گوناگون

فؤاد صادقي:چه كساني از دستگيري فائزه هاشمي خوشحال شدند؟

پارسینه: اما در بين واكنش‌هاي منفي بخش اعظم جامعه وشخصيتهاي كشور، بودند گروهي كه از اين دستگيري شبانه فائزه هاشمي ابراز شادماني مي‌كردند، اين طيف به دوگروه تقسيم مي‌شوند، گروه نخست افراطيون داخلي هستند كه شكسته شدن حريم آيت‌الله هاشمي و جداساختن وي از نظام را هدف نهايي فعاليتهاي خود قرارداده‌اند و از دعوت رهبرانقلاب از ايشان براي شركت در جلسه افتتاح سران كشورهاي عدم تعهد و قراردادن جايگاه ايشان بعنوان نفر دوم نظام بعد از رهبري بسيار برافروخته وخشمگين شده بودند، از نگاه اين گروه محروم كردن نظام ورهبري از ظرفيت هاشمي، به معناي برداشتن آخرين مانع در مسير تندروي و حذف نيروهاي معتدل وميانه رو از نظام است وبراين اساس هرچه مي‌توان، بايد در تخريب وتوهين وجسارت به هاشمي وخانواده‌اش تلاش كرد تا اين فرايند جداسازي تسريع شود كه البته اين سناريو با سكوت وخويشتنداري بي‌مانند آيت‌الله هاشمي در قبال دستگيري دوتن از فرزندانش، تاكنون ناكام مانده است.

به گزارش پارسينه فواد صادقي ؛مدير مسوول سايت بازتاب امروز در يادداشتي كه صبح امروز در روزنامه جمهوري اسلامي منتشر شد، به تحليل واكنش هاي رسانه اي و فعالان سياسي در خصوص بازدداشت فائزه هاشمي پرداخت.

متن يادداشت را از نظر مي گذرانيد.

با انتشار خبري دستگيري فائزه هاشمي دختر آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در نيمه شب اول مهرماه در منزل وي وبردن او به زندان اوين با چادر نماز بدون آنكه حتي اجازه تعويض لباسهاي منزل و برداشتن وسايل شخصي به وي داده شود، واكنشهاي متفاوتي در فضاي رسانه‌اي كشور برانگيخت.

اگرچه بسياري از بزرگان وشخصيتهاي كشور به رغم تفاوت مواضعي كه با آيت‌الله هاشمي داشتند، اينگونه سختگيري درباره دختروي آنهم به جهت اظهار نظري درباره تعدادي از چهره‌هاي سياسي كه خود به توهين و افترا به ديگران مشهورند،، آنهم در زمانه‌اي كه مجرمين امنيتي كه به قتل متهمند و مجرمين مالي كه در پرونده‌هاي صدها وهزاران ميلياردي نقش دارند به حكم مصلحت نه تنها آزادند بلكه مسئوليتهاي كليدي نيز دارند، را نمي‌پسنديدند.

مردم نيز در هفته دفاع مقدس در شگفت بودند كه چگونه حرمت خانواده فرمانده هشت سال دفاع مقدس پاس داشته شد واز زحمات وي كه نقش كليدي در حفظ حريم خانواده‌هاي ايرانيان در طول هشت سال جنگ تحميلي داشته است، اينگونه تجليل مي‌شود.

اما در بين واكنش‌هاي منفي بخش اعظم جامعه وشخصيتهاي كشور، بودند گروهي كه از اين دستگيري شبانه فائزه هاشمي ابراز شادماني مي‌كردند، اين طيف به دوگروه تقسيم مي‌شوند، گروه نخست افراطيون داخلي هستند كه شكسته شدن حريم آيت‌الله هاشمي و جداساختن وي از نظام را هدف نهايي فعاليتهاي خود قرارداده‌اند و از دعوت رهبرانقلاب از ايشان براي شركت در جلسه افتتاح سران كشورهاي عدم تعهد و قراردادن جايگاه ايشان بعنوان نفر دوم نظام بعد از رهبري بسيار برافروخته وخشمگين شده بودند، از نگاه اين گروه محروم كردن نظام ورهبري از ظرفيت هاشمي، به معناي برداشتن آخرين مانع در مسير تندروي و حذف نيروهاي معتدل وميانه رو از نظام است وبراين اساس هرچه مي‌توان، بايد در تخريب وتوهين وجسارت به هاشمي وخانواده‌اش تلاش كرد تا اين فرايند جداسازي تسريع شود كه البته اين سناريو با سكوت وخويشتنداري بي‌مانند آيت‌الله هاشمي در قبال دستگيري دوتن از فرزندانش، تاكنون ناكام مانده است.

اما گروه دوم، افراطيون خارجي و دنباله روهاي داخلي آنان هستند كه از 15 سال قبل پروژه تخريب هاشمي راباعاليجناب سرخپوش كليد زدند و امروز نيز با روشن شدن حقايق و نقش آيت‌الله هاشمي در مخالفت با افراط گرايي و تندروي، بجاي ابراز ندامت از جفاي گذشته براين طبل مي‌كوبند، كه خياط در كوزه افتاد، وفائزه هاشمي جبران مافات گذشته پدر خود را مي‌پردازد.
اما عوامل اجراي اين پروژه چه كساني بوده و هستند؟

فردي كه در دهه هشتاد و اوج توقيف مطبوعات، از مشاوران و ياران نزديك دادستان وقت تهران بود و به همين دليل هيچگاه روزنامه آنها شامل احكام توقيف نگرديد، و در دوران قبل وبعد آن نيز از سفره ويژه نورچشمي‌ها برخي نهادها همواره متنعم بود، اكنون كه بدون حتي يكروز بازداشت ودستگيري در حوادث بعد از انتخابات به خارج از كشور گريخته است، مدعي اصلاح طلبي گرديده وبر تخريب چهره هاشمي اصرار مي‌ورزد.

افراد ديگري كه سالها در نقش يكي از مديران ارشد امنيتي واطلاعاتي كشور بوده و بازوي راست يكي از متنفذترين وزراي اطلاعات محسوب مي‌شدند، پس از ايفاي نقش كليدي در سازمان صداوسيما در دوره‌اي كه بيشترين استفاده امنيتي از صداوسيما صورت گرفته بود، سهم خود را با پيوستن به جريان سياسي تندرو اصلاح طلب گرفته واكنون كه به مدد همان رانت اطلاعاتي در طول حوادث پس از انتخابات از مصونيت برخودار بوده است، مدعي تدريس اخلاق به آيت‌الله هاشمي شده‌اند.
و در اين ميان نكته تاسف بار روزنامه نگاران جواني هستند كه بدون اطلاع از پيشينه و نقش گذشته اين افراد در نهادهاي امنيتي، بازيچه نقل قولهاي كذب وارائه يكسويه وتحريف شده وقايع مي‌شوند و آنان نيز نادانسته از دستگيري فائزه هاشمي برطبل شادي مي‌كوبند.

يكي نقل قول كذبي از آيت‌الله هاشمي مبني برصدور دستور دستگيري عزت‌الله سحابي را باز انتشار مي‌دهد در حاليكه نمي‌داند، دهسال قبل اين نقل قول، در دوره اصلاحات ودر زمان سلامت وهشياري كامل مرحوم سحابي از سوي آيت‌الله هاشمي رسما تكذيب شد.

ديگري موضوع قتلهاي زنجيره‌اي كه در دوران خاتمي عملا اتفاق افتاده را با آسمان و ريسمانهاي كه در پروژه عاليجناب سرخپوش توسط مسئولان سابق امنيتي كه لباس سياست برتن كرده اند، بافته شده را به دوران هاشمي نسبت مي‌دهند.

و اينهمه ناشي از آن است كه در تفكر تماميت خواهانه دوجريان افراطي چپ وراست، جايي براي اعتدال وميانه روي نيست، پروژه عاليجناب سرخپوش تخريب به تهمتها وتخريبهاي انتخابات سال 1384 منتهي مي‌شود كه در سال 1388 "بگم بگم"‌هاي مشهور تبديل مي‌گردد، و اين جريان پس از 15 سال تخريب وتهمت مستمر هنوز هيچ مدرك مستندي عليه هاشمي به افكار عمومي ارائه نشده با وجود آنكه طي اين 15سال دولت، مجلس و دستگاههاي امنيتي واطلاعاتي كشور عملا در اختيار جريان تخريب‌كننده هاشمي بوده است.

با اينكه نگارنده برعكس بسياري از سرداران وسياسيوني كه امروزه منافع خود را در هتك وحمله به هاشمي مي‌بينند هيچگاه از مداحان ومتملقان هاشمي نبوده است و در زمان رياست جمهوري سردار سازندگي صريحترين نقدها را به عملكرد دولت سازندگي در مهمترين مطبوعات آن زمان منتشر كرده است، وهيچگاه هاشمي را منزه از خطا واشكال ندانسته واتفاقا صريحترين انتقادات را همواره و رودرو نسبت به ايشان اظهار كرده است اما تخريب هاشمي را تلاش براي نوعي ضدقهرمان سازي از سوي جريانات افراطي مي‌دانم.

اما راز اينهمه اصرار بر تخريب هاشمي چيست؟

يكي از جملات كليدي سيدمحمدخاتمي در خاتمه دوران رياست جمهوريش اين بود كه بدبخت ملتي كه نياز به قهرمان دارد، آري خاتمي به درستي اين تمايل ملتهاي جهان سوم را در اسطوره سازي از شخصيتهاي سياسي خود و اميد بستن به معجزه آنان فهم وبيان كرده بود اما روي ديگر اين حقيقت، تلخي همين فرايند ساخت ضداسطوره وضدقهرمان از سوي جريانات حاكم براي نسبت دادن تمامي ناكامي‌ها به وي است واز اين رو بايد گفت، بدبخت‌تر ملتي است كه از قهرمانان خود ضدقهرمان مي‌سازد تا تمامي مشكلات را به گردنش بياندازند.

واقعيت آن است كه جريانات سياسي حاكم بركشور طي 16 سال اخير، همواره به دنبال قدرت موهومي مي‌گشتند كه در برابر مطالبات افكارعمومي نسبت به وعده‌هاي داده شده وفرصتهاي از دست رفته، ناكامي‌ها وشكستها را به آن نسبت دهند وطبيعتا اين ضد قهرمان فرضي بايد آنچنان قدرتي مي‌داشت كه بدون برخورداري از جايگاه رسمي در قدرت، مانع همه موفقيتهاي بدست نيامده جناحهاي حاكم بود و برهمين اساس اصلاح طلبان تندرو در دروه خود و افراطيون اصولگرا در دولتهاي نهم ودهم، هاشمي را قدرتمندترين شخصيت انقلاب در ذهن مردم مي‌دانستند كه بتوانند تمامي ناكامي‌ها ومشكلات خود را به آن نسبت دهند واز اين رو فرض كردن هاشمي بعنوان رقيب اصلي انتخابات 88 و نام بردن از وي در مناظرات تكرار دوباره پروژه عاليجناب سرخپوش محسوب مي‌شود.

بنابراين تا زماني كه افكارعمومي با بالا بردن سطح آگاهي‌ها وتوانمندي تحليلي خود اين قدرت را نيابند كه اينگونه اسير جنگهاي رواني وتبليغاتي شوند و براي مقابله با ضدقهرمان خيالي دست به دامان قهرمانان پوشالي نگردند، نمي‌توان به عبور از اين دور باطل فرسايش سرمايه اجتماعي و عقب ماندگي اميدوار بود، كاش زماني فرابرسد كه درباره هاشمي وديگر شخصيتهاي جامعه همانگونه كه هستند بنگريم نه از سرمدح، تملق و چاپلوسي ونه از سرتوهم، تخريب وتنفر.

ارسال نظر

  • ناشناس

    خودکرده را تدبیر نیست!!

  • ناشناس

    چرا قدر این مظلوم نمی دانیم . یا حسین مظلوم

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار