تاثیر مخرب سرزنش در افراد افسرده
پارسینه: انتقاد و سرزنش فرد مبتلا به افسردگی، نه تنها موجب کاهش اعتماد به نفس او خواهد شد بلکه احساس پوچی و بی ارزشی در بیمار ایجاد میکند.
یک متخصص اعصاب و روان گفت: انتقاد و سرزنش فرد مبتلا به افسردگی، نه تنها موجب کاهش اعتماد به نفس او خواهد شد بلکه احساس پوچی و بی ارزشی در بیمار ایجاد میکند که میتواند عواقب ناخوشایندی به دنبال داشته باشد.
ابتلا به افسردگی بیشتر زمانی بروز میکند که رویدادی ناخوشایند مانند از دست دادن یک عزیز یا شکست در حوزه شغلی و تحصیلی رخ میدهد. به دنبال حوادثی اینچنین و همچنین با برهم خوردن ساختار و مکانیسم زیست شیمیایی و ژنتیکی در برخی از مردان و زنان، این بیماری ایجاد میشود که با استرس آغاز شده و به تدریج علائم دیگر آن نمایان میشود.
اینگونه مشکلات و بیماریهای روانی کم و بیش در تمام جوامع وجود دارند؛ در بسیاری از جوامع به این موضوع توجه ویژه شده و ساختارهایی برای پیشگیری از بیماری و درمان مبتلایان به آن اندیشیده شده است، اما در برخی دیگر از کشورها ازجمله ایران به این مساله توجه لازم نشده است به طوری که به گفته سعید نمکی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، اختلالهای روانی و نیازمندی این حوزه به تخت بیمارستانی در نظام سلامت کشور مغفول مانده به طوری که شیوع بیماریهای روانی و افسردگی، به زنگ خطری برای متخصصان عرصه سلامت و امور اجتماعی تبدیل شده است.
وی از کم کاری در حوزه بهداشت روان جامعه گلایه کرده است و میگوید: اگر در زمینه پیشگیری و بهداشت، اقدامات گسترده و فراوانی انجام میگرفت، امروز نیازمند تختهای بیشتر در این حوزه نبودیم.
وزیر بهداشت میگوید: امروز دست اندرکاران کشور باید به فکر سلامت روان جامعه باشند، زیرا توجه به این حوزه و انجام اقدامات لازم فقط از سوی وزارت بهداشت محقق نمیشود. صدا و سیما، رسانهها و روحانیت باید برای گسترش و ترویج روحیه نشاط و شادابی به جامعه اهتمام ورزند. نباید اجازه داد تا دلمردگی، افسردگی و روحیه غمگین در جامعه بروز و ظهور پیدا کند؛ زیرا هر اقدام و موضوعی که زمینه ساز افسردگی جامعه شود، خیانت ملی به کشور است.
مهدی قاسمی نیز در گفتگو با خبرنگار ایرنا توجه به اینگونه اختلالات را موضوعی مهم در سلامت اجتماعی و رفتاری افراد دانست و گفت: میتوان با افزایش دانش و شناخت عمومی نسبت به بیماریهای روانی، به افراد مبتلا به این نوع بیماریها کمک کرده و مانع از بیشتر شدن مشکلات آنها شد.
این متخصص اعصاب و روان در این خصوص با تاکید بر پرهیز از سرزنش و بی توجهی به افراد مبتلا به افسردگی اظهار داشت: چنانچه فردی با مشخصات افسردگی در خانواده وجود دارد، باید رفتاری متناسب با موقعیت روحی و روانی فرد بیمار اتخاذ شود.
وی افزود: گاهی درک نکردن رفتار و احساس فرد افسرده و استفاده از جملات نادرست از قبیل: اینکه "تو خودت مقصری، چرا به خودت کمک نمیکنی؟ هیچوقت روی خوش تو را ندیدیم" باعث رشد افسردگی در این بیماران میشود. گفتن این قبیل جملات نه تنها به فرد کمکی نمیکند بلکه ناشی از عدم شناخت بیماری و عدم پذیرش بیماری از سوی اطرافیان است و مسیر درمان افسردگی را کندتر و پیچیدهتر میکند.
