سریالهای طنز را به دنبال داشت و خروج از وضع موجود را.
تمام اینها نوید یک اتفاق بزرگ را می داد. اما طبق معمول، همیشه در چنین پروژه های موفقی پای یک پول قلمبه در میان است که رفاقتها و برنامه ریزیها و اهداف متعالی و… را زیر سایه فراموشی می برد. بماند که در این احوال، روحیه کار جمعی، آن هم وقتی پای آن پول قلمبه وسط باشد، آسان نیست، بویژه برای ما ایرانیها، تجربه تلخ شکست «قهوه تلخ» یک راه خاکی را که می رفت به مسیری آسفالته و پرتردد تبدیل شود، دوباره مسدود و مضمحل کرد.
بدیهی است تلویزیون بنا بر مقتضیات مدیریتی که دارد- و حرجی هم بر آن نیست- در ارتباط منظم برای نشر محصولات فرهنگی، اعم از نوع سرگرمی صرف شبیه «قهوه تلخ» یا حتی محصولات ارزشی، فاخر و هدفمند فرهنگی، لنگ می زند. مؤسسه فرهنگی میثاق هم مدتها پیش این را فهمید. چند جوان کم توقع اما پرشور و دلسوخته آمدند، خودشان محصولات مورد نظرشان را تولید کردند، شبکه توزیع راه انداختند و منتظر ناز و غمزه و مسیر هزار و یک خم رسانه ملی نماندند. کارشان هم گرفت. اگرچه قهوه تلخ پایان خوشی نداشت، اما می تواند آغازی برای این شکل از ارتباط بی واسطه با مردم برای رساندن محصولات فرهنگی به آنان نیز باشد. ان شاءا…

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار