چرا ایرانیها نسبت به پیرها و سالمندان احساس ترحم دارند؟
پارسینه: در روزهای گذشته در فضای مجازی تصویری از چهره فرامرز صدیقی، بازیگر باسابقه منتشر شد که بازتاب زیادی داشت. به دنبال انتشار این تصویر، برخی آه و افسوس سردادند و از نامهربانی و بیرحمی روزگار و بیمعرفتی اهالی سینما گلایه کردند. در واکنش به این تصویر، ویدئوی دیگری از صدیقی منتشر شد که نشان میداد خوشبختانه این بازیگر خندان و در سلامت کامل به سر میبرد.
باورهای غلط جامعه
احمد دلبری که عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و دارای دکترای تخصصی سالمندان از دانشگاه کارولینسکا سوئد است درباره این تفاوت دیدگاه میگوید: از آنجایی که فرایند سالمندی و بازنشستگی، فرایندی نامحسوس است و به تدریج سراغ افراد میرود، نیاز است که افراد برای رویارویی با دوره بازنشستگی و سالمندی آموزشهایی ببینند و یاد بگیرند که چگونه بهطور میانگین از یکسوم باقیمانده عمر خود استفاده کنند اما با توجه به اینکه در کشور ما این فرایند، یکشبه اتفاق میافتد، آموزشهای خودمراقبتی و سازگاری با دوره بازنشستگی و سالمندی آموزش داده نشده است.
دلبری با بیان اینکه در کشورهای توسعهیافته فرایند بازنشسته شدن طی یک دوره دو ساله اتفاق میافتد، ادامه میدهد: در این کشورها کسانی که قصد بازنشستگی دارند، تجربیات سالهای کاری خود را به نیروهای جوان منتقل میکنند و در باقیمانده زمان آزاد خود، آموزشهای لازم را برای مواجهه با سالمندی و بهرهمندی از اوقات فراغت فرامیگیرند.
رئیس مرکز تحقیقات سالمندی، معتقد است برای داشتن نشاط و شادابی در دوره بازنشستگی و سالمندی باید زیرساختهای متناسب با این سن و سال در کشور فراهم شود. او در اینباره توضیح میدهد: در این کشورها بعد از اینکه افراد بازنشسته میشوند در مراکز روزانه سالمندان یا همان باشگاه بازنشستگان، اوقات فراغت خود را سپری میکنند. آنها در این مراکز با همسالان خود برای توانمند شدن تلاش میکنند و آموزشهایی را در ابعاد مختلف زندگی در دوره سالمندی فرامیگیرند. انجام فعالیتهای گوناگون باعث میشود تا فرد حس بهتری نسبت به خود داشته و در نتیجه از زندگی شاد و روحیه بهتری برخوردار باشد.
در جوامع دیگر، تعداد کمی از سالمندان با مشکلات اقتصادی مواجهند، چون اغلب از حقوق و مزایای بازنشستگی خوبی برخوردارند. طبق گفته دلبری، دغدغههای مالی و نامناسب بودن شرایط اقتصادی از عواملی است که باعث میشود سالمندان ما نتوانند زمانی برای رسیدگی به خود اختصاص بدهند و ناخواسته از انجام فعالیتهایی که باعث اعتمادبهنفس و روحیهبخشی به آنها میشود، بازبمانند. او میگوید: با توجه به اینکه تقریباً ۵۵درصد شهروندان از حقوق و مستمری دوره بازنشستگی برخوردار نیستند، تأمین معاش در دوره بازنشستگی یکی از اصلیترین دغدغههای افراد است که میتواند در بروز مشکلات روحی و ناتوانی برای اختصاص وقت کافی برای انجام فعالیتهای فوق برنامه موثر باشد. این وضعیت باعث میشود تا سالمند کمکم خود را فراموش کند و به سمت افسردگی پیش برود.
