نفسهاش بوی کراک میداد +عکس
پارسینه: سیاه، سفید، خاکستری
کیارنگ علایی در وبلاگش نوشت :
در میان خبرهای مختلف و متعدد اجتماعی، زندگی رقت بار علی یارنژاد بهادری مورد توجه عکاسی جوان (امین نظری) قرار میگیرد. امین که تجربه سالهای متمادی فعالیت ژورنالیستی را در ایسنا دارد با تمرکز بر این موضوع دست به تولید مجموعه عکسی موجز میزند. در این نوشتار به این مجموعه و نقاط قوت و ضعف آن خواهم پرداخت.
داستان تکان دهنده است: «علی یارنژاد بهادری پیرمرد خانه به دوشی که به دلیل اعتیاد همسر چهل سالهاش به کراک و نیاز مالی روزانه ده هزار تومان جهت تامین این ماده به تکدیگری میپردازد. پیرمرد ساده دل به وعدههای همسرش اعتماد کرده و او را به ازدواج موقت خود درآورده است، غافل از اینکه زن همه پس انداز مرد را صرف خرید مواد میکند. آنها دختری سه ماهه دارند و در چادری مسافرتی در حاشیه یکی از اتوبانهای اهواز زندگی میکنند.»
تاثیرگذاری خبر در بّعد انسانی آن نهفته است، بعدی که با ورود دختر سه ماهه به آن مثلثی دراماتیک را میسازد و وجوه نمایشی رویداد را گسترش میبخشد.
در رویداد با یک کاراکتر سپید (پیرمرد)، یک کاراکتر سیاه (زن) و یک کاراکتر خاکستری (دختر سه ماهه) روبرو هستیم که عکاس نیز کوشیده است با ایجاد احساسهای متفاوت نسبت به این سه ضلع مثلث، همذات پنداری ما را با کاراکترها برانگیزاند. پیرمرد در کانون توجه قابهای مختلف این مجموعه است، زن حضوری کاملا خنثی دارد و کودک هیچ واکنشی ندارد و وابسته به پدر است. انتخاب زاویه دید، زیباییشناسی قاب، انتخاب لنز، در کنار استفاده از نور محیطی جهت بیان شخصیتی، احساس هم ذات پنداری فوق را دامن میزند.
نکتهای که در لایه انسانی خبر مستتر است فداکاری پیرمرد است. نوعی «وفاداری و ایثار پنهان» در وجود پیرمرد دیده میشود که به این دلیل قهرمان اصلی مجموعه نام میگیرد و مجموعه امین نظری بر مدار او روایت میشود. حضور فرزندی سه ماهه و آنگاه زندگی در حاشیه اتوبان در یک چادر مسافرتی، نقطه بغرنج ماجرا است که معادلات متعارف زندگی را بر هم میریزد و بیتعادلی خاصی را در رویداد ایجاد میکند. این بیتعادلی میتواند به عنوان عاملی برای پیشبرد مجموعه به کمک عکاس بیاید.
حال با این مقدمه نگاهی بیاندازیم به مجموعه عکس امین نظری:
۱در میان خبرهای مختلف و متعدد اجتماعی، زندگی رقت بار علی یارنژاد بهادری مورد توجه عکاسی جوان (امین نظری) قرار میگیرد. امین که تجربه سالهای متمادی فعالیت ژورنالیستی را در ایسنا دارد با تمرکز بر این موضوع دست به تولید مجموعه عکسی موجز میزند. در این نوشتار به این مجموعه و نقاط قوت و ضعف آن خواهم پرداخت.
داستان تکان دهنده است: «علی یارنژاد بهادری پیرمرد خانه به دوشی که به دلیل اعتیاد همسر چهل سالهاش به کراک و نیاز مالی روزانه ده هزار تومان جهت تامین این ماده به تکدیگری میپردازد. پیرمرد ساده دل به وعدههای همسرش اعتماد کرده و او را به ازدواج موقت خود درآورده است، غافل از اینکه زن همه پس انداز مرد را صرف خرید مواد میکند. آنها دختری سه ماهه دارند و در چادری مسافرتی در حاشیه یکی از اتوبانهای اهواز زندگی میکنند.»
