گوناگون

یک نگاه: ضعف در قهرمان سازی، از شهید بابایی تا ریزعلی فداکار

پارسینه: هفته‌ي گذشته يدالله صمدي در نشست خبري عوامل سريال «شوق پرواز» مدعي شد که در اين سريال چهره‌اي واقعي از شهيد عباس بابايي ارايه کرده است. او گفت تصميم نداشته از شهيد بابايي يک «شهيد مادرزاد» بسازد.

مجتبی پور محسن در وبلاگ «هفت‌ها» نوشت :

۱
قهرمان سازي بلد نيستيم. نه، «قهرمان سازي» را خيلي خوب بلديم، اما «تصوير‌کردن قهرمان‌ها» و يا خلق‌شان در زمينه‌ي هنري را اصلا و ابدا بلد نيستيم. نمونه‌اش همين سريال «شوق پرواز» که جمعه شب قسمت آخرش پخش شد. اين سريال قرار بود که زندگي شهيد بابايي را به تصوير بکشد. شهيد بابايي، يکي از دلاورمردان جنگ ايران و عراق بود، يکي از برجسته‌ترين خلباناني که؛ که جنگنده‌هايشان از مرزهاي ايران عبور مي‌کردند تا مواضع دشمن را بمباران کنند و به قول پيام‌هاي آن روزهاي راديو «ضربه‌ي سختي به دشمن بعثي» وارد مي‌کردند. اگر من و خيلي از هم‌نسلانم تا پيش از پخش اين سريال، شهيد بابايي را نمي‌شناختيم، بيش از آنکه تقصير ما باشد، تقصير تصميم سازاني است که بدون تخصص، چنان محصولات تهيه شده به شکل غيرحرفه‌اي را در ما اوردز کردند که غافل مانديم از اين عزيزان. در هر صورت، بحث من سريال «شوق پرواز» است. هفته‌ي گذشته يدالله صمدي در نشست خبري عوامل سريال «شوق پرواز» مدعي شد که در اين سريال چهره‌اي واقعي از شهيد عباس بابايي ارايه کرده است. او گفت تصميم نداشته از شهيد بابايي يک «شهيد مادرزاد» بسازد. اما عملا آنچه ديديم به نظر با آنچه صمدي گفته تفاوت بسيار دارد. اگر آقاي صمدي فقط يک نما از اين سريال را نشان دهد که در آن شهيد بابايي، تصميمي اشتباه گرفته باشد، يا رفتاري داشته که از حد عالي کمي پايين‌تر ارزيابي شود، من تمام قد از او و خوانندگان اين يادداشت عذرخواهي خواهم کرد. براي نشان دادن بزرگي غيرقابل انکار شهيدبابايي و شهيد بابايي‌ها، نبايد تصويري تماما معصوم از آنها به دست داد. قهرمان‌ها، قهرمانند؛ چون مثل آدم‌هاي ديگر ممکن است اشتباه کنند، اما واکنش‌شان به اشتباهاتشان، چنان است که آنها را از صف مردم عادي جدا مي‌کند. براي تصوير‌کردن يک قهرمان، براي ساختن تصوير قهرمانانه‌ي يک قهرمان، بايد از جاده‌ي واقع نمايي عبور کرد. شهيد بابايي سريال «شوق پرواز» هرچه جذابيت دارد از بازي خوب شهاب حسيني است و علاقه‌ي مخاطب به تماشاي صحنه‌‌هاي حضور جنگنده‌ها در آسمان. اينکه ما قهرمان سازي بلد نيستيم، ضعف‌هاي سريال‌ صمدي را توجيه نمي‌کند. درست است که غربي‌ها بلدند از آدم‌هاي معمولي‌شان قهرمان بسازند و ما متاسفانه نمي‌توانيم قهرمانان واقعي‌مان را قهرمانانه تصوير کنيم؛ اما يدالله صمدي مي‌تواند به سريال‌هايي که درهمين ساعت از شبکه‌ي اول پخش مي‌شود مراجعه کند و مثلا ببيند «در چشم باد» يا «مدار صفر درجه» که دوشنبه شب‌ها پخش مي‌شد، چقدر از کار او جلوتر است. شهيد بابايي، قهرماني است که زندگي‌اش سرشار از پتانسيل براي روايت قهرمانانه است، و متاسفانه سريال «شوق پرواز» نتوانست به خوبي تصوير واقعي يک قهرمان را بسازد.
البته‌ همه‌ي اين نارسايي‌ها به گردن صمدي نيست، تيم نويسنده‌ي فيلمنامه هم سهم پررنگي در ضعف‌هاي سريال «شوق پرواز» داشت. کاش اين عزيزان به ساختارهاي روايت و اصول قهرمان‌سازي در حد ريزعلي فداکار و پتروس و کاراکترهاي دوست‌داشتني هوشنگ مرادي کرماني توجه داشتند.
حالا که با چهار ميليارد تومان هزينه- به نظر من- حق شهيد بابايي و شهيد بابايي‌ها ادا نشد، منتظر مي‌مانيم و اميدوار تا با سعه‌ي صدر مسوولان وزارت ارشاد، با دو سه ميليون تومان، يک روايت داستاني درخور اين قهرمان ملي نوشته شود.