راههای همدلی با فرد افسرده
قاسمی با تاکید بر همدلی با افراد افسرده برای پیشگیری از پیشرفت بیماری و کمک به درمان آن گفت: برای کاهش فشار روحی فرد افسرده، از ناتوانی، بیقراری، اضطراب و پرخاشگری آن انتقاد نکنیم، انتقاد از ناتوانی بیمار افسرده، اعتماد به نفس آن را کاملا تخریب میکند و باعث تقویت احساس پوچی و بی ارزشی بیمار میشود.
وی اظهار داشت: گاهی به سبب تحریک پذیری ناشی از افسردگی، فرد دچار پرخاشگری میشود، اگر با بیمار دارای اختلال رفتاری برخورد متقابل شود، عصبانیت و بی اعتمادی وی بیشتر خواهد شد. در این حالت حمایت کردن و نادیده گرفتن رفتارهای منفی و توجه به کوچکترین کارهای مثبت وی میزان اضطراب و احساس گناه را در بیمار کاهش میدهد.
این متخصص اعصاب و روان تصریح کرد: نصیحت کردن فرد افسرده را تحریک پذیرتر میکند و از طرفی هیچ نیازی به جنگ با افکار ناامیدکنندهای که بیمار دارد، نیست. با گوش کردن، احساس دلسوزی و پرسیدن اینکه که چه کمکی میتوان کرد؟ حس درک و همدلی را میتوان به بیمار القا کرد.
قاسمی اظهار داشت: پیشنهاد و تدارک برنامه تفریحی، البته نه به صورت اجبار میتواند در روند درمان فردی که به افسردگی مبتلا است، موثر باشد و در صورت عدم پذیرش، این اجازه را به فرد بیمار باید داد که انتخاب دیگری داشته باشد. حتی الامکان سعی شود از برچسب زدن به رفتارهای فرد افسرده جلوگیری شود، زیرا چنانچه هر نظری یا کاری را به این دسته افراد ربط دهیم، یعنی کل شخصیت آنان را با بیماری افسردگی ادغام کرده ایم.
این متخصص اعصاب و روان افزود: هر زمان که فرد مبتلا به افسردگی حالت عصبی داشت یا اینکه مضطرب بود، بهترین وقت برای جویاشدن علت این رفتار است. باید به او فرصت داده شود تا احساس خود را بیان کند و حرف بزند و اینکه برای کاهش اضطراب یا عصبانیتی که به آن دچار شده است، چه کاری میتوان انجام داد.
وی گفت: فرد مبتلا به افسردگی در بیشتر مواقع از بی برنامگی و نداشتن نظم و انضباط در زندگی رنج میبرد؛ بنابراین باید تلاش کرد در حفظ آراستگی و بهداشت ظاهری و با توافق بر وجود قوانین انعطاف پذیر برای ساعات خوابیدن، خوردن یا حتی مشاهده برنامههای تلویزیونی به فرد بیمار کمک کرد تا در نمادهای زندگی بیرونی خود نظم و چهارچوب داشته باشد. عدم وجود نظم در برنامه زندگی این دسته افراد آنان را به سمت احساس ناتوانی و بی کفایتی پیش میبرد.
قاسمی ادامه داد: در برخی مواقع فرد افسرده به دلایل مختلف مانند سرزنش اطرافیان، ترس از وابستگی به دارو، عوارض دارویی، ترس از انگ خوردن ناشی از مصرف داروی اعصاب، خود را از درمان کارآمد دارویی محروم میکند و عوارض سنگین ناشی از این بیماری را به دوش میکشد. از این رو کمک به این دسته افراد جهت افزایش پذیرش دارویی، در کاهش اثر اختلالات رفتاری موثر خواهد بود.
این روان درمانگر گفت: با بازداشتن فرد افسرده از هرگونه خوددرمانی و با ارایه اطلاعات صحیح و درست مانند عدم اعتیادآور بودن داروها و همچنین سوق دادن بیمار به سمت مراجعه به روانپزشک، میتوان کمک قابل توجهی به این دسته از بیماران کرد.
سلامت روانی و فردی به عنوان اولین رکن نظام سلامت فرد در جامعه به شمار میرود؛ دلیل بیشتر مشکلات جسمی مربوط به بیماریهای روانی است و این موضوع بیانگر اهمیت سلامت روان و تاثیر آن بر سلامت جسم است. کاهش طلاق، اعتیاد، خشونت، پروندههای قضایی و کیفری و در نهایت کاهش هزینههای سنگین اقتصادی و اجتماعی در پی کاهش آسیبها و مشکلات روانی محقق خواهد شد.
ارسال نظر