تاثیرگذاری خبر در بّعد انسانی آن نهفته است، بعدی که با ورود دختر سه ماهه به آن مثلثی دراماتیک را میسازد و وجوه نمایشی رویداد را گسترش میبخشد.
در رویداد با یک کاراکتر سپید (پیرمرد)، یک کاراکتر سیاه (زن) و یک کاراکتر خاکستری (دختر سه ماهه) روبرو هستیم که عکاس نیز کوشیده است با ایجاد احساسهای متفاوت نسبت به این سه ضلع مثلث، همذات پنداری ما را با کاراکترها برانگیزاند. پیرمرد در کانون توجه قابهای مختلف این مجموعه است، زن حضوری کاملا خنثی دارد و کودک هیچ واکنشی ندارد و وابسته به پدر است. انتخاب زاویه دید، زیباییشناسی قاب، انتخاب لنز، در کنار استفاده از نور محیطی جهت بیان شخصیتی، احساس هم ذات پنداری فوق را دامن میزند.
نکتهای که در لایه انسانی خبر مستتر است فداکاری پیرمرد است. نوعی «وفاداری و ایثار پنهان» در وجود پیرمرد دیده میشود که به این دلیل قهرمان اصلی مجموعه نام میگیرد و مجموعه امین نظری بر مدار او روایت میشود. حضور فرزندی سه ماهه و آنگاه زندگی در حاشیه اتوبان در یک چادر مسافرتی، نقطه بغرنج ماجرا است که معادلات متعارف زندگی را بر هم میریزد و بیتعادلی خاصی را در رویداد ایجاد میکند. این بیتعادلی میتواند به عنوان عاملی برای پیشبرد مجموعه به کمک عکاس بیاید.
حال با این مقدمه نگاهی بیاندازیم به مجموعه عکس امین نظری:
مجموعه امین نظری مجموعهای بیان گر حالات است، یعنی بیش از آنکه به رفتارها، کنشها، اصطکاکها و عکس العملهای اجتماعی توجه کند دغدغه بیان حالات آدمها را در محدوده محقر زندگیشان بر دوش میکشد. دوربین، آرام و بیهیاهو به نمایش ابعاد مختلف زندگی علی یارنژاد بهادری میپردازد و به خوبی او را محور داستان معرفی میکند. حضور درخشان فرزند سه ماهه در اغلب عکسهای این مجموعه احساس بیننده را به خوبی درگیر میکند و به عنوان تلنگر وتاکید عکاس بر پیام اجتماعی مجموعه تلقی میشود (سرنوشت این بچه چیست؟).
دوربین انگار نیست، اما هست، پرهیز از نگاههای رو به دوربین و حذف چشم سوم و لاجرم نگاه ناظر، بیطرفی خاصی را در قضاوت بر رویداد ایجاد کرده و البته آن دسته از عکاسانی را نیز که مستند نگاری را با نگاه رو به دوربین متناقض میدانند و دایره تعریف عکس مستند را به آن خلاصه میکنند، راضی میکند.
فریم اول به خوبی آغاز گر روایت است. دستهای پدر آن قدر مصمم و استوار، فرزند را در آغوش گرفتهاند که گویی هیچ چیز سرنوشت او را تهدید نخواهد کرد. کارتنهای منقش به لوگوی سافتلن و مای لیدی در گوشههای قاب، قصه کهنه تضادها را - این بار آرامتر - بازگو میکند. لنگههای کفش زنانه و مردانه رها شده در دو سوی قاب، از زندگی خبر میدهند که «برقرار» نیست. خانه پشت سر آنها است. خانهای که عکاس حتما باید ما را به سفری عکاسانه در فضای محبوساش دعوت کند!
فریم دوم ترکیبی تکراری است که بر مبنای اندازه و نسبت بنا شده و به رغم پتانسیل بصری خوبش جایگاهی در مجموعه ندارد، چرا که همین پیام عکاسانه در فریم بعدی نیز به همراه اطلاعاتی بیشتر ارائه میشود.
عکس سوم به خوبی در پی گسترش اطلاعات است. زن وارد داستان میشود، ثبت سه «آن» ِ متفاوت از کاراکترها و حالات کاملا متفاوتشان بر تفرق زندگی حاکم خبر میدهد. جای گیری کودک به همراه درخشش نگاهش در پیش زمینه تصویر و محو تدریجی پدر و مادر در عمق تصویر، تاریکیها و روشناییهای سه نسل را بازگو میکند.
این تنها ارجاعی است که امین نظری به فضای داخل چادر میدهد، اگر چه در فریم ششم نیز فضای داخلی مورد ثبت قرار گرفته اما کمکی به ارائه اطلاعات لازم در مورد زندگی این خانواده در داخل چنین چادری نمیدهد.
از فریم چهارم عکاس ما را به بیرون چادر بازمی گرداند، این بار بر خلاف آغاز مجموعه، با حرکت و انرژی بیشتری. فریمهای چهارم تا ششم ریتم بهتری دارند و پویا هستند. اما حضور زن علی السویه است و کمکی به گسترش واقعه نمیکند. پیرمرد همچنان راوی داستان است اما این بار با برون ریزی وجوه حسی شخصیتش روبرو میشویم. فریمهای پنج و شش تاثیرگذارترین عکسهای این مجموعهاند. نوع استحمام فرزند و استفاده از کتری با چاشنی طنز نهفته در فریم پنجم و خلوت و اندوه پیرمرد در فریم ششم با اکتی بسیار قوی از نکات مثبت این مجموعه است. این فریم بیانگر احساس نابود نشده پیرمرد است که در تکدیگری و فشار زندگی از میان نرفته است. ترکیب عکس از سویی دیگر نوعی مرگ را تداعی میکند. بسیار دیدهایم که در هنگام مرگ عزیزان، تکهای از لباسهای متوفی را بر صورت میکشند. این حالت پیرمرد نیز به درستی یادآور چنین اتفاقی است بیآنکه این مرگ در ابعاد جسمانی برای فرزندش رخ داده باشد.
بیقراری پیرمرد در قاب بعدی تفسیر بصری خوبی است بر اندوه قاب پیشین؛ کاوش و جستجوی افقی نامعلوم برای سرنوشت فرزندش. حرکتی از چادر در سمت راست قاب به خانهای نیمه ساز در سمت چپ که میتواند یادآور برسازی زندگی باشد، یادآور آبادانی و سامان یافتن. فرزند حالا مستاصلتر از قبل به گونهای که دیگر حتی نگاه مستقیمش را نیز نمیبینم در دستهای پدر است.
مجموعه اینجا به پایان میرسد در حالی که تشنه دانستن چیزهای بیشتری هستیم، از جمله اینکه حاشیه نشینی اتوبان، ارتباط عاطفی پیرمرد و همسرش، و زندگی جاری در چادر نکات ناگفتهای است که مجموعه، فرصتی برای بیان آنها نیافته است.
پرهیز از نمایش تکدیگری پیرمرد به عنوان بخشی از زندگی روزمره او و دنبال کردن این حلقه از واقعه فقط توسط بیانیه، از نکات خوب این اثر است. ترکیب بندیهای متمرکز بر نقطه کور و استفاده از فضاهای منفی جهت تاکید بر خالی بودن زندگی قهرمانان رویداد از دیگر نکات قابل تامل این مجموعه است و بالاخره آنکه موضوعی با پسزمینه اجتماعی/روانی و تحقیق خوب عکاس در تمرکز و پروراندن آن بر دشواریهای خلق مجموعه عکس صحه میگذارد.
دوربین انگار نیست، اما هست، پرهیز از نگاههای رو به دوربین و حذف چشم سوم و لاجرم نگاه ناظر، بیطرفی خاصی را در قضاوت بر رویداد ایجاد کرده و البته آن دسته از عکاسانی را نیز که مستند نگاری را با نگاه رو به دوربین متناقض میدانند و دایره تعریف عکس مستند را به آن خلاصه میکنند، راضی میکند.
فریم اول به خوبی آغاز گر روایت است. دستهای پدر آن قدر مصمم و استوار، فرزند را در آغوش گرفتهاند که گویی هیچ چیز سرنوشت او را تهدید نخواهد کرد. کارتنهای منقش به لوگوی سافتلن و مای لیدی در گوشههای قاب، قصه کهنه تضادها را - این بار آرامتر - بازگو میکند. لنگههای کفش زنانه و مردانه رها شده در دو سوی قاب، از زندگی خبر میدهند که «برقرار» نیست. خانه پشت سر آنها است. خانهای که عکاس حتما باید ما را به سفری عکاسانه در فضای محبوساش دعوت کند!
فریم دوم ترکیبی تکراری است که بر مبنای اندازه و نسبت بنا شده و به رغم پتانسیل بصری خوبش جایگاهی در مجموعه ندارد، چرا که همین پیام عکاسانه در فریم بعدی نیز به همراه اطلاعاتی بیشتر ارائه میشود.
عکس سوم به خوبی در پی گسترش اطلاعات است. زن وارد داستان میشود، ثبت سه «آن» ِ متفاوت از کاراکترها و حالات کاملا متفاوتشان بر تفرق زندگی حاکم خبر میدهد. جای گیری کودک به همراه درخشش نگاهش در پیش زمینه تصویر و محو تدریجی پدر و مادر در عمق تصویر، تاریکیها و روشناییهای سه نسل را بازگو میکند.
این تنها ارجاعی است که امین نظری به فضای داخل چادر میدهد، اگر چه در فریم ششم نیز فضای داخلی مورد ثبت قرار گرفته اما کمکی به ارائه اطلاعات لازم در مورد زندگی این خانواده در داخل چنین چادری نمیدهد.
از فریم چهارم عکاس ما را به بیرون چادر بازمی گرداند، این بار بر خلاف آغاز مجموعه، با حرکت و انرژی بیشتری. فریمهای چهارم تا ششم ریتم بهتری دارند و پویا هستند. اما حضور زن علی السویه است و کمکی به گسترش واقعه نمیکند. پیرمرد همچنان راوی داستان است اما این بار با برون ریزی وجوه حسی شخصیتش روبرو میشویم. فریمهای پنج و شش تاثیرگذارترین عکسهای این مجموعهاند. نوع استحمام فرزند و استفاده از کتری با چاشنی طنز نهفته در فریم پنجم و خلوت و اندوه پیرمرد در فریم ششم با اکتی بسیار قوی از نکات مثبت این مجموعه است. این فریم بیانگر احساس نابود نشده پیرمرد است که در تکدیگری و فشار زندگی از میان نرفته است. ترکیب عکس از سویی دیگر نوعی مرگ را تداعی میکند. بسیار دیدهایم که در هنگام مرگ عزیزان، تکهای از لباسهای متوفی را بر صورت میکشند. این حالت پیرمرد نیز به درستی یادآور چنین اتفاقی است بیآنکه این مرگ در ابعاد جسمانی برای فرزندش رخ داده باشد.
بیقراری پیرمرد در قاب بعدی تفسیر بصری خوبی است بر اندوه قاب پیشین؛ کاوش و جستجوی افقی نامعلوم برای سرنوشت فرزندش. حرکتی از چادر در سمت راست قاب به خانهای نیمه ساز در سمت چپ که میتواند یادآور برسازی زندگی باشد، یادآور آبادانی و سامان یافتن. فرزند حالا مستاصلتر از قبل به گونهای که دیگر حتی نگاه مستقیمش را نیز نمیبینم در دستهای پدر است.
مجموعه اینجا به پایان میرسد در حالی که تشنه دانستن چیزهای بیشتری هستیم، از جمله اینکه حاشیه نشینی اتوبان، ارتباط عاطفی پیرمرد و همسرش، و زندگی جاری در چادر نکات ناگفتهای است که مجموعه، فرصتی برای بیان آنها نیافته است.
پرهیز از نمایش تکدیگری پیرمرد به عنوان بخشی از زندگی روزمره او و دنبال کردن این حلقه از واقعه فقط توسط بیانیه، از نکات خوب این اثر است. ترکیب بندیهای متمرکز بر نقطه کور و استفاده از فضاهای منفی جهت تاکید بر خالی بودن زندگی قهرمانان رویداد از دیگر نکات قابل تامل این مجموعه است و بالاخره آنکه موضوعی با پسزمینه اجتماعی/روانی و تحقیق خوب عکاس در تمرکز و پروراندن آن بر دشواریهای خلق مجموعه عکس صحه میگذارد.
فقط با گريه ميتوانم خودم را آرام كنم.