آزادی به ضرر چه کسانی تمام میشود؟
پارسینه: زمستان سال 90، یعنی دو سال پس از آن که خیابان آزادی در شهر مشهد، تغییر نام داد، یکی از صاحبان تریبون و فرصتِ سخن پرسید که «چرا در قرآن کریم صریحا از کلمه آزادی سخنی به میان نیامده است؟»
«اگر انسان اساساً به آزادی نیاز دارد، پس چرا در قرآن نیامده است؟»
هم او در حالی که در بیان گفتههایش آزاد بود و هست، ارزش محوری دادن به آزادی بیان را یک مرام صهیونیستی دانست.
منتقدان این سخن به فراخور زمان و به اندازه تریبون و فرصتی که در اختیار داشتند، پاسخهایی به این سخن و پیشداوریهای موجود در این استنباط دادند.
اما یک پرسش بیپاسخ ماند. آیا آزادی موضوعی بیاهمیت یا غیرخدایی بوده که در قرآن کلمه آزادی نیامده است؟
نخست باید پرسید آیا هر آنچه که امروز به عنوان دسترنج فهم آفاقی و انفسی متفکران مسلمان باقی مانده، کلماتی متناظر در کلام خدا دارد؟
آیا کلمه «انسان کامل» یا «واجبالوجود» در قرآن آمده یا متفکران مسلمان این مفاهیم را از معرفت قرآنی «به دست آورده»اند؟
یا حتی عنوان موضوعهای کلیتری چون فسلفه اسلامی، اصول فقه یا ولایت فقیه در قرآن ذکر شده است؟
این موضوعها هم روزگاری در ادبیات دینی موجود نبوده و بعدها و برپایه همان گزارههایی که از ناحیه وحی و از ناحیه عصمت موجود بوده و هست، «به دست آمده» اند.
حتی آیا نمیتوان پرسید که نام امیرمومنان علی بن ابیطالب (ع) در قرآن آمده؟ و حال که نیامده باید بر اهمیت و بلکه راهگشا بودن آن پیشوای ایستاده در مقام «لو کشف الغطاء» و همچنين بر مفاهیم بلند و موثر دیگر در هدایت انسان خط بطلان کشید؟
یا میتوان با نگاهی عمیقتر به آیات خداوند، بدون آن که به دنبال کلیدواژههای وضعشده خودمان باشیم، اصل مفاهیم را «به دست آورد»؟
آیا مفهوم آزادی از قرآن کریم «به دست نمیآید»؟
این سختاندیشی در برابر مفهوم آزادی در قرآن کریم، از آنجا پدید میآید که مخالف آزادی، پیشاپیش فهم خود را «حق» و هر فهم دیگری را «باطل» بیانگارد و برای آن که «حق مفروض خود» [یعنی فهمِ منِ فاعل شناسا] از هر بازنگری در امان بماند، و جاي خود را به «حق مکشوف» ندهد، آزادی برای بیان هر فهم دیگری را «باطل» و مضر برای «حق مفروض خود» میبیند.
اما آیا مخالف آزادی حاضر است از آزادی بیان فهم خود از موضوعی وحیانی یا غیر آن صرف نظر کند؟ یا این حکم صرفا برای آزادی بیان دیگر فهمها از یک مفهوم آسمانی و غیر آن صادر میشود؟
***
بیایید یک بار دیگر به کلام خدا نظر کنیم و از هم او راه بجوییم.
پیامبر اکرم (صلواةاللهعلیهوآله) مانند پیامبران پیشین برای اثبات پیامبری خود معجزهای عرضه کرد.
معجزه کاری است که نه تنها هیچ یک از افراد بشر بر آن توانا نباشند بلکه اساسا از دایره توان بشری خارج باشد.
معجزه حضرت ختمی مرتبت(ص) کتابی است که از جانب خدا رسیده بود، هم یکباره و هم تدریجی.
