"فتوژورناليسم ديگر در ايران اوج نمیگیرد"
پارسینه: یونس شکرخواه میگوید: اميدوارم نظرم اشتباه باشد، اما حاضر نيستم آرزويم را به جاي تحليل بنشانم.
به گزارش پارسینه، یونس شکرخواه، استاد ارتباطات، مترجم و روزنامه نگار پیشکسوت در وبلاگ شخصی اش درباره آینده فتوژورنالیسم در ایران نوشت:
به نظر من فتوژورناليسم به بذري ميماند كه زمين مناسب ميخواهد، فتوژورناليسم عبارتي گوياست، اين عبارت با پيوستن فتو (photo) به ژورناليسم (journalism) به وجود آمده است و به ديگر زبان، اين فتو است كه به پيوند ژورناليسم در آمده است .
اجازه بدهيد به موضوع از زاويه ديگري نگاه كنم. ازدواج بدون عشق غالبا خوش فرجام نيست. اين ماجرا در باره پيوند فتو و ژورناليسم هم صدق ميكند. پاقشاري بر روايت صادقانه در ذات فتو يا همان عكس نهفته است. البته عكاس در همين روايتگري هم اسير هزارتوهاي شخصيت و نگرش خود و همچنين اسير بافت اجتماعي - فرهنگي حاكم و در عين حال اسير سازمان رسانهاي خود نيز هست وبالاخره اين روزنامهاست كه ميتواند در بروز ذات و پتانسيل ژرف عكس و عكاس عميقا نقش ايفا كند.
به گمان من داستان فتوگرافر(photographer) داستان فتو ژورناليست (photojounalist) نيست. اولي ميتواند كماكان ساز خودش را بزند، چرا كه اساسا بيرون سازمان رسانهاي زندگي ميكند، اما برپيشاني تقدير دومي نوشتهاند: هرگز نميتواني ساز خودت را بزني، تو عضو يك اركستر هستي.
با تاسف ميگويم فتوژورناليسم در ايران يعني زندگي مشترك عكاسان خبري با روزنامهنگاران يك ازدواج از سر عشق نبود و اين پيوند عمدتا در يك فضاي مادون آگاهي صورت گرفت، نه عكاسان و نه روزنامهنگاران، هيچكدام تجار ب همتايان بينالمللي خود را مطالعه نكردند و حتي به تدوين تجارب خود هم نپرداختند. آسيب شناسي اين وضعيت كار من نيست، انجمن صنفي عكاسان ميتواند از جمعي كه حرفهاي اين ماجرا هستند و فتوژورناليسم هم تدريس ميكنند بخواهد تا در قالب يك پروژه يا سمينار آن را دنبال كنند. نگوييد اين كار شدني نيست: بهمن جلالي، اسماعيل عباسي، افشين شاهرودي، محمد فرنود و......
و اگر سمينار خرج دارد، مي شود با گپ و گفت از نفيسه مطلق و حسن سربخشيان خواست بخشي از فضاي سايتهاي خودشان را به درج مطالبي از اين دست كه ديگران خواهند نوشت اختصاص دهند. بولتن انجمن هم اگر پروپيمان عرضه شود ميتواند كاركرد مشابهي داشته باشد
.
.
در هر حال فلاش فتوژورناليسم در اين شبانههاي زندگي ديجيتالي به دلايل عديده رو به دشارژ شدن است. فتوژورناليسم در سطح جهاني هم وضعيت مشابهي دارد اما دلايل دشارژ شدن آن در سطح بينالمللي الزاما از نوع ايران نيست.
فتوژورناليسم ديگر در ايران نميتواند اوج بگيرد. اين چند دليل كافي نيست؟
1. استراتژي سردبيران روزنامهها، نوشتاري است و با كاركردهاي هويت بصري بيگانهاند
2. سرويس عكس در روزنامهها رو به تقليل است.
3. حداقل يك خبرگزاري در ايران عكس هاي خبري خودش را رايگان روي سايت مي گذارد
4. خريد عكس از آژانسها مقرون به صرفهتر است .
5. تلويزيون اكثر رويدادهاي مهم را به طور زنده پخش ميكند و يك فتوپرينتر رنگي ميتواند روزنامهها را از سرويس بزرگ عكس بي نياز كند.
6. تصاوير ماهوارهها هم امكان پوشش تصويري رويدادهاي بينالمللي را فراهم ميسازد.
7. امكانات فراوان بلايي به نام اينترنت هم كه ديگر بي نياز از توصيف است.
استاد يونس شكرخواه.