این استاد دانشگاه معتقد است باورهای غلطی که در جامعه وجود دارد هم در نوع نگاه افراد به سالمندی تأثیرگذار است. او در اینباره بیان میکند: تحقیقات ثابت کرده انسان موجودی است که تا زمان حیات، میتواند باز هم فعالیت یا مهارت جدید را فرا بگیرد. بنابراین باور ناتوانی در دوره سالمندی درست نیست. چنین باوری نشأت گرفته از این است که اکثریت قریب به اتفاق ما هرکاری را به یک سن خاص نسبت میدهیم، بهعنوان مثال باور داریم دوره کودکی و جوانی باید آموزش ببینیم، در دوره میانسالی کار کنیم و بعد وارد دوران بازنشستگی و سالمندی و به عبارتی، ازکارافتادگی شویم. تغییر دیدگاه باید از تک تک ما و حتی از کودکی و در مدارس شروع شود.
بازنشستگی مترادف ازکارافتادگی نیست
فرزانه بشردوست ، دبیر کل کانونهای سالمندی تهران و رئیس هیأتمدیره بنیاد فرزانگان تهران هم درباره این تفاوت دیدگاه میگوید: در فرهنگ ما این جمله که «ویران شود آن خانه که یک پیر ندارد» هنوز یک باور است. جامعه ما اعتقاد دارد که باید به سالمندان احترام گذاشته شود، اما ارگانی نداریم که سالمندان را ببیند و تجربیات آنها استفاده کند. دیده نشدن سالمندان در جامعه، نتیجهای جز انزوای آنها ندارد. در هر دورهای، نسل قبلی، سازمانی را اداره کرده بنابراین این نسل در زمان بازنشستگی یک دنیا تجربه است و میتوان از آن تجربیات بهعنوان اتاق فکر استفاده کرد. اینکه سالمندان و بازنشستگان از فعالیتهای کاری به طور کامل کنار گذاشته شوند، خلایی است که سالهاست در جامعه ما دیده میشود و نتیجهای جز گوشهگیری و انزوا و حس طردشدگی برای فرد ندارد. استفاده نکردن از توان نیروی بازنشسته یکی از عواملی است که موجب شده بازنشستگی مترادف با کلمه ازکارافتاده قرار بگیرد. این دیدگاه کم کم به جامعه تسری یافته و جا افتاده که سالمند نیازمند ترحم است و سالمندی یعنی ازکارافتادگی و تنهایی و افسردگی.
دبیر کل کانونهای سالمندی تهران ادامه میدهد: در کشوری مانند تاجیکستان سه نسل در کنار هم زندگی میکنند. فرزندان، شاغل هستند و مادربزرگها و پدربزرگها، نوهها را به مدارس میبرند. اغلب اوقات فراغت نسل سوم با حضور مادربزرگها و پدربزرگها پر میشود اما متأسفانه چنین رفتاری در کشور ما کمتر دیده میشود و در مقابل، حس ناکارآمدی و ناتوانی بهخصوص در دوره کرونا اغلب سالمندان را درگیر و منزویتر از قبل کرده است.
بشردوست به اینکه جوانترها در انتظار بازنشستگی نیروهای قدیمی هستند تا پست و جایگاهی به دست بیاورند، انتقاد میکند و میافزاید: این انتظار با توجه به وجود نیروی جوان تحصیلکرده ولی بیکار هرچند اجتنابناپذیر است ولی برای نیروی کار دیروز و سالمند در آستانه بازنشستگی امروز، حس ناخوشایندی به همراه دارد. این در حالی است که میتوان از تجربیات بازنشستگان در جهت پیشبرد امور آن سازمان یا ارگان بهره زیادی برد و حس کارآمدی و مفید بودن را در نیروی کار دیروز، زنده نگهداشت. نیروی جوانی که جایگزین نیروی بازنشسته میشود مسلما آینده خود را دور از جامعه و در تنهایی متصور میشود و این چرخه معیوب راه خود را تا نسلهای آینده ادامه میدهد.
شهرداری تهران مدتهاست با برنامههایی مانند شهر دوستدار سالمند یا محله دوستدار سالمند و اجرای طرحهایی همچون سرای تجربه در محلهها سعی کرده توجه درخوری به سالمندان داشته باشد و توانمندیهای آنها را بالفعل کند اما با توجه به فراهم نبودن زیرساختها تا رسیدن به نگاه مثبت و فراگیری آن در جامعه راه درازی در پیش است.
بشردوست در اینباره میگوید: برنامههایی که توسط شهرداری برای نشان دادن تواناییهای سالمندان و تغییر دیدگاه جامعه نسبت به آنها اجرا میشود، کافی نیست. در حال حاضر اداره سلامت شهرداری تهران تلاش میکند تا کانونهای سالمندی را توانمند و از انزوا خارج کند و آنها راباهم ارتباط بدهد و در جهت رفع مشکلات، سیاستگذاری کند. البته توانایی شهرداری محدود است. متولی سالمندان، شورای ملی سالمندان در ایران است که با هر تغییر وضعیت و جابهجایی مدیران بالادستی، نفر بعدی که روی کار میآید بهصورت سلیقهای عمل میکند و ناگزیر اولویتها در مورد سالمندان تغییر میکند. بنابراین تغییر رفتار درباره سالمندان باز هم به تعویق میافتد.
دبیر کل کانونهای سالمندی تهران امیدوار است روزی برسد که برنامهریزیهایی در سطح کلان برای ایجاد زندگی سالمندی شاد انجام شود تا شاید کم کم نگاه نادرست به سالمندی و بازنشستگی، کمرنگ و باور سالمندان به عنوان افرادی اثرگذار و باتجربه در کل جامعه تسری یابد.
نبود حمایت اجتماعی
درباره این تفاوت دیدگاه زهرا بصیری ، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و مدرس و سخنران و مربی زندگی فرزانگان(سالمندان) هم توضیح میدهد: از زمانی که کرونا شیوع پیدا کرد، در کشورهای پیشرفته سعی شد تا سالمندان در برابر این بیماری محافظت ویژهای شوند، بهعنوان مثال افرادی که در خانههای سالمندان نگهداری میشدند، امکانات بهتر و بیشتری دریافت کردند. حتی پرستارانی با نگاه مثبت به زندگی در دوران کرونا برای آنها در نظر گرفته شد تا مبادا احساس ناامیدی و یأس بر آنها چیره شود.
بصیری با بیان اینکه سالمندان در کشورهای دیگر از حمایتهای اجتماعی مناسبی برخوردارند، میگوید: در این کشورها از معابر گرفته تا اتوبوسها برای سالمندان مناسبسازی شده است، برنامههای متنوعی برای آنها وجود دارد تا احساس توانمندی و مفید بودن داشته باشند، وسایل حملونقل عمومی به گونهای طراحی شده که بدون نیاز به بالا رفتن از پله، بتوانند وارد وسیله نقلیه شوند، این در حالی است در کشور ما هیچ یک از این حمایتها وجود ندارد. شیوه نادرست زندگی سالمندی در کشور ما موجب شده تا همه به این دوران حس ناخوشایندی داشته باشیم. سالمندی که برای پرکردن اوقات فراغت خود برنامهای جز نشستن روی نیمکت پارک ندارد، هنگام تردد در سطح شهر باید مراقب معابر مناسبسازی نشده و... باشد، چگونه میتواند دیدگاه مثبتی نسبت به پیری و کهولت داشته باشد و از این دوران لذت ببرد؟
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی بیان میکند: حضور یک سالمند فعال، متکی به خود و شاد در خانواده، روابط عاطفی و احساسی بین اعضای خانواده را تقویت میکند و به عنوان یک پناهگاه امن روانی و عاطفی برای جوانترها مطرح میشود. بنابراین یک سالمند شاد باعث ارتقای سلامت روان، افزایش اعتماد به نفس و ایجاد امید و انگیزه بین سایر اعضای خانواده میشود، چیزی که بین خانوادههای ایرانی کمتر دیده میشود و طبیعتا در جامعه نیز دیدگاهها نسبت به سالمندی به سمت و سوی ناامیدی و افسردگی است.
ارسال نظر