این پرسش به جاست اگر مردمی پرسیده باشند یا بپرسند، چه چیز این کتاب چیزی است که اساسا از توان بشر خارج باشد؟
پیش از آن که پاسخ این پرسش را از داشتههای خود و بلکه از مسیری نایل به پاسخ مد نظر «حق مفروض خود»مان بدهیم، ببینیم خود کلام خدا در پاسخ به کسانی که تردید داشتهاند، چگونه پاسخ گفته است.
کلامی که مدعای وحی دارد، در اثبات وحیانی بودن خود دست به تحدی میزند و میفرماید:
1. ام يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كنتم صادقين / يونس - 38
بلكه میگويند: آن را خود بافته است، بگو: اگر راستگوييد، پس سورهای مانند آن بياوريد و هر كه را جز خدا توانيد، [به ياری] بخوانيد.
2. ام يقولون افتريه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتريات و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كنتم صادقين / هود - 13
بلكه میگويند: آن را خود بافته است، بگو: اگر راستگوييد، شما هم ده سوره بربافته مانند اين بياوريد و هر كه را جز خدا توانيد، [به ياری] بخوانيد.
3. ام يقولون تقوّله بل لايؤمنون . فليأتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين / طور - 33 و 34
بلكه میگويند: آن را از خود فرابافته است، [نه چنين است] بلكه ايمان نمیآورند. پس سخنی مانند آن بياورند اگر راستگويند.
4. و ان كنتم فی ريب ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهدائكم من دون اللّه ان كنتم صادقين / بقره - 23
و اگر درباره آنچه بر بنده خويش فرو فرستاديم در شك وگمانيد، سورهای مانند آن بياوريد و به جز خدا گواهان [و ياران] خود را بخوانيد، اگر راستگوييد.
***
تَحَدّی، اصطلاحی در علوم قرآنی و کلام اسلامی، به معنای هماوردجویی قرآن کریم، یا در تعریف گستردهتر آن، هماوردجویی هر پیامبر آورنده معجزه با هدف اثبات عجز مخالفان. این اصطلاح که بر تبیین ویژهای از هماوردجویی قرآن کریم استوار است، نخستین بار در نوشتههای کلامی سده 3 هجری قمری (9میلادی) رواج یافت. (دایرةالمعرف بزرگ اسلامی)
همان طور که میبینیم، اصلاح تحدی هم از آن موارد «به دست آمده» از قرآن کریم است.
به پرسش پیشین باز میگردیم. آن چیز که در کتاب خدا و پیام پیامبر ختمی مرتبت (ص) وجود دارد و خود این کتاب، صاحبان تردید را به تحدی در آن فرامیخواند چیست؟
میتوان مانند برخی مفسران در هماهنگی عددی و زیبایی ادبی و جنبههای هنری و حتی پیشگوییهای کلام موجود در این کتاب فروماند و پیشاپیش گفت که هیچکس دیگری نمیتواند چنین بگوید و اگر یک روز کلک خیال بشر به سرودن سخنانی متوازن و روحافزا و هنرمندانه دست یافت، یا در تحلیل و پیشبینی دستی برافراشت، آن کلام را تهدیدی بر «حق مفروض خود» و استدلالی که با آن بر کرسی پیروزی نشستهایم، دانست.
اگرچه اهالی ادب و هنر و اصحاب تحلیل و پیشبینی اگر از مقام غرض کنار بروند، خواهند گفت که قرآن کریم در زیبایی ادبی و جنبههای هنری و همچنین علم و آگاهی از نادانستهها با مخالفان هماوردجویی کرده، و رقیبی نیافته است، اما شیوۀ توصیف قرآن از خود (برای نمونه، بقره/ 2/ 185)، بیشتر ناظر به محتوا و مضمون کلام الهی، و نه شکل و ساختار ظاهری است. از اینرو، رفتهرفته و در همان سدههای نخست عصر تفسیر، افق بلندتری از معنای تحدی در سیر تفکر متفکران مسلمان «به دست آمد».
معنای بهدستآمده تازه این بود که آنچه قرآن کریم بدان تحدی کرده، مفاهیم هدایتگرِ این کتاب است.
