اختلال دیس تایمی یا افسرده خویی چیست
پارسینه: معمولترین خصایص این اختلال عبارتست از وجود خلق افسرده در بیشتر اوقات روز و در بیشتر روزها.افسرده خویی با احساس بی کفایتی،احساس گناه،تحریک پذیری،خشم،انزوا از جامعه،از دست دادن علایق،و بی فعالیتی و فقدان بهره وری همراه است اصطلاح «دیس تایمیا» که به معنی کج خلقی است در 1980 وضع شد.
اختلال دیس تایمی یا افسرده خویی چیست؟
تا پیش از 1980اکثر بیمارانی را که امروزه دچار دیس تایمی می دانند،دچار روان نژندی افسردگی می دانستند که گاه افسردگی روان نژندانه نیز خوانده میشد.
وجه افتراق اختلال دیس تایمی از اختلال افسردگی اساسی این است که بیماران مبتلا به دیس تایمی از این شکایت دارند که همیشه افسرده بوده اند.بنا براین اکثر موارد این اختلال شروع زودرسی دارند و در دوران کودکی یا نوجوانی شروع میشوند و وقتی بیماران به سنین 20تا30 سالگی می رسند حتما اختلالشان شروع شده است.این گونه فرعی از این اختلال که شیوع دیررسی دارد و بسیار کمتر شایع است و از نظر بالینی به خوبی مشخص نشده است،در میان افراد میانسال و سالمندان شناسایی شده است ولی شناسابی این گونه عمدتا مبتنی بر مطالعات اپیدمیولوژیک در اجتماع بوده است.
دیس تایمی یا افسرده خویی،میتواند به صورت عارضه ثانویه سایر اختلالات روانپزشکی بروز کند،،ولی مفهوم محوری و اساسی اختلال دبس تایمی ،یک اختلال عاطفی فرعی یا اختلال افسردگی تحت بالینی است که مشخصات آن عبارتند از:ازمان خفیف به مدت حداقل 2سال،شروع بی سرو صدا، که غالبا ابتدای آن در دوران کودکی یا نوجوانی است،سیر مداوم یا متناوب.
سابقه خانوادگی بیماران مبتلا به دیس تایمی نوعا مملو از هردو نوع اختلالات افسردگی و دوقطبی است،و این یکی از قویترین یافته های موید این مساله است که اختلال دیستایمی با اختلالات اولیه خلق ارتباط دارد.
همه گیر شناسی:
این اختلال در جمعیت عمومی شایع است ،یعنی 5تا6 درصد از کل افراد به آن مبتلا هستند.در بیماران مطب های روانپزشکان عمومی هم شایع است،به طوری که حدود یک سوم تا یک دوم از کل این بیماران دچار این اختلال هستند. هیچ تفاوتی از نظر میزان بروز این اختلال در میان دو جنس مشاهده نمیشود.
اختلال دیس تایمی در زنان زیر شصت و چهار سال شایعتر از مردان با هر سن و سالی است.در افراد مجرد و جوان و کم درآمد نبز اختلال دیس تایمی شایعتر است.گذشته از اینها اختلال دیس تایمی خیلی از اوقات همزمان با سایر اختلالات روانی به ویژه همزمان با اختلال افسردگی اساسی مشاهده میشود و در صورت بروز همزمان با اختلال افسردگی اساسی ،احتمال فروکش کامل آن در بین دوره ها کمتر میشود.
بیماران مبتلا به اختلال دیستایمی،همچنین ممکن است همزمان به اختلالات اضطرابی به ویژه اختلال پانیک،سوء مصرف مواد،اختلال شخصیت مرزی نیز دچار باشند.
این اختلال در میان بستگان درجه اول افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شایعتر است.این گونه بیماران مبتلا به دیس تایمی ممکن است انواع و اقسام داروهای روانپزشکی از داروهای ضد افسردگی و ضد مانیا مثل لیتیوم و کاربامازوپین تا داروهای رخوت زا (سداتیو) خواب آور را مصرف کنند.
سبب شناسی:
عوامل زیستی:
علایم اختلال دیستایمی و افسرگی اساسی اساس زیستی مشابهی دارند اماپاتوفیزیولوژی (آسیب شناسی) این دو احتلال دو مبنای زیستی متفاوت دارند.
بررسی های خواب:کاهش REM نهفتگی و افزایش چگالیREM دو شاخص حالتی افسردگی در اختلال افسردگی اساسی است که در بخش قابل توجهی از بیماران دچار اختلال دیس تایمی هم دیده میشود.
بررسی های عصبی درون ریز (نورواندوکرین) دوتا از محورهای عصبی درون ریز که بیش ازسایر محورها در اختلال افسردگی اساسی و دیس تایمی بررسی شده است،محور فوق کلیوی و محور تیروئید است که به ترتیب با استفاده از آزمون فرونشانی دگزامتازون (DST) و آزمون تحریکTRH (هورمون آزاد کننده تیروتروپین) آزمایش میشود.این مطالعات همخوانی مطلق با هم ندارند،اما در اکثر آنها نشان داده شده که در بیماران مبتلا به دیستایمی نتایجDST به مراتب کمتر از بیماران دچار افسردگی اساسی غیر طبیعی میشود.
عوامل روانی اجتماعی:
نظریه های روانپویشی در باره نحوه پیدایش اختلال دیس تایمی براین فرض مبتنی است که این اختلال ناشی از وجود نقصی در رشد شخصیت و ایگو است،که نهایتا به اشکال در انطباق پیدا کردن با مسایل نوجوانی و جوانی می انجامد.
کارل آبراهام معتقد بود که تعارض های موجود در افسردگی حول محور صفات آزارگری دهانی و آزار گری مقعدی دور میزند.صفات مقعدی عبارتست ازنظم طلبی مفرط،احساس گناه،و نگرانب به خاطردیگران،به نظر میرسد صفات مزبور دفاعی در برابراشتغال ذهنی با مسایل و موضوعات مقعدی و با نابسامانی،احساس. تخاصم،و به خودمشغولی است.یکی از مکانیسم های دفاعی عمده ای که به کار میرود واکنش وارونه، است.اعتماد به نفس اندک،بی لذتی،و درونگرایی را هم اغلب به این منش افسرده ربط میدهند.
فروید،در«« سوگواری و ملانکولیا»گفته بود که وجود نوعی احساس طرد شدگی در روابط بین فردی اوایل زندگی میتواند فرد را به افسردگی آسبب پذیر سازد،چنان که روابط عاشقانه اش در بزرگسالی همواره توام با دودلی باشد،سپس در بزرگسالی اگر واقعا فقدانی روی دهد،یا خطر آن پیش آید،جرقه افسردگی زده میشود،افراد مستعد به افسردگی از نظر دهانی وابسته اند و لازم است نیازهای خودشیفتگی شان دائما ارضاء شود.
این گونه افراد اگر از عشق ،محبت،یا مراقبتی محروم شوند،دچار افسردگی بالینی می گردند.
اینها اگر با یک فقدان واقعی روبرو شوند ابژه از دست دادن را درونی یا درون فکنی مبکنند و خشم خود را معطوف به آن یعنی به خود میسازند.
نظریه شناختی: دراختلال دیستایمی نظریه تفاوت موقعیت فعلی و واقعی فرد با موقعیتی که آرزویش را دارد منجر به کاهش اعتماد به نفس و بروز احساس درماندگی در وی میشود.توفیق شناخت درمانی در درمان برخی از بیماران دچار اختلال دیستایمی،نیز ممکن است تاییدی بر این الگوی نظری باشد.
خصایص بالینی :
مبتلایان به اختلال دیستایمی بر خلاف مبتلایان به افسردگی اساسی، بیشتر از انکه نشانه داشته باشند،علامت دارند یعنی افسردگی بیشتر ذهنی است تا عین. به عبارت دیگر،آشفتگی اشتها و لیبیدو از مشخصات این تختلال نیست و کندی یا سراسیمگی روانی حرکتی نیز مشاهده نمیشود،بطورکلی دیستایمی، نوعی اختلال افسردگی است که علایم آن کاهش و نخفیف یافته است.
با این حال برخی خصایص خفیف درون زاد وجود دارند،نظیر سستی،خواب آلودگی،و بی لذتی که مشخصا صبح ها شدیدتر هستند. بیماران مبتلا به این اختلال که دارای تظاهرات بالینی هستند،اغلب به صورت متناوب و گه گاه ویژگی های افسردگی اساسی را پیدا میکنند به همین دلیل در ملاک های DSM5 برای اختلال دیس تایمی بیشتر بر اختلال عملکرد نباتی تاکید شده است،در حالی که غالبا علایم شناختی وجود دارند.
خصوصیات اصلی این اختلال. اندوه همیشگی،نگرانی،لذت نبردن از زندگی و اشتغال بی کفایتی.
سیر بیماری: این اختلال در پنجاه درصد بیماران بصورت خزنده و پیش از بیست و پنج سالگی شروع میشود و اغلب ده سالی طول میکشد تا اینگونه بیماران به جستجوی کمک روانپزشکی برآیند بیست و پنج درصد بیماران هرگز بهبود کامل نمی یابند.
