گوناگون

جامعه‌شناسي الگوي فاطمي

جامعه‌شناسي الگوي فاطمي
همشهری آنلاین:

برای فهم بهتر الگوی فاطمی، نیازمند تحلیل و بررسی‌های جامعه‌شناسانه دقیقی از نظام اجتماعی عربستان در صدر اسلام هستیم. در این صورت است که هم می‌توان عمق تحولی را که اسلام در زمینه حقوق و نقش زن در آن روزگار ایجاد کرد، شناخت و هم به درکی درست از میزان اهمیت و برجستگی الگوی فاطمی از زن رسید.

به نظر می‌رسد که شناخت توامان این دو که همچون دو روی یک سکه هستند، می‌تواند کمک بزرگی به زنان مسلمان در جهت اعاده حقوق از دست رفته‌شان بکند. آنچه در پی می‌آید، گفت‌وگویی است با دکتر شهلا باقری، جامعه‌شناس و پژوهشگر مسائل زنان و استاد دانشگاه تربیت معلم درباره ویژگی‌های الگوی فاطمی و طریق معرفت به آن.

  • پیش از هر چیز شایسته است که نخست درباره نقش زنان و الگوهای زنانه نظام اجتماعی روزگار حضرت فاطمه(س) سخن بگویید و آنگاه به تبیین و تحلیل الگوی زنانه‌ای بپردازید که آن حضرت به عنوان بدیل دیگر الگوهای زنانه ارائه دادند؟‌

جامعه آن روز عربستان، مطابق سنخ‌شناسی جامعه‌شناختی، یک جامعه بدوی مبتنی بر طایفه‌گرایی و قبیله‌گرایی بود. از همین رو، جامعه‌شناسان اطلاق یک اجتماع را که امروزه در ادبیات جامعه‌شناسی آن را می‌شناسیم، برای آن نظام اجتماعی روانمی‌دارند. بنابراین خویشاوندگرایی و طایفه‌گرایی حرف اول را در آن نظام اجتماعی می‌زد و همه چیز بر پایه انتساب به طایفه‌ها، قبیله‌ها و شبکه‌ها و روابط خویشاوندی تعیین می‌شد. در این راستا، خویشاوندان و قبیله‌هایی که بیشترین قدرت را داشتند، همه امتیازات را به خود اختصاص می‌دادند. محور قدرت هم در چنین نظامی بر اساس برخورداری آنها از امکانات و شرایط آن دوره بود.

هر طایفه‌ای که بهره‌مندی اقتصادی و ثروت مادی‌اش بیشتر بود، قدرتمند‌تر تلقی می‌شد، مضافا اینکه این شیوه کسب قدرت در چند نسل تکرار می‌شد. یک طایفه بسته به اینکه از چه سابقه‌ای برخوردار بوده و شیوه‌های کسب معیشت آن چگونه از یک نسل به نسل دیگر تکامل یافته بود، مورد ارزیابی قرار می‌گرفت. اصالت خانوادگی هم دقیقا بر همین اساس تعیین و ارزیابی می‌شد. در چنین جامعه حسی و مادی‌ای، طبیعی است که زن قابلیت‌ها و توانمندی‌های کسب قدرت و مهارت را نداشته باشد. به همین خاطر زن فرودست انگاشته می‌شد و در خدمت عوامل قدرت قرار می‌گرفت و در مجموع نگاهی انسانی به آن وجود نداشت.

مسلما در چنین شرایطی که به زن نگاه ابزارگرایانه می‌شد و زن در خدمت مرد قرار می‌گرفت، زن زنده به گور هم می‌شد. چون زن نمی‌توانست در سلسله مراتب قدرت(اجتماعی) کمکی بکند و در واقع قادر نبود تا پشتوانه‌ای برای سلسله مراتب طایفه‌ای فراهم آورد، از همین رو زنده به گور می‌شد. براین اساس، تولد حضرت فاطمه(س) درچنین شرایطی و نگاه پیامبر(ص) به ایشان، در واقع یک انقلاب به تمام معنا در عرصه دیدگاه به زن تلقی می‌شد. نگرش پیامبر(ص) و حضرت فاطمه(س) به زن در چارچوب آموزه‌های اسلامی است. در واقع پیامبر(ص) و حضرت‌ زهرا(س) عامل این نگاه و آموزه بوده‌اند. بنابراین طبیعی است که ما این نگرش را یک انقلاب یا تحول نگرشی ژرف و بنیادین به زن بدانیم.

  • آیا به نظر شما این انقلاب و تحول در حد نگرش باقی ماند و به مرحله عمل نرسید؟

اتفاقا می‌خواستم به همین نکته اشاره کنم که این تحول تنها نگرشی نبود بلکه در رفتار و کردار هم بازتاب داشت. اینکه پیامبر(ص) در جلوی پای حضرت زهرا(س) بلند می‌شدند و تا چند قدم به پیش می‌آمدند یا اینکه بیان می‌کردند فاطمه پاره تن من است و... ازجمله شاخص‌های عملی این انقلاب نگرشی به شمار می‌روند.

  • اگر بخواهیم این تحول ژرف در نگاه و نگرش به زن را در جامعه آن روز عربستان پی بگیریم، حتما باید به سیره حضرت فاطمه(س) رجوع کنیم و ببینیم که این تحول چگونه در رفتار ایشان نمود داشت.

به نظرم سیره فاطمی، نیازمند معرفت فاطمی است. از این رو، پیش از آنکه بخواهم سیره فاطمی را توضیح دهم، باید قدری درباره معرفت فاطمی سخن بگویم. از میان ابعاد گوناگون شخصیتی ایشان، تنها زندگانی خانوادگی و نگاهی که شوهرشان به ایشان و برعکس ایشان به شوهرشان داشتند را به بحث و بررسی می‌گذارم. حضرت علی(ع) می‌فرمایند که فاطمه زهرا هیچ وقت مرا به خشم نیاورد و نافرمانی نکرد و مخالفتی هم با فرمان من نداشت. حضرت علی(ع) در جایی دیگر نیز گفته‌اند: به خدا قسم فاطمه را به خشم نیاوردم، او را اجبار به امری نکردم تا زمانی که فاطمه به دیدار خدا رفت. حتی در ایده‌آل‌ترین جوامع امروزی هم نمی‌توان گفت که صددرصد عامل به این قضیه هستیم. اگر همین نکته نصب‌العین خانواده‌های ما قرار گیرد، بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد. مخاطب این جمله علی(ع) درباره فاطمه(س)، همه شوهرها هستند. حضرت علی(ع) حتی این تعبیر را نیز دارند که وقتی به فاطمه نگاه می‌کنم، تمام غصه‌ها از دلم می‌رود و آرامش و سکینه بر قلبم حکمفرما می‌شود.

  • تعبیر قرآنی هم که می‌فرماید، ما خانواده‌ را پدید آوردیم تا در پناه آن به آرامش برسید، بیان‌کننده همین رفتار است.

همینطور است. در واقع جنبه عملی این تعبیر قرآنی را به طور تمام عیار در زندگانی حضرت فاطمه(س) می‌توان یافت. بنابراین وقتی می‌گوییم که سیره فاطمی نیازمند معرفت‌ فاطمی است، به این معناست که نگاه معرفت‌شناسانه حضرت به زندگی، شوهر و خانواده می‌تواند سیرت حضرت را برای ما توضیح دهد و تبیین کند. به معنای دیگر، سیرت حضرت فاطمه(س) موکول به یک زمینه‌شناختی است. پس اگر فلسفه تشکیل خانواده بر اساس تعبیر قرآنی، برای ایجاد آرامش است، طبیعی است که باید زن و شوهر در کنار هم به سکینه و آرامش برسند.

  • نگاه حضرت زهرا(س) به زن چگونه بود و چه نقش و حقوقی برای آن در جامعه در نظر می‌گرفتند؟

تبیین این مسئله نگاه جنسیتی به زن را طلب می‌کند. حال آنکه حضرت در درجه اول کرامت انسانی برای زن قائل بودند. نگاه جنسیتی در رده‌بندی‌های بعدی قرار می‌گرفت. بنابراین باید در راستای انسانیت، ضابطه‌های انسانی و بهره‌مندی از مؤلفه‌های انسانی و کسب آنها در حد اعلای خود قرار گیرد، آنگاه می‌توان در بحث‌های انسان 2گونه جنس مرد و زن را با وظایف خاص هر یک شناسایی کرد.

  • بنابراین بهتر است اینگونه بپرسیم که ضابطه‌‌های انسانی‌ای که حضرت زهرا(س) در سیره خودشان عرضه می‌داشتند، چه بود؟

اگر در خطبه فدکیه دقت کنیم یکی از انتقاداتی که حضرت به غاصبان فدک وارد می‌کردند این بود که آنها (غاصبان) عدالت و بندگی خداوند را از بین برده، شکر نعمت خداوند را به جای نیاورده و به ولی‌نعمت‌های خود ستم روا‌داشته‌اند. این مسئله چند ضابطه را به ما به ویژه در ترسیم ارتباط ما با دیگران به دست می‌دهد: اول اینکه اگر رابطه‌ای را با دیگران برقرار می‌سازیم، بدانیم که آنها هم مثل ما هستند و هیچ برتری بر آنها نداریم و دیگر آنکه چون همه بنده خداوند هستیم، لذا باید یک رابطه مبتنی بر عدالت، احسان و آزادی و مسئولیت با یکدیگر برقرار سازیم و در نهایت اینکه در نحوه ارتباط با دیگران باید رضایت خداوند حاصل شود؛ به عبارت دیگر خداوند عدالت را قرار داده تا آدم‌ها به حریم یکدیگر تجاوز نکنند و در این مسیر باید به دنبال کسب رضایت الهی برآیند. بنابراین همه چیز ازجمله داشتن زمینی مانند «فدک» هم در این راستا معنا پیدا می‌کند و در مقابل، غصب آن هم این را ایجاب می‌کند که مالک (حضرت زهرا(س)) برای طلب آن داعیه‌داری کند. نتیجه آنکه مسلمان زیربار ستم نمی‌رود و با بی‌عدالتی در همه جا مبارزه می‌کند. این نشان می‌دهد سمت‌و‌سوی نظام ضوابط انسانی در نگاه حضرت فاطمه(س) تقرب به خداوند است.

  • از دیدگاه حضرت‌فاطمه(س) یک زن چگونه می‌تواند در راستای تحقق تقرب الهی در ضوابط انسانی گام بردارد؟

از نظر جامعه‌شناسی شرایط اجتماعی باید کاملا مهیا باشد تا نگرشی در جامعه ساری و جاری شود. اشاره کردم که به تبع آن انقلاب نگرشی، نگاه‌ها تغییر پیدا کردند. تغییر نگاه‌ها هم به تدریج به تغییر انتظارات و نقش‌ها دامن زد. براین اساس بود که نظام اجتماعی برای نگاه به زن شکل گرفت. بنابراین اگر قرار است به زن نگاه متفاوتی از آنچه تاکنون بوده، داشته باشیم، باید جایگاه زن در اذهان عمومی تغییر کند؛ مبنی بر اینکه یک جنس فرودست نیست، یک انسان است و همان مسیری را که یک مرد برای تقرب به خداوند طی می‌کند، زن هم باید بپیماید. از این‌رو در این حوزه‌ها هیچ فرقی بین زن و مرد نیست، مگر در بخش‌هایی که ناظر است بر تقسیم‌بندی‌های عمدتا درون خانواده. در این بخش هم جامعه‌شناسی تقسیم کار بین زن و مرد را در نظام خانواده به عنوان یک مبنای اجتماعی پذیرفته است. به هر صورت یک دسته ویژگی‌های فیزیکی، جسمانی و روانشناختی خاص زن وجود دارد که در راستای باروری و مادر بودن قرار دارد و یک دسته ویژگی‌ها هم وجود دارند که در مردان هست. اینها دو نوع استعداد طبیعی ایجاد می‌کنند. این استعدادها هم به نوبه خود وظایف خاصی را در حوزه خانواده و جامعه پدید می‌آورد؛ بنابراین جنسیت بر مبنای تقسیم‌کاری است که انسان‌ها بتوانند آن را مطابق استعدادهای خود دقیق و عالمانه انجام دهند. از این‌رو جنسیت به هیچ‌وجه تعیین‌کننده انسانیت نیست. از سویی دیگر کسی هم نمی‌تواند منکر تفاوت‌های طبیعی دو جنس شود.

  • این تحول نگرشی بنیادین چه تاثیری برفرایند اجتماعی آن روزگار (صدراسلام) گذاشت؟

برمبنای این نگرش جدید، جایگاه انسانیت و جنسیت تبیین شد و در پی آن تقسیم کار خانوادگی به وجود آمد. مهم‌ترین ویژگی این الگو(حضرت‌زهرا(س)) این بود که یک تقسیم کار اجتماعی جدید در جامعه پدید‌آورد و بنابراین، این الگو یک نظم نوین را ایجاد می‌کند؛ نظم نوینی که پیش‌قراول جامعه جدیدی می‌شود. به نظرم این خیلی مهم است که در یک زمان نسبتا کوتاه بتوان این همه تغییرات را شاهد بود.

جامعه آن روزگار تشنه این تغییرات بود و به همین خاطر سریع به آن پاسخ مثبت داد. برای ایجاد هر تغییری باید زمینه‌‌های شناختی آن را فراهم کرد و سپس زمینه‌های احساسی و رفتاری را پدید آورد. زن و مرد تفاوتی در انسانیت ندارند ولی تفاوت‌های طبیعی آنها، وظایف هریک را برای پشتوانه آرامش یکدیگر قرار گرفتن، تعیین می‌کند. به معنای دیگر زن و مرد باید همراه یکدیگر باشند تا آرامش تام و تمام حاصل شود.

در چنین نگاهی به جهت تربیت فرزندان، زن محور خانواده می‌شود. نکته مهم دیگر آنکه زن نقش آفرینشگر پیدا می‌کند. در دیدگاه‌های متعادل‌تر فمینیستی هم به مادرانگی اهمیت زیادی داده‌اند؛ در واقع مادرانگی برجنبه آفرینشگری استوار است. آفرینشگری در این معنا، تولید و خلق انسان جدیدی است. در نگاه دینی، زن خالق انسان جدید است. این بعد از زنانگی از جنبه خالقیت خداوند نشأت می‌گیرد. این ویژگی آفرینشگری به نوبه‌خود می‌تواند منشأ ایجاد نگاه، رفتار، اعتماد به نفس و قدرت جدیدی برای زن باشد.

  • این جنبه آفرینشگری زن در ارتباط با حضرت‌زهرا(س) یک مفهوم نمادین دیگر هم پیدا کرده است؛ به این معنا که ایشان پدیدآورنده یک نسل از پاکان(امامان) هستند. به‌بیان دیگر، نسل امامت و ولایت از طریق ایشان تداوم پیدا می‌کند. آیا می‌توانید از این نکته تبیین جدیدی به دست دهید؟

امام زمان(عج) در جایی فرمودند که بهترین الگوی من حضرت ‌فاطمه(س) هستند. چرا امام عصر حضرت فاطمه(س) را الگو و اسوه خویش معرفی کرده‌اند؟ در اینجا می‌خواهم این عبارت حضرت حجت را به همین مسئله «آفرینشگری» ربط دهم. آفرینشگری در ارتباط با حضرت‌زهرا(س) به معنای سرمنشأ و سرچشمه است. سرچشمه، تمام خصوصیات چشمه را دارد. این تعبیر امام زمان(عج) بسیار گویاست. این نشان می‌دهد که آخرین راهنما و فرستاده الهی برای بشر در عصر ظلمت(مدرن)، الگوی ایده‌آل خود را از یک زن (حضرت‌فاطمه(س)) می‌گیرد. این یک بحث معرفت‌شناختی است. الگو در بحث جامعه‌شناسی، مجموعه عناصری را گویند که دور هم جمع شوند و با یکدیگر به نحوی ارتباط داشته باشند که بتوانند هدفی را محقق سازند؛ بنابراین وقتی امام‌عصر(عج) حضرت فاطمه(س) را الگوی خود می‌دانند، بیان‌کننده چندین ویژگی است.

  • در واقع می‌توان گفت که نجات‌بخشی از طریق همین الگو رخ می‌دهد.

درست است؛ رهایی از طریق این الگو اتفاق می‌افتد چرا که هستی‌بخش است.

  • آیا به نظر شما این تعبیر امام‌زمان(عج) از الگو بودن حضرت‌فاطمه، می‌تواند مبنایی معرفت‌شناختی برای فعالان حقوق زن در تشیع فراهم آورد؟

بله. اگر بخواهیم جنبش اعاده حیثیت و کرامت زن را داشته باشیم و نیز بخواهیم مبنای این الگوی کرامت را از اسلام برگیریم، تعبیر حضرت‌حجت(عج) می‌تواند بهترین سرمشق برای ما باشد. این نشان می‌دهد که قابلیت‌های زیادی برای تحلیل داریم که همچنان دست نخورده باقی‌مانده‌اند و نیازمند کار جدی است. از سوی دیگر در روایات هست که از میان یاران امام ‌زمان، حدود 50 نفر زن هستند. این نشان می‌دهد که این قیام (حضرت‌حجت) نیازمند تبیین مبانی معرفتی توسط زنان است و در واقع بدون آنها ناقص می‌ماند.

  • الگوی فاطمی امروزه چگونه می‌تواند دستگیر زن مسلمان در کسب و اعاده حقوق از دست‌رفته‌اش باشد؟

گام اول زن مسلمان این باید باشد که خود و جایگاه خودش را در جامعه بشناسد؛ به این معنا که به «زن» با جامعیت نگاه کند. این نگاه جامع، هیچ‌گاه به معنای برتری‌طلبی در سطوح خانوادگی و اجتماعی نیست. این قطعا یک کژراهه خواهد بود. از این‌رو زن مسلمان باید واقع‌گرایانه خود و جایگاهش را بشناسد و از تحجرگرایی‌ها و نیز از برداشت‌های رادیکال فمینیستی خود را رها کند تا به یک مسیر تعادلی برسد. زن مسلمان باید قدر و قیمت خودش را بشناسد، شناخت این کرامت قدم اول و بزرگی است. باید در درجه اول یک تغییر معرفت‌شناسانه ایجادکرد تا رفتارها عمق پیدا کند. در همین راستا یک زن مسلمان باید الگوی فاطمی را فراروی خود داشته باشد و ببیند که آن حضرت در روزگار خود چه کرد. یک زن مسلمان باید بیندیشد که چگونه می‌توان الگوی فاطمی را امروزه عملیاتی کرد؛ مثلا در عین اینکه حضرت‌فاطمه(س) به خانواده، همسر و فرزندان نگاه خاصی داشتند و برای آرامش خانواده اهمیت زیادی قائل بودند و در حفظ کیان آن می‌کوشیدند، در راستای دفاع از ولی زمان هم وارد فعالیت‌های اجتماعی می‌شدند. بنابراین الگوی فاطمی، مسیری است که از خانه به جامعه می‌آید و از جامعه دوباره به خانه بازمی‌گردد. این یک مسیر مرتبط است و هیچ گسستی بین آن نیست.این الگو، رسالت حرکت و ساختن دارد؛ خانواده باید جامعه سالم فراهم آورد و جامعه سالم هم باید خانواده سالم.

  • آیا باتوجه به تعبیر حضرت ‌حجت(عج) درباره الگوی فاطمی می‌توان گفت که هر نوع اعاده حقوق و حیثیت زن و بها دادن به حضور بیشتر زن در جامعه ما را به سوی یک جامعه متعادل‌تر و بهنجارتر پیش می‌برد؟

همین‌طور است. این به آن معناست که هر تغییر اجتماعی باید بر مبنای یک الگو صورت گیرد، اتفاقا ویژگی‌های این الگو(فاطمی) به ما کمک می‌کند تا از تاریکی‌ها و نکبت‌های کنونی خلاص شویم. بنابراین شناخت الگوی فاطمی، ویژگی‌های آن، ارتباط بین اجزای آن و... کمک می‌کند تا بتوانیم جامعه را به سمت صلاح آن پیش ببریم. همانگونه که پیش‌تر اشاره شد، این الگو مختص زنان نیست. معرفت فاطمی، یعنی معرفت انسانی یا معرفت زیست‌انسانی. حضرت‌ حجت(عج) هم دقیقا نظرشان به همین ویژگی انسانی این الگوست. نگاه‌هایی که فمینیست‌ها به زن دارند، جزیی‌نگرانه(اتمیک) است، ترکیب‌گرایانه نیست. حال آنکه زن در یک بستر اجتماعی و در ارتباط با خانواده، اجتماع و... معنا می‌دهد. لحاظ کردن خصوصیات انسانی درکنارتوانمندی‌های جسمی، کار خیلی عمیق و لطیفی است که نباید با افراط و تفریط صورت گیرد. این افراط و تفریط یا به تحجر می‌انجامد یا سر از سکولاریسم درمی‌آورد. بنابراین اگر زنان بخواهند که تغییر و تحولی در نقش خود پدید آورند، باید معرفت فاطمی را کسب کنند و ویژگی‌های الگوی فاطمی را بازشناسند و به آن بازگردند زیرا این الگوست که به ما، خانواده و جامعه سالم را ارائه می‌دهد.


ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار