گاهی منشی ها نمی توانند "روابط عمومی بالا" داشته باشند !
پارسینه: منشی بود، منشی یک شرکت خصوصی، از اینهایی که با شرط «روابط عمومی بالا» استخدام میشوند، ولی چند وقت بود که دیگر نه روابط عمومی بالا داشت نه حوصله
عصبی شده بود با یک احساس بدبختی عمیق و کشدار؛ اوج این احساس ناخوانده هم بعد از نهار بود، بعد از خوردن نهار، انگار دنیایش به آخر میرسید.
کم کم کار به روانپزشک و مشاوره رسید ولی بیفایده؛ تا اینکه یک نفر درد منشی را فهمید؛ «بخوری» شده بود، چند کارمند همان شرکت خصوصی، بعد از ناهار، در اتاقشان را میبستند و «شیشه» میزدند؛ نشئگی سهم کارمندهای شیشهای بود و عصبی شدن و احساس بدبختی، سهم منشی!
***
به گزارش پارسینه ،نه بو، نه طعم، نه رنگ... هیچی! مثل آن گاز معروف منواکسید کرین می ماند -همان که آقای ایمینی درموردش همیشه هشدار میدهد- ولی به جای اینکه خفه کند، منگ میکند و احساس عصبی بودن و بدبختی میدهد، ماده مخدر صنعتی است دیگر !
نه اشتباه نکنید، به اندازه کافی در مذمت و مضرات شیشه و مواد مخدر صنعتی گفتهاند و شنیدهایم، فقط یک واگویه! -نصیحت سابق! - به کارمندهای پشت میز نشین و حتی ساکنان آپارتمانهای قوطی کبریتی؛ اگر گاهی احساس عمیق و کشدار بدبخت بودن و عصبی بودن کردید، الزاما به تحولات نرخ ارز و سکه و فشردگی ترافیک و فکر قسط و وام مربوط نیست؛ گاهی یک پنجره باز، هوای تازه، یک دم و بازدم عمیق در بالکن یا تراس و.. میتواند حالتان را خوب کند.
همه اينا درست اما ما كه همسايه شيشه اي هم نداريم احساس عمیق و کشدار بدبخت بودن و عصبی بودن داريم دليل اين مشكل ما چيه؟ اقتصاد خراب والوده وفساد وظلم نيست؟