در این نگرش متکاملتر به استدلال قرآن بر اعجاز خود به روش تحدی، موضوع تحدی چنین فهم شده است که اگر در این شک دارید که من نسخه سعادتبخش و هدایتگر برای بشرم، شما نسخه سعادتبخش خود را بیاورید.
یک بار دیگر به کلام خدا روی بیاوریم و آن را بدون این که پیشاپیش مناسب پیروزی «حق مفروض خود» و صاحبان فرصت و تریبون تفسیر کنیم، بنگریم.
چرا قرآن مانند بسیاری از مقدسنماها و مقدسمآبها نفرموده است که چون من حقام پس دیگران دهانهایشان را پر از خاک کنند؟
بلکه فرموده است اگر مدعی هستید که من نسخه هدایتگر نیستم، شما نسخه هدایتگر خود را بیاورید؛ و این است حقیقت «آزادی» که از کلام خدای بینیاز «به دست میآید».
صاحب آن کلام آسمانی، خود در جایگاه حقانیت تام هستی است اما رقیبان را به سخن گفتن فرا میخواند و نه سخن نگفتن!
اکنون پرسش تازهتری پدید میآید: آیا این که دیگران سخن بگویند، استدلالی برای اعجاز قرآن است؟
پاسخ نزدیک است. فاصله کلام الهی و هدایتگری و سعادتبخشی آن با نسخههای مدعی دیگر، چنان است که اگر همه نسخههایشان را بیاورند و قرآن هم نسخه خود را بیاورد، خلق خواهند دید که کلام الهی آن کلامی است که بشر اساسا از بیان آن عاجز بوده است و بقیه نسخهها در فاصلهای خندهآور از آن حقیقت الهی قرار دارند.
چنان که میفرماید:
• قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ علی أن يأتوا بمثل هذا القرآن لايأتون بمثله ولوكان بعضهم لبعض ظهيراً / اسراء - 88
بگو: اگر آدميان و پريان فراهم آيند تا مانند اين قرآن را بياورند، هرگز مانند آن را نياورند، هرچند بعضی از آنان يار و هم پشت بعضی باشند.
پس اثبات اعجاز قرآن کریم، چنان که از خود کلام الهی به دست آمد، در آن است که دیگران مثل و مانندی برای آن بیاورند؛ که بتواند مثل آن هدایتگر و مانند آن سعادتبخش باشد. به همین سبب چهار بار با فعل امر از سایر مدعیان خواسته شده است که «بیاورید».
محمدعلی بدری/روزنامه نگار
با سلام
بنده بی سواد اینقدر می فهمم هر کلمه و مسیری که خلاف قران باشد غلط است اما هر انچه در قران به صورت مستقیم نیامده باشد شارحان ان یعنی پیغمبر اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت باید متذکر ان کلمه و راه شده باشند در کلام معصومین انچه فهمیده می شود در اسلام ازادی نیست ازادگی هست و این دو باهم تفاوت دارند ازادی کلمه ای مادی است و مادی گرایان برای ان فلسفه بافته اند اما ازادگی کلمه ای الهی ایست که که معصومان که وارثان الهی در زمین هستند ان را بسط و نشر داده اند
البته لفظ آزادي در قرآن نيامده است منتها مضمون هاي شبيه آن آمده است. مانند اينكه لا اكراه في الدين قد بين الرشد من الغي
چقدر روشن و رسا بود، متشكريم.
درباره كامنت «مهدي» بايد بگويم اينكه به گفته قرآن همه بتوانند آنچه دارند را در برابر كلام الهي بياورند، عين آزادي بيان است كه هر فهمي ميتواند درك كند.
چقدر روشن و رسا بود، متشكريم.
درباره كامنت «مهدي» بايد بگويم اينكه به گفته قرآن همه بتوانند آنچه دارند را در برابر كلام الهي بياورند، عين آزادي بيان است كه هر فهمي ميتواند درك كند.
گفته آن فردو کلی گوئی شما از یک قماش است مصداقی سخن بگوئید .