درمان: ترکیب دارو درمانی،شناخت درمانی،رفتار درمانی و همچنین؛ رواندرمانی بینش مدار یا روانکاوی،درمان بین فردی،خانواده درمانی، و گروه درمانی احتمالا موثرترین درمان برای این اختلال است.
تا پیش از 1980اکثر بیمارانی را که امروزه دچار دیس تایمی می دانند،دچار روان نژندی افسردگی می دانستند که گاه افسردگی روان نژندانه نیز خوانده میشد.
وجه افتراق اختلال دیس تایمی از اختلال افسردگی اساسی این است که بیماران مبتلا به دیس تایمی از این شکایت دارند که همیشه افسرده بوده اند.بنا براین اکثر موارد این اختلال شروع زودرسی دارند و در دوران کودکی یا نوجوانی شروع میشوند و وقتی بیماران به سنین 20تا30 سالگی می رسند حتما اختلالشان شروع شده است.این گونه فرعی از این اختلال که شیوع دیررسی دارد و بسیار کمتر شایع است و از نظر بالینی به خوبی مشخص نشده است،در میان افراد میانسال و سالمندان شناسایی شده است ولی شناسابی این گونه عمدتا مبتنی بر مطالعات اپیدمیولوژیک در اجتماع بوده است.
دیس تایمی یا افسرده خویی،میتواند به صورت عارضه ثانویه سایر اختلالات روانپزشکی بروز کند،،ولی مفهوم محوری و اساسی اختلال دبس تایمی ،یک اختلال عاطفی فرعی یا اختلال افسردگی تحت بالینی است که مشخصات آن عبارتند از:ازمان خفیف به مدت حداقل 2سال،شروع بی سرو صدا، که غالبا ابتدای آن در دوران کودکی یا نوجوانی است،سیر مداوم یا متناوب.
سابقه خانوادگی بیماران مبتلا به دیس تایمی نوعا مملو از هردو نوع اختلالات افسردگی و دوقطبی است،و این یکی از قویترین یافته های موید این مساله است که اختلال دیستایمی با اختلالات اولیه خلق ارتباط دارد.
همه گیر شناسی:
این اختلال در جمعیت عمومی شایع است ،یعنی 5تا6 درصد از کل افراد به آن مبتلا هستند.در بیماران مطب های روانپزشکان عمومی هم شایع است،به طوری که حدود یک سوم تا یک دوم از کل این بیماران دچار این اختلال هستند. هیچ تفاوتی از نظر میزان بروز این اختلال در میان دو جنس مشاهده نمیشود.
اختلال دیس تایمی در زنان زیر شصت و چهار سال شایعتر از مردان با هر سن و سالی است.در افراد مجرد و جوان و کم درآمد نبز اختلال دیس تایمی شایعتر است.گذشته از اینها اختلال دیس تایمی خیلی از اوقات همزمان با سایر اختلالات روانی به ویژه همزمان با اختلال افسردگی اساسی مشاهده میشود و در صورت بروز همزمان با اختلال افسردگی اساسی ،احتمال فروکش کامل آن در بین دوره ها کمتر میشود.
بیماران مبتلا به اختلال دیستایمی،همچنین ممکن است همزمان به اختلالات اضطرابی به ویژه اختلال پانیک،سوء مصرف مواد،اختلال شخصیت مرزی نیز دچار باشند.
این اختلال در میان بستگان درجه اول افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شایعتر است.این گونه بیماران مبتلا به دیس تایمی ممکن است انواع و اقسام داروهای روانپزشکی از داروهای ضد افسردگی و ضد مانیا مثل لیتیوم و کاربامازوپین تا داروهای رخوت زا (سداتیو) خواب آور را مصرف کنند.
سبب شناسی:
عوامل زیستی:
علایم اختلال دیستایمی و افسرگی اساسی اساس زیستی مشابهی دارند اماپاتوفیزیولوژی (آسیب شناسی) این دو احتلال دو مبنای زیستی متفاوت دارند.
بررسی های خواب:کاهش REM نهفتگی و افزایش چگالیREM دو شاخص حالتی افسردگی در اختلال افسردگی اساسی است که در بخش قابل توجهی از بیماران دچار اختلال دیس تایمی هم دیده میشود.
بررسی های عصبی درون ریز (نورواندوکرین) دوتا از محورهای عصبی درون ریز که بیش ازسایر محورها در اختلال افسردگی اساسی و دیس تایمی بررسی شده است،محور فوق کلیوی و محور تیروئید است که به ترتیب با استفاده از آزمون فرونشانی دگزامتازون (DST) و آزمون تحریکTRH (هورمون آزاد کننده تیروتروپین) آزمایش میشود.این مطالعات همخوانی مطلق با هم ندارند،اما در اکثر آنها نشان داده شده که در بیماران مبتلا به دیستایمی نتایجDST به مراتب کمتر از بیماران دچار افسردگی اساسی غیر طبیعی میشود.
عوامل روانی اجتماعی:
نظریه های روانپویشی در باره نحوه پیدایش اختلال دیس تایمی براین فرض مبتنی است که این اختلال ناشی از وجود نقصی در رشد شخصیت و ایگو است،که نهایتا به اشکال در انطباق پیدا کردن با مسایل نوجوانی و جوانی می انجامد.
کارل آبراهام معتقد بود که تعارض های موجود در افسردگی حول محور صفات آزارگری دهانی و آزار گری مقعدی دور میزند.صفات مقعدی عبارتست ازنظم طلبی مفرط،احساس گناه،و نگرانب به خاطردیگران،به نظر میرسد صفات مزبور دفاعی در برابراشتغال ذهنی با مسایل و موضوعات مقعدی و با نابسامانی،احساس. تخاصم،و به خودمشغولی است.یکی از مکانیسم های دفاعی عمده ای که به کار میرود واکنش وارونه، است.اعتماد به نفس اندک،بی لذتی،و درونگرایی را هم اغلب به این منش افسرده ربط میدهند.
فروید،در«« سوگواری و ملانکولیا»گفته بود که وجود نوعی احساس طرد شدگی در روابط بین فردی اوایل زندگی میتواند فرد را به افسردگی آسبب پذیر سازد،چنان که روابط عاشقانه اش در بزرگسالی همواره توام با دودلی باشد،سپس در بزرگسالی اگر واقعا فقدانی روی دهد،یا خطر آن پیش آید،جرقه افسردگی زده میشود،افراد مستعد به افسردگی از نظر دهانی وابسته اند و لازم است نیازهای خودشیفتگی شان دائما ارضاء شود.
این گونه افراد اگر از عشق ،محبت،یا مراقبتی محروم شوند،دچار افسردگی بالینی می گردند.
اینها اگر با یک فقدان واقعی روبرو شوند ابژه از دست دادن را درونی یا درون فکنی مبکنند و خشم خود را معطوف به آن یعنی به خود میسازند.
نظریه شناختی: دراختلال دیستایمی نظریه تفاوت موقعیت فعلی و واقعی فرد با موقعیتی که آرزویش را دارد منجر به کاهش اعتماد به نفس و بروز احساس درماندگی در وی میشود.توفیق شناخت درمانی در درمان برخی از بیماران دچار اختلال دیستایمی،نیز ممکن است تاییدی بر این الگوی نظری باشد.
خصایص بالینی :
مبتلایان به اختلال دیستایمی بر خلاف مبتلایان به افسردگی اساسی، بیشتر از انکه نشانه داشته باشند،علامت دارند یعنی افسردگی بیشتر ذهنی است تا عین. به عبارت دیگر،آشفتگی اشتها و لیبیدو از مشخصات این تختلال نیست و کندی یا سراسیمگی روانی حرکتی نیز مشاهده نمیشود،بطورکلی دیستایمی، نوعی اختلال افسردگی است که علایم آن کاهش و نخفیف یافته است.
با این حال برخی خصایص خفیف درون زاد وجود دارند،نظیر سستی،خواب آلودگی،و بی لذتی که مشخصا صبح ها شدیدتر هستند. بیماران مبتلا به این اختلال که دارای تظاهرات بالینی هستند،اغلب به صورت متناوب و گه گاه ویژگی های افسردگی اساسی را پیدا میکنند به همین دلیل در ملاک های DSM5 برای اختلال دیس تایمی بیشتر بر اختلال عملکرد نباتی تاکید شده است،در حالی که غالبا علایم شناختی وجود دارند.
خصوصیات اصلی این اختلال. اندوه همیشگی،نگرانی،لذت نبردن از زندگی و اشتغال بی کفایتی.
سیر بیماری: این اختلال در پنجاه درصد بیماران بصورت خزنده و پیش از بیست و پنج سالگی شروع میشود و اغلب ده سالی طول میکشد تا اینگونه بیماران به جستجوی کمک روانپزشکی برآیند بیست و پنج درصد بیماران هرگز بهبود کامل نمی یابند.
درمان: ترکیب دارو درمانی،شناخت درمانی،رفتار درمانی و همچنین؛ رواندرمانی بینش مدار یا روانکاوی،درمان بین فردی،خانواده درمانی، و گروه درمانی احتمالا موثرترین درمان برای این اختلال است.
منبع : میگنا
ارسال نظر