گوناگون

پيش از ازدواج بخوانيد

پارسینه: بادابادا مبارك بادا؟ به اين زودي‌؟ نديده و نشناخته؟ همين كه يك مراسم خواستگاري برگزار شد تا يكي دو هفته ديگر قول و قرار عروسي مي‌گذاريد؟ فكر نمي‌كنيد نياز داريد بيشتر يكديگر را ببينيد و با ويژگي‌هاي هم آشنا شويد؟

عجله نكنيد! دست نگه داريد. آدم‌ها براي خريد خانه يا ماشيني كه معمولا مدت محدودي از زندگي‌شان را با آن مي‌گذرانند مدتي تحقيق مي‌كنيد پس چگونه براي ازدواج با كسي كه قرار است تا پايان عمر با او زير يك سقف زندگي كنيد، به سرعت و بدون شناخت دقيق اقدام مي‌كنيد؟ قانع شديد؟ حالا كه تصميم گرفتيد طرف مقابل را بهتر و بيشتر بشناسيد، ما هم در اين مطلب، معيارهايي را كه بايد با آنها همسر احتمالي‌تان را در آينده بسنجيد برايتان شرح مي‌دهيم.

حق دارم عاشقش باشم؟

آيا مي‌شود در مرحله شناخت پيش از ازدواج عاشق كسي شويم؟ براي آن كه پاسخ اين پرسش را خودتان كشف كنيد، مثالي در اين زمينه مي‌زنيم.

تا به حال برايتان پيش آمده است كه از لباس يا كفشي پشت ويترين فروشگاهي خوشتان بيايد؟ منظورمان البته يك علاقه معمولي نيست منظورمان مجذوب‌شدن است يعني وقتي كه به ويترين مغازه‌اي مي‌چسبيد و مي‌گوييد «يا اين يا هيچي!»

اين‌طور وقت‌ها اگر دوست يا آشنايي همراه‌تان باشد شايد با شما هم‌عقيده شود كه آنچه شما پسنديده‌ايد بهترين و بي‌نظيرترين جنس مغازه است و بنابراين ترغيب‌تان مي‌كند كه بخريدش، اما اين امكان هم وجود دارد كه بگويد «نه! آنقدر خوشت آمده كه حواست نيست اين جنس اشكال دارد... چرا چشمت را باز نمي‌كني...».

برخورد اول اين است كه بگوييد «درست مي‌گويي. آنقدر خوشم آمده بود كه به اشكالاتش توجه نمي‌كردم...» شايد هم ذوق‌زده‌تر از آن باشيد كه بخواهيد به حرف‌هاي همراهتان توجهي كنيد و پاسخ بدهيد «به هر حال از اين خوشم آمده... تو اشتباه مي‌كني... آنقدرها هم اشكالاتش بزرگ نيست.»

آن‌وقت اگر او تلاش كند اشكالات لباسي را كه انتخاب كرده‌ايد بگويد شما هم سعي مي‌كنيد او را از هر راهي كه شده قانع كنيد مثلا او مي‌گويد: «اين لباس شور مي‌رود» شما مي‌گوييد: «اشكالي ندارد. جاي كوتاه‌تر‌شدن دارد...»

او مي‌گويد: «رنگ پس مي‌دهد» شما لبخند مي‌زنيد: «اتفاقا كمرنگ تر هم بشود قشنگ است.» او مي‌گويد: «دوختش افتضاح است... ناشيانه دوخته شده...» شما پاسخ مي‌دهيد: «خياطش كمي بي‌دقتي كرده، اما قابل چشمپوشي است» او مي‌گويد: «پاره است!» شما مي‌غريد: «لباس پاره اصلا مد است» مي‌گويد: «دو سايز برايت كوچك است» با بغض مي‌گوييد: «خب رژيم مي‌گيرم!»

خلاصه اين كه آنقدر دليل مي‌آوريد تا دست آخر طرف مقابل از رو برود و تسليم شود. همين كه لباس را مي‌خريد و به خانه مي‌آييد و پرو مي‌كنيدش پشيمان مي‌شويد. آه مي‌كشيد، به خودتان لعنت مي‌فرستيد و مي‌گوييد كور بودي كه انتخابش كردي.

پاسخ پرسش‌تان را درباره اين كه آيا عاشقي مي‌تواند در شناخت پيش از ازدواج تاثيري داشته باشد يا نه، گرفتيد؟ مي‌پرسيد چرا علاقه‌مند‌شدن به طرف مقابل را با خريد لباس مقايسه كرده‌ايم‌؟ مي‌گوييد ازدواج مساله مهم‌تري است و قابل مقايسه با خريد نيست؟

حرف‌هايتان كاملا درست است بنابر اين اگر شما براي خريد يك لباس نياز به چشم‌هاي باز داريد، چگونه ممكن است براي ازدواج، كه قرار است يك عمر طول بكشد، به چشم‌هاي باز نياز نداشته باشيد. عشق آدم‌ها را كور مي‌كند.

وقتي چشم‌هايتان را روي جقيقت وجودي يك نفر به علت علاقه به او مي‌بنديد ديگر متوجه اشكالاتش نخواهيد شد و همه آنها را پذيرا خواهيد بود.

بگذاريد در اين باره از پرونده يك دختر بيست و هفت ساله به نامه آيسا نمونه‌اي را يادآوري كنيم. آيسا مدتي با مردي جوان آشنا شد و پس از آن كه خانواده مرد به خواستگاري آيسا آمدند، قرار شد اين دو جوان چند بار با هم ملاقات داشته باشند تا يكديگر را بهتر بشناسند.

آيسا تك‌فرزند يك خانواده ثروتمند است و والدينش هر چه داشته اند صرف او كرده اند تا دختري كامل باشد. او از همان روزهاي اول عاشق خواستگارش شد.

به همين علت بيشتر فرصتي را كه خانواده‌هاي آنها در اختيار‌شان قرار مي‌دادند صرف حرف‌هاي شاعرانه مي‌شد.

يكي از آنها غزلي مي‌خواند و آن ديگري قطعه‌اي ادبي پاسخش را مي‌داد، يكي درباره رمان‌هاي عاشقانه‌اي كه خوانده بود حرف مي‌زد و آن يكي آرزوهايش را از زندگي رويايي مي‌گفت كه در آن مهم‌ترين دغدغه شان، رنگ موكت و پرده‌هاي خانه‌شان بود.

پدر و مادر آيسا به اندازه او از اين آشنايي خوشحال نبودند. آنها اعتقاد داشتند جواني كه به خواستگاري دخترشان آمده است به هيچ وجه مناسب نيست چرا كه شغلي نداشت، ديپلم ردي بود، ادب اجتماعي را نمي‌دانست و حتي رفتارهايي از او ديده بودند كه حدس مي‌زدند دست بزن داشته باشد.

آيسا اما گوشش بدهكار نبود و پا توي يك كفش كرد كه با اين مرد ازدواج كند. چشم هايش دقيقا مثل كسي كه مجذوب كالاي پشت ويترين شده باشد، رو به حقيقت كور شده بود و حتي وقتي مرد در دوران نامزدي دو بار او را در خيابان كتك زد و به او فحش داد، كل ماجرا را انكار كرد و درباره كبودي صورتش هم به همه گفت زمين خورده است و حتي پدر و مادرش را قانع كرد كه با ازدواج آنها موافقت كنند.

فكر مي‌كنيد حالا كه چهار سال از آن دوران گذشته است، يعني حالا كه ديگر در تب و تاب عاشقي نيست، آيسا در چه شرايطي باشد؟ او يك دختر بچه دو ساله دارد كه قرار است تا چند ماه ديگر فرزند طلاق شود، او يك پرونده طلاق دارد با مردي كه مي‌گويد: آنقدر طلاقش نمي‌دهد كه موهايش رنگ دندان‌هايش شود، او پدر و مادري بيمار دارد كه همه مي‌گويند از غصه زندگي تلخ دخترشان زمينگير شده‌اند، او بيش از 50 بار در اين مدت از شوهرش كتك‌خورده است و ديگر هيچ‌كس حرفش را باور نمي‌كند، وقتي مي‌گويد: باز هم زمين خورده‌ام. وضع امروز زندگي آيسا فقط به اين دليل است كه او چهار سال پيش به جاي آن كه به رفتارهاي خواستگارش دقت كند و پي ببرد كه او خشونتگرا و بد دهن است، داشت غزليات عاشقانه شاعران قرون مختلف را مرور مي‌كرد و نمي‌خواست حقيقت را باور كند. به عبارتي ديگر هرچند خداوند با او مهربان بود و نشانه‌ها را به او نمايانده بود، اما او نخواست در انتخاب راه زندگي‌اش از اين نشانه‌ها سود ببرد.

حالا شما هم با ما موافقيد كه با احساساتي‌شدن در مرحله شناخت و دل بستن به طرف مقابل فقط شرايط را براي خودتان سخت خواهيد كرد؟ به هر حال اگر اين فرد براي زندگي با شما مناسب باشد، شما زمان زيادي براي تمرين دل بستن به او و عاشقي در آينده خواهيد داشت و اگر براي شما مناسب نباشد چه لزومي دارد كه آگاهانه با احساسات خودتان بازي كنيد؟!

نگفتني‌ها

ما در اين صفحه بخشي از مطالب‌مان را به پرسش‌هايي اختصاص داده‌ايم كه شما بايد در مرحله شناخت از طرف مقابل آنها را مطرح كنيد، اما يادتان باشد همه اتكاي‌تان نبايد بر پرسش و پاسخ باشد و شناخت فقط بر اين اساس به دست نمي‌آيد يعني بخشي از آگاهي ما نسبت به ديگري، بر اساس رفتارهاي اوست و چه‌بسا ميان پاسخ‌هاي طرف مقابل و رفتارش از زمين تا آسمان فرق باشد.

براي نمونه ممكن است كسي در پاسخ به اين كه «آيا شما فرد خشونت‌طلبي هستيد؟» بگويد: «هرگز. من بشدت آرام و ملايم هستم.» اما در عوض، در رفتارش نشان دهد كه پرخاشگر است مثلا هر بار كه با هم بيرون مي‌رويد يا با ديگران كتك‌كاري مي‌كند يا به اشيا آسيب مي‌زند كه همه اينها گوياي پرخاشگر بودن اوست.

بر اين اساس بهتر است طرف مقابل را از نظر ويژگي‌هاي رفتاري نيز بسنجيد و حتي امكان دارد در اين مرحله چهره واقعي او را ببينيد و دريابيد كه براي ازدواج مناسب نيست. مي‌پرسيد مثلا چه نوع افرادي ممكن است براي ازدواج مناسب نباشند:

ـ قانون‌شكن‌ها: آنها افراد خطرناكي هستند. چگونه مي‌توانيد مطمئن باشيد كسي كه به قوانين جامعه‌اش پايبند نيست به عهدش با شما وفادار بماند؟

ـ پرخاشگرها: آنها غيرقابل تحمل هستند. آيا مي‌توانيد زندگي را تاب بياوريد كه در آن شريك‌تان هر بار چيزي باب طبعش نيست دست روي شما بلند كند يا با حرف‌هاي ناجور شما را بيازارد يا خشمش را بر سر اشياي اطراف‌تان خالي كند و با اين روش مضطرب‌تان كند؟

ـ وسواسي ها: اين گروه را بايد دريابيد. نمي‌شود با اطمينان به اين پرسش پاسخ داد كه آيا واقعا ممكن است با يك وسواسي زندگي سعادتمندانه داشت يا نه.

شايد اگر كسي ماهيت وسواس را كاملا درك كند و شناخت دقيقي از آن به دست بياورد، بتواند تحمل كند كه شريك زندگي‌اش رفتارهاي وسواسي از خودش بروز بدهد، مثلا مي‌پذيرد كه طرف مقابل ده‌ها بار يك برخورد ساده را با ديگري مرور كند و از همسرش هم بپرسد كه آيا رفتارش درست بوده يا آيا فلاني منظوري داشته است؟ يا بپذيرد كه طرف مقابل 15 - 10 بار دستش را در هر دفعه دستشويي رفتن آب بكشد يا حتي هر بار كه دستشويي مي‌رود يك بار هم دوش بگيرد يا بپذيرد كه همسرش، هر وقت مي‌خواهد جايي بنشيند آنجا را دستمال بكشد و... .

ـ عصبي‌ها: سر هر مساله پيش پا افتاده‌اي از كوره در مي‌روند. فكرش را بكنيد كسي كه سر قيمت كالايي شروع به هوار زدن و ابراز نارضايتي مي‌كند، در برابر چالش‌هاي بزرگ زندگي چگونه رفتار خواهد
كرد‌؟

ـ‌ خسيس‌ها: آيا وقتي با او هستيد پرداخت هزينه‌هاي خوراكي‌ها و رفت و آمدتان را قبول مي‌كند‌؟ اگر پاسخ‌تان منفي است و مي‌خواهيد حتما او را انتخاب كنيد، دست‌كم فكري به حال تامين خرج و مخارج زندگي‌تان از منبعي بجز جيب او داشته باشيد.

ـ دروغگوها: در هيچ لحظه‌اي، از موقعيت واقعي‌تان در زندگي مطمئن نيستيد چون نمي‌دانيد او براي حفظ منافعش در حال دروغ گفتن به شماست يا واقعيت را به زبان مي‌آورد. براي او اين مهم است كه منافعش، به حقيقت نزديك‌تر باشد يا دروغ.

علاوه بر اينها، مجموعه‌اي از ويژگي‌هاي ناخوشايند ديگر نيز وجود دارد كه گرچه شايد بر اساس آمارها، جزو اصلي‌ترين ويژگي‌هاي بدي كه باعث طلاق مي‌شود، نباشد اما ممكن است بر اساس ساختار شخصيتي شما برايتان اهميت ويژه‌اي داشته باشد.

براي مثال اگر شما فردي هستيد كه سر وضع‌تان برايتان بشدت مهم است، بدلباسي طرف مقابل دنياي‌تان را تيره و تار مي‌كند. در حالي كه اگر نوع لباس پوشيدن خودتان برايتان مهم نباشد، بد لباسي همسر آينده‌تان هم گرچه به چشم‌تان مي‌آيد، اما آنقدر مهم نيست كه گمان كنيد نمي‌توانيد با او زير يك سقف زندگي كنيد.

بعدا به او علاقه‌مند مي‌شوم


حتي بر اساس احاديث اسلامي، دو نفري كه قصد دارند با هم ازدواج كنند حق دارند پيش از ازدواج به هم نگاه كنند البته به شرطي كه اين نگاه براي لذت‌جويي نباشد و براي ازدواج لازم باشد. ما پيشتر گفتيم كه به‌هيچ‌وجه در مرحله آشنايي، قرار نيست دلبسته طرف مقابل شويد بلكه شما در حال آزمون گرفتن از او هستيد و مي‌خواهيد بفهميد آيا او لياقت زندگي مشترك با شما را دارد؟ آيا ويژگي‌هاي اخلاقي‌اش با شما جور است؟ و... .

اما دقت داشته باشيد كه اگر گفتيم دلبسته نشويد معنايش اين نيست كه اصلا به جنبه‌هاي جسمي ارتباط با او فكر نكنيد. اگر بخواهيم رك و بي‌پرده حرف بزنيم منظورمان اين است كه وقتي ويژگي‌هاي رواني فردي را پسنديديد به او نگاه كنيد و از خود بپرسيد: «آيا من ظاهر اين فرد و ويژگي‌هاي جسمي‌اش را براي برقراري ارتباط زناشويي مي‌پسندم‌؟»

شايد به نظر شما اين پيشنهاد ما گستاخانه باشد، اما بايد باور كنيد كه شمار زيادي از زوج‌هايي كه به روان‌شناس ‌ها مراجعه مي‌كنند از ظاهر يكديگر نيز در ارتباط زناشويي ناراضي‌اند.

چي بپرسم‌ها


حدود يك ماه پيش خانواده‌هاي سيما و رضا به آنها اجازه دادند يكديگر را هفته‌اي يك بار در پارك ببينند و با هم در گفت‌وگويي يك ساعته، بيشتر آشنا شوند تا بفهمند كه آيا ويژگي‌هاي اخلاقي آنها براي هم مناسب است يا نه.

مشكل سيما و رضا اما مثل بيشتر زوج‌ها اين است كه آنها نمي‌دانند در فرصتي كه برايشان در نظر گرفته شده است چه نوع مسائلي را از هم بپرسند كه شمايي كلي از شيوه زندگي يكديگر را درك كنند.

به همين خاطر مسائلي را مي‌پرسند كه اهميتي ندارد و فقط باعث وقت گذراني مي‌شود. مثلا رضا مي‌پــــــرسد: «شما از چه رنگي بيشتر خوش‌تان مي‌آيد؟» سيما مي‌گويد: «قول مي‌دهيد هيچ‌وقت به من بي‌احترامي نكنيد؟» و باز رضا مي‌پرسد: «شما از اين پارك خوش‌تان مي‌آيد يا برويم يك پارك ديگر حرف بزنيم؟» و سيما با ناز مي‌گويد: «فرموديد چه غذايي بيشتر دوست داريد؟»

مي خواهيد بدانيد كدام دسته از پرسش‌ها واقعا سرنوشت ساز است و حتما بايد آنها را از طرف مقابل بپرسيد:

1 ـ درباره هدفش از ازدواج سوال كنيد‌؟

2 ـ حتما بايد بدانيد كه آيا ازدواجش به ميل خودش است يا به اصرار خانواده و دوستان قصد ازدواج كرده است؟

3 ـ از معيارش را براي انتخاب همسر مطلع شويد و سپس بپرسيد كه چرا شما را انتخاب كرده است‌؟

4 ـ او پس از ازدواج چه توقعاتي از شما خواهد داشت‌؟

5 ـ وضع شغلي‌اش چيست؟

6 ـ وضع شغلي شما پس از ازدواج چگونه خواهد بود؟

7ـ اگر پسر است از او سوال كنيد آيا به سربازي رفته است‌؟

8 ـ تا چه حد استقلال مالي دارد و آيا هم اكنون توانايي اداره‌كردن يك زندگي مستقل را دارد.

9 ـ درآمد متوسطش چقدر است‌؟

10 ـ باورهاي ديني‌اش در چه حدي است و تا چه انـــدازه به مسائل مذهبي پايبند است؟

11 ـ چه ميزان تحصيل كرده است؟

12 ـ آيا خانواده او نيز با ازدواج شما موافق هستند‌؟

13 ـ درباره خانواده اش بيشتر توضيح بخواهيد مثلا تحصيلات و شغل پدر و مادرش چيست، چند خواهر و برادر دارد و چگونه زندگي مي‌كنند؟

14 ـ تا چه حد به تساوي حقوق زن و مرد اعتقاد دارد‌؟

15ـ مايل است پس از ازدواج كجا زندگي كند‌؟

16ـ تفريحاتش چيست‌؟ بايد دقيقا برايتان توضيح بدهد كه يك روز تعطيل را چگونه مي‌گذراند.

17ـ آيا او بيماري خاصي دارد يا داروي خاصي مصرف مي‌كند‌؟

18‌ـ‌ آيا سيگار مي‌كشد؟

19ـ آيا از زندگي مشترك انتظار صاحب فرزند‌شدن هم دارد؟

20ـ چند بچه مي‌خواهد‌؟

21ـ بايد در پرسش‌هاي‌تان اين نكته را حتما مطرح كنيد كه به طور كلي برنامه‌اش براي آينده چيست و مي‌خواهد چه كند‌؟ براي مثال آيا قصد دارد به خارج از كشور سفر كند يا شغلش را تغيير دهد يا ادامه تحصيل دهد؟

22ـ آيا او پيش‌تر ازدواج كرده است؟

23 ـ مهم است كه بپرسيد او تا چه حد به مشاركت در امور خانه معتقد است.

24 ـ به او بگوييد همين حالا ده ويژگي بد و ده ويژگي خوب خودش را نام ببرد.

25ـ از او بخواهيد توضيح دهد كه تا چه حد به رفت و آمد با ديگران مثلا خانواده‌هاي مان و دوستان اعتقاد دارد؟

26ـ نظرش را درباره مهريه و شروط ضمن عقد سوال كنيد.

27 ـ برنامه‌هاي آينده‌تان را براي او شرح دهيد و سپس بپرسيد آيا با ادامه اين برنامه‌ها موافق است و با شما براي به سرانجام رسيدنشان همكاري مي‌كند؟

منبع: جام جم

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار