گوناگون

حياي پولدار بودن...!

پارسینه: انگار هرچه چرخ سنگين زندگي گرده پايين‌تر را مي‌فشارد و مي‌خراشد، يك عده از بالايي‌ها بيشتر تحريك مي‌شوند كه مايه‌داري‌شان را به رخ بكشند و تبليغ كنند...

خيلي خلاصه بخواهم بگويم: از اين پولدارهاي «تازه به دوران نرسيده» بود! نيم‌قرن بود كه به دوران رسيده بود و سوار خر مراد، يك پيرمرد سرد و گرم چشيده، از معدود پولدارهايي كه مايه را با هوش و توليد و خلاقيت به كف آورده بود، نه با ارث و زد و بند و دلالي. داشت از وضع كارخانه‌اش مي‌گفت، تا رسيد به اينجا كه: «من مي‌توانم و پولش را دارم كه بنز S500 چهارصدميليوني بخرم و بروم كارخانه‌ام، اما عمدا اين كار را نمي‌كنم. با پژو 405 مي‌روم كارخانه‌ام! ملاحظه كارگرها را مي‌كنم...»

اين «ملاحظه كارگرها» را كه گفت، ديگر حواسم از حرف‌هايش پرت شد، فكر كردم چه اسمي مي‌شود براي اين رفتار گذاشت. او غرق حرف‌ها و توصيف موفقيت‌ها و ابعاد كارخانه و تعداد كارگرهايش بود و من به اسم فكر مي‌كردم. در نهايت به نظرم رسيد كه مي‌شود اسمش را گذاشت «حياي پولدار بودن»، خوب اين هم يك نوع حيا است!

اين حياي پولدار بودن، حياي لازم و گمشده‌اي كه حالا نيست، كافي است سري به خيابان‌ها بزنيد تا نبودش را خوب احساس كنيد0 دم‌دستي‌ترين نمونه‌اش، غرش بنز و ب.ام.و و پورشه‌هاي نيم ميليارد توماني در خيابان‌ها، حتي خيابان‌هاي پايين شهر است. انگار حالا در اين زمانه، پولداري و مرفه بودن با تفاخر و به نمايش گذاشتن و حتي دل سوزاندن، گره خورده باشد. انگار خوشي زير دل زده باشد، پيمانه خوشي‌هاي شخصي پر شده باشد و خوشي جديدشان، نشان دادن خوشي‌هاي خود به بقيه شده باشد.

انگار هرچه چرخ سنگين زندگي گرده پايين‌تر را مي‌فشارد و مي‌خراشد، يك عده از بالايي‌ها بيشتر تحريك مي‌شوند كه مايه‌داري‌شان را به رخ بكشند و تبليغ كنند، آن هم در متظاهرانه‌ترين و تابلوترين شكل ممكن! اما انگار بعضي‌ها يادشان مي‌رود كه بي‌حيايي دل سوزاندن، تاوان دارد.

جام جم

ارسال نظر

  • خسرو

    سلام
    واقعافخرفروشی اینقدرلذت داره؟
    خداماروبه راه راست هدایت کنه
    ومن ا... التوفیق

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار