خطبهای پندآموز از نهج البلاغه: نه آنچه را مىدانيم ، به كار مىبريم و نه آن چه را كه نمى دانيم...
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاریهای خبری شیعه) - خطبهی 32 نهج البلاغه، گفتارى است از آن حضرت كه مىتوان از آن در آشنايى با جامعهى اسلامى پس از پيامبر سود جست. متن خطبه به این شرح است:
اى مردم، اينك در روزگارى آكنده از ستم و لبريز از ناسپاسى به سر مىبريم، كه نيكوكار، بدكار به شمار مىآيد و ستمگر، بر سركشى خويش مىافزايد،
نه آنچه را مىدانيم، به كار مىبريم و نه آن چه را كه نمىدانيم، مىپرسيم و نه از هيچ فاجعه تا فرودآمدنش مىهراسيم.
در اين محيط، مردم چهار گروهاند: گروهى سياست بازان پليدى هستند كه اگر زمين را به فساد نمىكشند، تنها به سبب ناتوانى، احساس زبونى، خود كمبينى،
كندى تيغ و كمبود امكانهاى مادى است. در برابر اينان اشرار سياسىاند كه با شمشيرهاى آختهشان، آشكارا دست به شرارت مىزنند، و با سواران و پيادگان خود بر مردم يورش مىآورند و براى اندكى از حطام دنيا كه غنيمت برند، يا گروهكى كه بر ايشان فرماندهى يابند ، يا بلنداى منبرى كه بر آن فراز آيند، خود را فروختهاند و دين را به تباهى كشاندهاند. و چه سوداگرى زشتى است كه انسان، دنيا را بهاى خويشتن خويش بشناسد و ثوابهاى الهى و ارزشهاى خدايى را با دنيا و ضد ارزشهايش سودا كند.
و گروهى نيز مزورانند كه به جاى آن كه با تلاش و كار در دنيا آخرت را بجويند با عبادتهاى ريايى و قديس مآبانه، در جستجوى دنيايند. با وقارى دروغين، گامهايى كوتاه بر مىدارند و دامن جامهى خويش بر مىچينند و امانت فروشى را آرايهى خود مىكنند و پردهپوشى خداى را ابزار گناه مىسازند. و در نهايت چهارمين گروه،
آناناند كه به دليل نداشتن موقعيت و امكان، بازمانده از جاه و مقام، منزوى شدهاند.
اما درماندگيشان را قناعت نام دادهاند و خود را به لباس زهد آراستهاند، در حالى كه از قناعت و زهد بويى نبردهاند.
در اين ميان گروه انگشت شمارى هستند كه ياد معاد و هنگامهى بازگشت چشمهاشان را بر همه چيز فرو بسته است و هول محشر، ريزش اشكهاشان را افزون و افزونتر كرده است.
پس شمارشان آواره و دور افتاده، برخى نگران و سركوب شده، گروهى زير فشار دم فرو بسته و كسانى دعوت گران مخلص و فريادگران دل سوختهاند.
آرى اينان، آتشهايى هستند در زير خاكستر تقيه، كه گمنامى و خوارى فراشان گرفته است، بدان سان كه گويى با لبهاى شوره زده و قلبهاى پاره پاره در درياى نمك فرو افتادهاند، چندان اندرز داده اند كه به ستوه آمدهاند، و چنان سركوب شدهاند كه شكوهى ندارند و چندان قربانى دادهاند كه انگشت شمارند .
اينك بكوشيد كه دنيا در چشمانتان از تفالهى دباغان و پر قيچى دام داران ناچيزتر باشد، و پيش از آنكه مايهى پند آيندگان شويد، از گذشتگان پند گيريد، و با بىاعتنايى هر چه بيشتر، به دورش افكنيد، كه دنيا كسانى را به دور افكنده است كه از شما بسى دلباختهترش بودهاند .
ترجمه عبدالمجید معادیخواه
بسيار زيبا
الان کی میتونه اینجور سخنرانی کنه؟!
یادمه قبلا بحث میکردیم فلان خطبه حضرت علی الف نداره و معجزه هست و این چیزا.
خداوکیلی اصلا این چیزا ملاک نیست.همین و فقط همین یک دونه خطبه برای اثبات حقانیت حضرت علی کافیه.این خطبه مو رو تن آدم سیخ میکنه.همین خطبه معجزه هست برای کسانی که دنبال حق هستند.