"حسن روحانی میتواند کاندیدای اصلاحطلبان باشد"
پارسینه: عارف معاون اول خاتمی در دولت دوم اصلاحات بود و شریعتمداری، وزیر بازرگانی در هر دو دولت خاتمی. عارف و شریعتمداری بیش از آنکه "سیاستمدار" به نظر آیند، سیمای یک "مدیر" را دارند. هر چند که این تفکیک لزوما تفکیک درستی نیست ولی به هر حال عارف و شریعتمداری در افکار عمومی، برخلاف علی لاریجانی و علی اکبر ولایتی، تصویر یک رجل سیاسی پررنگ را ندارند.
اگر چه اصلاح طلبان هم یکی دو چهره غیرجذاب برای انتخابات آتی در آستین دارند، ولی هیچ کس حتی خود آنها نیز باور ندارند که کسانی چون محمدرضا عارف و محمد شریعتمداری می توانند کاروان اصلاح طلبان را در وادی انتخابات به منزلگه مقصود برسانند.
عارف معاون اول خاتمی در دولت دوم اصلاحات بود و شریعتمداری، وزیر بازرگانی در هر دو دولت خاتمی. عارف و شریعتمداری بیش از آنکه "سیاستمدار" به نظر آیند، سیمای یک "مدیر" را دارند. هر چند که این تفکیک لزوما تفکیک درستی نیست ولی به هر حال عارف و شریعتمداری در افکار عمومی، برخلاف علی لاریجانی و علی اکبر ولایتی، تصویر یک رجل سیاسی پررنگ را ندارند.
بی رنگی تصویر سیاسی عارف و شریعتمداری در افکار عمومی جامعه ایران، نقطه ضعفی است که می تواند در جریان انتخابات دامنگیر اصلاح طلبان شود و همه امیدهای آنها را بر باد دهد. اصلاح طلبان نزدیک به خاتمی، هشت سال قبل نیز با یک رجل سیاسی کمرنگ، یعنی مصطفی معین، به میدان آمدند و ناکام به خانه هایشان بازگشتند.
با فرض اینکه سید محمد خاتمی نمی تواند کاندیدای ریاست جمهوری شود و سید حسن خمینی هم تن به بازی انتخابات نخواهد داد و محمدرضا خاتمی هم رد صلاحیت خواهد شد، چنین می نماید که اصلاح طلبان ناگزیرند چهره هایی فاقد این مشکلات را روانه میدان رقابت با اصولگرایان کنند. از این رو، تنها گزینه ای که در صحنه نمایش ریاست جمهوری پیش روی اصلاح طلبان باقی مانده، حسن روحانی است.
حسن روحانی سیاستمداری است که در دهه 70 متعلق به جریان راست محافظه کار بود اما همواره دستی در دست اکبر هاشمی رفسنجانی داشت. قرابت روحانی به هاشمی، با کنار رفتن کارگزاران از عرصه رسمی سیاست در ایران، روحانی را بیش از پیش از جریان راست محافظه کار جدا و به هاشمی نزدیک کرد. در واقع از آغاز دهه 80، خود هاشمی نیز روز به روز فاصله اش با راست محافظه کار (سنتی) بیشتر شده است. دست بازی سیاست و قدرت، حسن روحانی را نیز به همان مسیری رانده است که هاشمی در ده سال گذشته پیموده است.
شاید اگر احمدی نژاد در سال 84 به قدرت نمی رسید، الان حسن روحانی نیز یک اصولگرای تمام عیار بود. ولی برآمدن احمدی نژاد از لایه های زیرین جناح اصولگرا در سال 83 و به قدرت رسیدن او در سال 84 و انتقادات تند و تیزش از سیاست هسته ای نظام در دوران مدیریت حسن روحانی بر مذاکرات هسته ای ایران و غرب، روحانی را به جایی رانده است که اکنون دیگر او به هیچ وجه در فضای سیاسی ایران، نقش یک اصولگرا را بازی نمی کند.
او اگر به کارزار انتخابات قدم بگذارد، کاندیدای هاشمی رفسنجانی است. خاتمی هیچ منع بنیادینی برای ائتلاف با شخص هاشمی ندارد اما نمی تواند از همه گزینه های مد نظر هاشمی حمایت کند. اینکه کاندیدای هاشمی در انتخابات که باشد، در شکل گیری ائتلاف پشت پرده "هاشمی - خاتمی" در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم موثر است. اگر ولایتی گزینه نهایی هاشمی شود، ائتلاف هاشمی - خاتمی کمرنگ و کم اثر خواهد شد. اما اگر حسن روحانی کاندیدای هاشمی باشد، دست خاتمی هم برای نقش آفرینی در انتخاب گشوده تر خواهد شد.
حسن روحانی نه مثل ولایتی، به علت حضور مکرر در تلویزیون و نیز برخی از ویژگی های شخصی، برای اقشار اجتماعی مدرنِ حامی اصلاح طلبان، چهره ای تکراری و کسل کننده است، نه موقعیت لاریجانی را دارد که این روزها مهمترین چهره جناح اصولگراست، نه مثل حداد عادل نماد فقدان استقلال در مقام یک رجل سیاسی است، نه مثل قالیباف است که در کشاکش تلاشی متناقض برای کسب کانون های اصلی قدرت و کسب حمایت نیروهای اجتماعی مدرن و دموکراسی خواه جامعه ایران گرفتار شده باشد و نه مثل سعید جلیلی است که مظهر تداوم راستگرایی رادیکال منهای انحرافات غیرایدئولوژیک این جریان است.
به نظر می رسد که اصلاح طلبان اگر بخواهند یا بتوانند درانتخابات پیش رو شرکت کنند ، بیش از پیش به امکان ریاست جمهوری حسن روحانی و دستاوردهای این رویداد برای جناح خودشان خواهند اندیشید. آنها شاید بتوانند با حسن روحانی، بخشی از آب رفته را به جوی بازگردانند.
ارسال نظر