۲
با وجود اين‌که در عصر ارتباطات هستيم و يک خبر به صدها روايت مختلف توسط رسانه‌هاي متعدد منتشر مي‌شود، متاسفانه در کشور ما هنوز شايعه، رسانه‌اي بسيار تاثيرگذار است. هفته‌ي گذشته وسط چله زمستون، در حالي که رشت، يکي از سردترين شب‌هايش را تجربه مي‌کرد، گاز بخش قابل توجهي از کل استان گيلان قطع شد. پس از اين اتفاق که از ساعت چهار بعدازظهر آغاز و تا شب تقريبا تمام خانه‌هاي گيلان را فرا گرفت، مديرکل گاز اداره گاز گيلان در بخش‌هاي مختلف خبري تلويزيون مدعي شد که پيش از اين در اين زمينه اطلاع رساني شده بود. بعد در پاسخ به اين سوال که اين اطلاع رساني از چه طريقي انجام شده بود، جناب مدير فرمود ما گفته بوديم که در مصرف گاز صرفه جويي کنند!
آن روز تازه همه‌ي ما با مفهوم جديدي از خبر آشنا شديم که در آن « در مصرف گاز صرفه جويي کنيد» به معناي اين بوده که در سردترين شب سال، گاز تقريبا تمام شهرهاي يک استان قطع مي‌شود! اما داستان مورد نظر من، اين سوء مديريت نيست که اتفاق تازه‌اي نيست و پيش از اين هم رخ داده؛ داستان از اين قرار است که يک خانمي در تاکسي روايت جالبي از علت قطع گاز ارائه کرد که اگرچه مضحک بود، اما به دليل ديگري مايه‌ي تاسف هم هست. اين خانم محترم در ترافيک خيابان مطهري رشته‌ي کلام را از بقيه سرنشينان تاکسي گرفت و گفت که خبر دارد، يک فروشنده‌ي بخاري‌هاي برقي، پانصد ميليون تومان به اداره‌ي گاز داده تا در نتيجه‌ي قطعي گاز، يک ميليارد تومان بخاري گازي بفروشد. تاسف بار است که عملکرد بد بعضي از مسوولين، باعث به وجودآمدن سخيف‌ترين انواع شايعه نظير شايعه‌اي که وصفش رفت، مي‌شود.

۳
جمعه شب، در برنامه‌ي هفت، فريدون جيراني از مخاطبان دعوت کرد که يک آيتم ببينند و بعد به ادامه برنامه توجه کنند، اما ناگهان تيتراژ برنامه‌ي گزارش ورزشي پخش شد و بازي آرسنال با يک تيم ديگر روي آنتن رفت. مي‌گويند حرمت مسجد به متولي آن است. اگر يکبار اين اتفاق در برنامه‌ي نود بيفتد، عادل فردوسي پور با زبان گزنده و برايش، مديريت پخش را از کرده‌اش پشيمان مي‌‌کند. اما وقتي جيراني، برنامه‌اش را به يک برنامه در اختيار معاونت سينمايي سابق ارشاد و سازمان امور سينمايي اخير قرار داده، بايد منتظر چنين بي‌احترامي‌هايي هم باشد.
راستي طنز ماجرا را شما هم گرفتيد؟ هفته‌ي گذشته در يکي از ويژه برنامه‌هاي هفت، قرار شد دوربين از استوديو به يک آيتم کات بخورد، هنوز تصوير استوديو نرفته و ميکروفون آقاي جيراني خاموش نشده، او به خودش پيچيد و گفت آخ، من برم دستشويي!

* اين يادداشت در ستون هفتگي «در اغما»‌ي روزنامه فرهيختگان منتشر شده است.

ارسال نظر

  • ناشناس

    در مورد سریال شوق پرواز خیلی خوب تحلیل کردید.

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت پارسینه هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد