درباره فيلم چك ساخته كاظم راستگفتار
پارسینه: فيلمي كه داستانش در حالوهواي عيد رخ ميدهد و بدون پيچيدگي و سرراست آن را تعريف ميكند، حدودا دو ماه بعد از نوروز راهي پرده سينماها شده است. كاظم راستگفتار فيلم غافلگيركنندهاي ساخته. «چك» نه ربطي به كمديهاي نازل قبلي سازندهاش دارد و نه براي خنداندن به تماشاگرش باج ميدهد.
اين فيلم با اختلاف زياد بهترين فيلم سازندهاش است و هر جور كه به قضيه نگاه كنيد، اينكه «چك» را راستگفتار ساخته و از كمديهاي سخيف دل كنده، اتفاق مثبتي به حساب ميآيد. بجز باج ندادن به تماشاگر، «چك» رويكردي انتقادي به اوضاع و احوال و مشكلات روز تهرانيها دارد و تقريبا بدون ادا و شعارپراكني، سعي ميكند مثل يك ناظر بيطرف، گوشهاي از عادتها و رفتارهاي غريب ما ايرانيها را به تصوير بكشد. فيلم با وجود داستان بالقوه جذابش و نگاه بهدور از فيلمفارسي سازندهاش موفق نميشود به اثر درخشاني تبديل شود. در اين دو صفحه سعي كردهايم در كنار برشمردن مزيتهاي فيلم، گوشهچشمي هم به ايرادهاي فيلم داشته باشيم. اما به هر حال «چك» فيلم بيادعا و بيآزاري است كه نسبت به بسياري از فيلمهايي كه اخيرا بر پردهها آمده، بهتر و دوستداشتنيتر است.
نكتههاي مثبت كه در فيلم هست
- فيلم براي خنداندن به جاي دوري كردن از واقعيتها و مشكلات اجتماعي و فرهنگي و سياسي و… اتفاقا در دل همين مشكلات ميرود و با استفاده از همان مشكلات و تناقضها كمدي خلق ميكند. شروع فيلم با آن حادثه دلخراش و دعواها و بقيه چيزهاي به شدت واقعي، تماشاگري را كه با ديدن كلههاي كاريكاتوري و به عشق فيلمفارسي وارد سالن شده را شوكه ميكند. در تمام طول فيلم هم اين جنبه واقعگرايانه حاكم است و شوخيها از دل مشكلاتي مثل نداري، زير بار قسط بودن، نبون امنيت اجتماعي، قضاوت كردن در مورد هم و… درميآيد. از همه پررنگتر هم همان قضيه بارها گفتهشده تناقض سنت و مدرنيسم است و خندهدارترين لحظههاي فيلم هم مربوط به همين معضل است كه يقه خيليها را گرفته و خيليها باهاش مشكلات اساسي دارند. در روزهايي كه كمديهاي روي پرده آگاهانه به مخاطب دروغ ميگويند و به شعورش توهين ميكنند و روي اين قضيه اصرار ميكنند و بههيچوجه حاضر نيستند ذرهاي از راههاي امتحانپسداده پايشان را آنورتر بگذارند، «چك» ارزش بيشتري پيدا ميكند. از طرف ديگر، كاظم راستگفتار كه خودش يكي از همان سازندگان فيلمهاي سخيف بوده «چك» را ساخته و با اين حساب بايد امتياز ديگري به حساب فيلم واريز كرد.
- فيلم سوژه خيلي خوبي دارد. داستان آدمهاي بيربط و ناجوري كه به خاطر يك پول هنگفت مجبورند اوقاتي را با هم بگذرانند، جان ميدهد براي كمدي؛ آن هم از نوع موقعيت. فكرش را بكنيد كه كنار هم قرار گرفتن يك سرهنگ بازنشسته شاهنشاهي كه زهرماري ميخورد و يك آدم مذهبي و نمازجمعهرو و يك دانشجوي معترض كه كلهاش باد دارد و يك خانم مسافركش و برادر غيرتياش چهقدر ميتواند خنده توليد كند. با اينكه فيلمساز از اين پتانسيل عالي بهرهبرداري تماموكمال نكرده و فرصتهاي زيادي را از دست داده و از جايي به بعد ديگر نميداند بايد با آدمهاي فيلمش چهكار كند، اما هنوز هم لحظههاي خوبي از اين تضاد عقايد و افكار در فيلم هست. بهترينش هم آنجايي است كه گروه ناجور ميخواهند به نماز جمعه بروند.
- فيلم جهانبيني يكدستي دارد؛ ممكن است آن را قبول نداشته باشيم و به آن ايرادهايي هم بگيريم اما «چك» از اول تا آخر نشان ميدهد كه زندگي روزمره در ابرشهري مثل تهران با همه سختيها و شاديهايش، بالاخره يك جوري در جريان است. آدمها با هم مشكل دارند، مشكلهاي بزرگي هم دارند اما ياد گرفتهاند كه چهطور با هم كنار بيايند و امروز را به فردا برسانند. آدمهاي ناجور فيلم تيپهايي هستند (شخصيت نيستند) كه هر كدام مابهازايي در جامعه دارند. آنها ياد گرفتهاند بنا بر مصلحت جاهايي از مواضعشان كوتاه بيايند و يك سري مسائل را زيرسبيلي رد كنند. آنها ياد گرفتهاند كه با فقرشان هم كنار بيايند و نسيه هم كه شده ديگران را به شام و ناهار مهمان كنند. همان طور كه اين آدمها به خاطر آن چك كذايي همديگر را تحمل ميكنند تا روز نقد كردن هر كدام راهشان را بكشند و بروند، كه البته موفق نميشوند، كليت جامعه سنتي و مذهبي ايراني هم كه ميخواهد مدرنيسم را بپذيرد، همچو مشكلي دارد. همه به دنبال اين هستند كه با وجود تضاد شديد در عقايد، يك جوري همديگر را تحمل كنند تا در روز خيالي نقد كردن چك، هر كس به راه خودش برود. با اينكه سالها از اين كشمكش بين سنت و مدرنيته در جامعه معاصر ايران ميگذرد، ميدانيم و ميدانيد كه حالاحالاها سر سازگاري با هم ندارند. رفتارها و حرفها و فرهنگهاي عجيبوغريبي كه از دل همين كشمكش بيرون آمده و در هيچ جاي دنيا بجز ايران مشابهي ندارد (مثل نماز خواندن همراه با آهنگ آغاسي در همين فيلم «چك») نشان ميدهد كه تا پايان اين جنگ راه زيادي مانده است.
- فيلم با اينكه بازيگران ستاره ندارد، اما بازيهاي كمابيش يكدست و رواني در آن ديده ميشود. حتي آن پسر كوچولوي خانواده جوادي هم راحت ديالوگ ميگويد و جز يكيدو جا تپق نميزند. همايون ارشادي كه انگ اين مدل نقشهاي روشنفكران منفعل است. حسن شكوهي هم كه يد طولايي در نقش شوهرها و برادرهاي غيرتي با رگ گردن متورم دارد. فرهاد آييش هم همان نقشي كه در «پوپك و مشماشالله» بازي كرد را اينجا بازي كرده. شاهرح استخري هم بر خلاف پيشفرضهايي كه بازيهاي قبلياش در سريالهاي آبگوشتي تلويزيون به وجود آورده، موفق شده رگههايي از كمدي را در بازياش نشان بدهد و با اينكه شاهكار نكرده اما توانسته خودش را در جمع آدمهاي فيلم جا بيندازد. ميماند مژگان بيات كه نقش كليشهاي راننده بددهن را بد بازي نكرده؛ در واقع فيلمنامه اجازه بيشتري به او نداده است. در كنار اينها بازيگران مكمل هم حضورهاي كوتاه خوبي در فيلم دارند؛ از مرتضي ضرابي و عباس محبوب بگيريد تا مريم سعادت.
نكتههاي منفي كه در فيلم نيست
- فيلم بجز فصل ملاقات آدمها با پدر ميثم، از شعار دادن و پيام را توي بوق كردن خودداري كرده. روش فيلمساز براي رسيدن به اين بيشعاري! سياه و سفيد نكردن آدمهاي فيلم است. بر خلاف آنچه معمولا ميبينيم، آدم مذهبي فيلم (جوادي) نه خشكهمقدس است و نه مدام اخموتخم ميكند؛ آدم سلطنتطلب فيلم (داريوش/ تيمسار) نه منحرف جنسي است و نه در كاخ زندگي ميكند؛ حتي همان برادر غيرتي (ولي) هم عاشق ماهواره و برنامههايش است و به جوادي توصيه ميكند تا ماهواره بخرد كه چشم و گوش بچههايش باز شود! وضعيت بقيه آدمهاي فيلم هم كمابيش به همين شكل است و هيچكدام وجه مشخصه خاصي كه كليشه آن تيپ باشد ندارند. در واقع همه آنها با كنار هم قرار گرفتن (و حتي قبل از آن) در هم حل شدهاند. فيلم بهدرستي نشان ميدهد كه مشكلات مالي باعث ميشود انسانها بنا به شرايط از خواستههاي درونيشان دست بكشند. فيلمساز مثل يك ناظر بيطرف اين شرايط را به تصوير كشيده. نه مثل فيلمهاي مجيد مجيدي فقر و بيپولي را عرفاني و تقديري جلوه داده و نه مثل فيلم ساختارشكني مثل «هيچ» نداري را به شكلي نكبتبار و پوج نشان داده است. هرچه هست گذران زندگي آدمهايي است كه به خاطر جبر زمانه دارند كمكم به شكل هم درميآيند يا به نوعي به سمت بيشكلي ميروند.
- در «چك» اثري از شوخيهاي اساماسي نيست. از توهين به تماشاگر و دستكم گرفتن شعورش هم خبري نيست. از فحش دادن و بدوبيراه نثار هم كردن هم خبري نيست. از ابتذال و نمايش رديف دندان هم خبري نيست. از ازدواج كردن جوانها (و پيرها!) و پايان خوش و عاقبتبهخير شدن هم خبري نيست. اگر مشكلي هست رگههاي تلويزيوني و راكد بودن خاص صحنههاي داخلي است (به سبك تلهفيلمها) اما تقريبا از آن مشكلهاي شايع كمديهاي سخيف خبري نيست. موقعيتهايي مثل رفتن سه آقا همراه با يك خانم به يك مسافرخانه است كه خندهدار است نه توهين و تمسخر آدمها به هم. در واقع «چك» به تماشاگرش باج نميدهد و براي خنده گرفتن دست به هر كاري نميزند. اصلا فيلم بيشتر از آنكه كمدي باشد تلخ است. به همين دليل است كه احتمال دارد آنها كه با ديدن آن پوستر كذايي با كلههاي كاريكاتوري به ديدن فيلم ميروند، ناراضي از سالن نمايش فيلم بيرون بيايند. اما به خود فوتباليها اين چيزي از ارزشهاي فيلم كم نميكند.
نكتههاي منفي كه در فيلم هست
- كلوزآپهاي زياد از آدمها (بهخصوص جوانترها؛ همراه با خندههاي مكشمرگ ما) آفت مخصوص فيلمفارسيهاست كه رد پايش در «چك» هم ديده ميشود. اين معضل در صحنههاي داخلي فيلم شديدتر است و احتمالا بايد آن را به حساب آثار قبلي سازندهاش گذاشت. دوربين روي دست بيدليل و بينظم و قاعده هم مشكل ديگر كارگرداني فيلم است. حسوحال چندين صحنه به خاطر همين دوربين روي دست كذايي از دست رفته و در كل راستگفتار نتوانسته يك استراتژي درستوحسابي و با تشخص براي اجراي فيلمنامهاش پيدا كند؛ فيلمنامهاي كه اتفاقا خوب نوشته شده، ديالوگهاي كارشدهاي دارد و روي شروع و وسط و پايانش فكر شده است.
- فصل ملاقات آدمها با پدر ميثم در اواخر فيلم بهكل اضافه است و اكثر! رشتهها را پنبه ميكند. هرچه فيلم تا آنجا بيطرفانه آدمهايش را خاكستري نشان داده بود و از شعار دادن و پيام فرستادن دوري كرده بود، يكهو پدر ميثم را به تماشاگر معرفي ميكند كه مدام به خاطر از دست رفتن ارزشها ناله ميكند و توصيه اخلاقي صادر ميكند. حتي خود ميثم هم در جوار پدر شعارده! ميشود و از اينكه نسل قديم نسل جديد را درك نميكنند و به آنها اعتماد ندارند و همهاش به فكر كار كردن هستند داد سخن سر ميدهد. جوادي هم در فضاي شعارپرور! اداره پدر ميثم، از خوبيهاي تحمل يكديگر حرف ميزند و يادآوري ميكند كه ايران متعلق به همه آدمهاي جورواجوري است كه در آن زندگي ميكنند.
نكتههاي مثبت كه در فيلم نيست
همراه شدن اين آدمهاي بيربط و ناجور ميتوانست كمدي ناب و رودهبركنندهاي از آب دربيايد كه كارگردان فرصتهاي زيادي را از دست داده است. كمديهاي خوب نوعي اغراق مثبت و بهجا در خود دارند و «چك» بدون اين اغراقها از تبديل شدن به يك فيلم ماندگار دور شده است. فكرش را بكنيد كه در صحنه ورود همسر جوادي (مريم سعادت) به فيلم و روبهرو شدنش با همسرش كه دارد با يك خانم غريبه خوشوبش ميكند، چه پتانسيل زيادي براي كمدي وجود دارد و چهطور كارگردان اين صحنه خوب را با اجراي كمرمق و كمحسوحالش از كف داده است.
هومن داوودی
ارسال نظر