دغدغههای غلامرضا امامی در زمینة ترجمة آثار کودک و نوجوان
غلامرضا امامی، از مترجمان صاحبنام در حوزة ادبیات کودک و نوجوان، بر این باور است که تبلیغ افکار و اندیشهها در کتابها نسبت به برنامههای تلویزیونی و ماهوارهای و مجلات در سطح بسیار پایینتری قرار دارد. همچنین معتقد است نویسندگان ما نتوانستهاند همسطح با تحولات زمانه داستان بنویسند؛ از این رو خوانندة ایرانی مانند تشنهای در بیابان، که به دنبال آب میگردد، به دلیل به دست نیاوردن آب پاک، ناگزیر از نوشیدن آبهای آلوده بوده است.غلامرضا امامی، که یکی از شاگردان جلال آل احمد است، کار ترجمه را پیش از انقلاب آغاز کرد و آثار فراوانی را به فارسی بازگرداند.
آیا ترجمة کتاب، آن هم در حوزة کودک، ضرورت دارد؟
بله، ترجمه در همة زمینهها، خصوصاً ادبیات کودکان و نوجوانان، پلی است برای آگاهی و اینکه بدانیم و دریابیم بچههای سراسر دنیا، با آرزوها و امیدها و غمهای مشترک، به یکدیگر شبیهاند. زمانی که این کودکان بزرگ میشوند دیوارها ایجاد میشود؛ دیوارهایی در ذهن و درون و بیرون. از این رو، دریافتن اینکه مثلاً بچههای افغانستان یا برزیل یا سوئد دنیا را چگونه میبینند و چگونه میخواهند بسیار جالب است. اما به گمان من از یک مهم غفلت ورزیدهایم و آن اینکه از ادبیات کودک و نوجوان کشورهای همسایه و کشورهایی که بسیار به ما شبیهاند غافل شدهایم.
با توجه به اینکه شما ترجمه را ضروری میدانید، به نظر شما در انتخاب یک ترجمه چه گزینشهایی باید انجام شود تا کتابهای سخیف به فارسی بازگردانده نشود؟
به گمان من ترجمة کتابها و قصههایی که کودکان میهنمان با آنها همذاتپنداری کنند و آرزوها و آمال خویش را در آن بنگرند جذابتر و جالبتر خواهد بود. برخی ترجمهها با کودکان و نوجوانان این سرزمین بیگانهاند؛ ولی چه غم که در درازنای زمان این آثار جای شایسته نخواهند یافت و به مرور زمان از گردونة رقابت حذف خواهند شد.
نظر شما دربارة این موضوع که ترجمة آثار غربی فرهنگ غربی را در کشور رواج میدهد و در درازمدت بر الگوهای زندگی نوجوانان تأثیر خواهد گذاشت چیست؟
در شگفتم که سبک زندگی غربی یا غیر غربی به وسیلة برنامههای تلویزیونی و ماهوارهای و مجلات و روزنامهها رویاروی دیدگان کودکان و نوجوانان همة سرزمینهاست و البته با شدت بیشتر و گسترهای فراوانتر. در ادبیات کودکان و نوجوانان معمول و مرسوم نیست که سبک زندگی ویژهای تبلیغ شود؛ زیرا تبلیغ در هنر سزاوار نیست. اگر در هر کالایی تبلیغ بخش عمدهای را به خویش اختصاص دهد، در کار کتاب و اندیشه باورهای ذهنی و هنری خواننده است که کتاب را برمیگزیند.
از این رو حتی اگر نگرانی به سبب تبلیغ نوعی از زندگی وجود داشته باشد، در مقابل امواج غولآسای ماهوارهها و تلویزیونها و مجلاتْ نشر یک کتاب ـ آن هم پس از گذشتن از خوانها، پیچ و خمها، گرانی کاغذ، توزیع ناهنجار، بیرغبتی به مطالعه، و نیامدن کتاب در سبد خرید خانواده با تیراژ معمول بین ۲ تا ۳ هزار نسخه ـ قطرهای است در دریا.
نظر شما دربارة کتابهای ژانر ترس چیست؟ بعد از موفقیت چشمگیر مجموعه آثار «هری پاتر»، کتابهایی با این سبک بهشدت گسترش یافت و از سوی دیگر ترجمه شد. به نظر شما جایگاه این کتابها در ادبیات و ترجمة چنین آثاری چیست؟
من شخصاً کتابهای ترس را برای کودکان و نوجوانان و به عبارت دیگر فرزندانم توصیه نمیکنم. ناشران، با توجه به اینکه این کتابها را بهخوبی میتوانند در بازار بفروشند، به ترجمة این کتابها اقدام میکنند. من ترجمههای بیگانه با اندیشه و احساس و آمال کودکان و نوجوانان سرزمینم را نمیپذیرم.\
گاندی در این زمینه جملهای بسیار زیبا دارد. میگوید: «من پنجره را باز میکنم که نسیم آرامی به خانهام بوزد؛ اما در رویارویی با طوفانهای تند پنجره را میبندم.» به نظر من برای ترجمة کتابها باید نیازشناسی و مخاطبشناسی شود. باید تحقیقی انجام شود تا مشخص کند چرا نوجوانان ما به سوی این کتابها میروند. شکی نیست که کودکان و نوجوانان در جستوجوی فضاهای تازهاند و شاید یکی از دلایل روی آوردن به این کتابها کمهمّتی نویسندههای ما باشد که داستانهایی متناسب با نیازها و ضرورتهای زمانه نیافریدهاند. باید به این نکته نیز توجه کنیم که وقتی تشنهای در بیابان سرگردان و در جستوجوی آب است اگر آبی نیابد، برای زنده ماندن به آب آلوده دست مییازد.
ترجمههایی را که در این سه دهه در عرصة ادبیات کودک و نوجوان انجام شده چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا انتخابهای خوبی برای ترجمه انجام دادهایم؟
در این سه دهه روند ترجمهها خوب بوده است. اما دریغ دارم از اینکه از ادبیات کودک و نوجوان فلسطین بیخبریم. از ادبیات کودک و نوجوان مصر و ترکیه هیچ خبری نداریم و همچنان چشم به غرب دوختهایم. هرچند ادبیات کودک و نوجوان مرز نمیشناسد.
ارسال نظر