علی جنتی: حرفهای خویینیها درست نیست
پارسینه: سایت دیده بان ایران مصاحبهای را با علی جنتی در باره اظهارات موسوی خویینیها منتشر کرده است.
بخشهایی از اظهارات او را میخوانید:
*با توجه به شناختی که بنده از امام موسی صدر، آقای چمران و آیت الله هاشمی رفسنجانی داشتم، بخش قابل توجهی از این مصاحبه را دور از واقعیت میدانم.
*یک نکته حائز اهمیت در این مصاحبه این است که آقای خوئینیها اظهار داشته اند که مرحوم هاشمی رفسنجانی اساساً سفر به خارج از کشور برای مبارزه را درست و منطقی نمیدانستند و معتقد بودند که مبارزه اصلی و واقعی همین جاست. به نظر بنده این موضوع کاملا خلاف واقع است. در دورهای که من در ایران شدیدا تحت تعقیب ساواک بودم ایشان شناسنامهای برای من تهیه کردند که طی آن سالها چند باری که توسط نیروهای امنیتی گرفتار شدم توانستم نجات پیدا کنم. اواخر سال ۵۳ من با مرحوم آیت الله هاشمی مشورت کردم و ایشان تاکید داشتند که من به خارج از کشور بروم چرا که کسانی که همانند من مشغول فعالیت سیاسی و مبارزاتی بودند، در صورت دستگیری به زندانیهای طولانی محکوم میشدند لذا ایشان همواره به من و امثال من توصیه میکردند که برای ادامه فعالیت ضد طاغوت از کشور خارج شویم تا به مبازرات خود ادامه دهیم.
*مرداد ماه سال ۱۳۵۴ مرحوم رفسنجانی به دمشق سفر کردند. ایشان در آن زمان مطلع شده بودند که برخی از اعضای سازمان مجاهدین خلق گرایش مارکسیستی پیدا کرده و در تلاش هستند تا رابطه اعضای مسلمانان سازمان را با آن تشکیلات قطع کنند به همین دلیل آقای هاشمی رفسنجانی برای پایان دادن به این موضوع و ساماندهی اعضای مسلمان سازمان مجاهدین به دمشق آمدند. آقای هاشمی رفسنجانی طی ملاقاتهایی که با برخی از اعضای سازمان داشتند تلاش کردند که آنان را قانع کنند تا از اعلام مواضع مارکسیستی خود صرف نظرکنند با این هدف که در این فرصت به نیروهای مسلمان کمک کنند تا تشکل خود را بازیابند. در واقع هدف از آن سفر و تلاش ایشان برای ملاقات تشکیل سازمانی منسجم از نیروهای انقلابی و مسلمان مجاهدین خلق بود. در دمشق، مرحوم هاشمی با فردی به نام تراب حق شناس که از سران سازمان مجاهدین خلق بود وگرایش مارکسیستی پیدا کرده بود ملاقاتهایی را انجام دادند که البته بی ثمر بود و آنان سرانجام در شهریور ماه اعلام کردند که سازمان مجاهدین خلق تحول ایدئولوژیک پیدا کرده و تبدیل به سازمان مارکسیستی شده است.
*اظهارات اخیر آقای موسوی خوئینیها در خصوص رابطه امام موسی صدر و شهید دکتر چمران با انقلابیون ایران به دور از واقعیت است. کسانی که شهید چمران را میشناسند به خوبی میدانند که ایشان براساس احساس مسئولیت و با انگیزه خدمت به شیعیان لبنان آمده بود؛ همسر آقای چمران هم ابتدا به لبنان آمد، اما چون اصالتاً همسر ایشان آمریکایی بودند و زندگی در لبنان برای وی غیر قابل تحمل بود از شهید چمران جدا شده وبا دو فرزند شهید چمران به آمریکا بازگشت.
*من همراه مرحوم هاشمی رفسنجانی به دیدن امام موسی صدر رفتیم و ایشان به شدت مورد استقبال امام موسی صدر قرار گرفت و طی چند روز که در لبنان بودند با شهید چمران چند بار ملاقات کردند و با همدیگر به شهر صور در جنوب لبنان رفتیم و ایشان از هنرستان صنعتی و مرکز آموزش فنی و حرفهای بازدید کردند.
*در خصوص این ادعا که شهید چمران با انقلاب همراهی نداشت حرف عجیبی زده شده است. شهید چمران در سالهای ابتدای انقلاب و در آن شرایط سخت مسئولیت وزارت جنگ را قبول کرد رابطه او با امام (ره) همیشه توام با احترام متقابل بود. با توجه به اقدامات موثری که شهید چمران در جنگ ایران و عراق داشتند، بی انصافی است که بخواهیم در مورد رابطه ایشان با انقلاب و امام این گونه قضاوت کنیم. در لبنان هم ایشان کارهای بزرگی انجام داد هر چند نسبت به اعمال و رفتار برخی از فلسطینیان بسیار منتقد بود. افرادی از این گروه در جنوب لبنان مستقر بودند که به دلیل شرایط اردوگاهی و اوضاع اقتصادی که داشتند غالباً معتاد یا دزد بودند که شهید چمران نسبت به این موضوع بسیار منتقد بودند و اظهار داشتند که این گروه دارای انگیزههای دینی نیستند و برناسیونالیسم عرب تکیه دارند.
*ایشان همواره با تجلیل از امام خمینی (ره) یاد میکرد. با شروع جنگهای داخلی لبنان، شهید چمران "جنبش امل" را تاسیس کرد. در شهریورماه سال ۵۴ نیز جمعی از جوانان شیعه را جهت آموزشهای نظامی به اردوگاههای فلسطین اعزام کرد که متاسفانه در حین آموزش یکی از مینها منفجر شد و ۲۶ نفر از نیروهای شیعه امل در آنجا کشته و عدهای نیز زخمی شددند که در بین مجروحان یک ایرانی وجود داشت که بنده همراه با مرحوم هاشمی در بیمارستان به ملاقات وی رفتیم. تا آخر جنگ داخلی لبنان مرحوم چمران همراه با سایر مسلمانان در صحنهها و عرصههای متفاوت جنگ حضور داشت ودر کنار آنان میجنگید.
*در رابطه با مبارزه امام موسی صدر آقای موسوی خوئینیها نکاتی را مطرح کرده اند که لازم است در خصوص آن توضیح داده شود. امام موسی صدر (در سال ۵۰ درست زمانی که مجاهدین اولیه انقلاب از جمله مرحوم حنیف نژاد، بدیع زادگان وناصر صادق و... در زندان بودند به ایران آمد. هدف اصلی وی از این سفر و ملاقات با شاه جلب کمکهای مالی برای شیعیان جنوب لبنان بود. اگر میخواهیم در این زمینه قضاوت کنیم باید شرایط آن روز لبنان و ایران را در نظر بگیریم در وهله اول باید بدانیم که شرایط لبنان در خاورمیانه چگونه بود، انتظارات شیعیان از امام موسی صدر چه بود آنگاه میتوانیم به قضاوت در خصوص ملاقات امام موسی صدر با شاه بپردازیم. شیعیان لبنان به جهت این که امام موسی صدر را ملجأ و پناهگاه خود میدانستند و از طرفی به شاه ایران نیز به دلیل شیعه بودن وی علاقه داشتند. انتظار داشتند که از کمکهای ایران برخوردار شوند. هدف امام موسی صدر از آمدن نزد شاه ایران این بود که به شاه اعلام کند مسلمان شیعه لبنان از وی انتظار کمک دارند. (لازم به ذکر است محرومترین قشر از مردم کشور لبنان، شیعیان این کشور بودند و بزرگترین کاری که امام موسی صدر انجام داد این بود که تمامی قبائل و عشایر شیعه را زیر چتر مجلس اعلای شیعیان لبنان که خود او رئیس آن مجلس بود جمع کرد.) امام موسی صدر با توجه به ارتباط و دوستی با شهید بهشتی و شهید مطهری، زمانی که به ایران آمد به ملاقات آنان رفت. این نکته را من شخصا از شهید بهشتی شنیدم که وقتی امام موسی صدر قصد ملاقات با شاه را داشت، از امام موسی صدر خواستیم تا برای عفو و آزادی افراد بازداشت شده مجاهدین خلق پا درمیانی کند. امام موسی صدر پس از دیدار شاه به شهید بهشتی گفته بود زمانی که درباره عفو این افراد صحبت کردم شاه ایران بسیار خشمگین شد و آثارعصبانیت در چهره او آشکار بود. بنا به گفته شهید بهشتی البته صحبتهای امام موسی صدر با شاه درباره عفو این افراد تاثیری نداشت؛ بنابراین اصل دیدار امام موسی صدر با شعیان جنوب مربوط به جلب کمک برای شیعیان جنوب لبنان بود از طرفی شهید بهشتی ومرحوم مطهری هم قصد استفاده از این ملاقات برای آزادی سران سازمان مجاهدین خلق را داشتند. امام موسی صدر دو بار هم به لیبی رفت تا از کمکهای مالی قذافی برای مبارزه با اسرائیل استفاده کند که بار دوم در آن کشور ناپدید شد و هیچگاه از این سفر بازنگشت.
*امام موسی صدر علاقه خاصی به امام خمینی (ره) داشت. عمیقا از مبارزان ایرانی در خارج ازکشور که با رژیم مبارزه میکردند حمایت میکرد. بنده و شهید منتظری جزء اولین کسانی بودیم که در لبنان با ایشان ملاقات کردیم. به تدریج با بروز تحول ایدئولوژیک درسازمان مجاهدین خلق بسیاری از جوانان مسلمان انقلابی فراری شده و به خارج از کشور آمدند که در بین آنان افراد سرشناسی مانند آقای مهندس غرضی بود که از طریق افغانستان و پاکستان به دمشق آمده بود. تا زمان پیروزی انقلاب، حداقل ۳۰ نفر از مخالفان رژیم شاه در لبنان و سوریه مستقر بودند و با کمک امام موسی صدر در آنجا ماندگار شده بودند.
*در مورد نقش امام موسی صدرحرکت و نگاه انقلابی و سیاسی ایشان سخن بسیاراست. من به عنوان کسی که ایشان را از نزدیک درک کرده ام میگویم امام موسی صدر در سال سخت دهه ۵۰ از مبارزان ایرانی حمایت جدی داشت. او دارای شخصیت کم نظیری بود، توانمندیهای فقهی، فلسفی و آشنایی با دنیای پیرامون از امام موسی صدر یک شخصیت مثال زدنی ساخته بود. دقیقا به همین دلیل بودکه امام موسی صدر از محبوبیت خاصی در بین مردم لبنان برخوردار بودند.
*یکی از مشکلات اساسی ما در لبنان، اخذ مجوز اقامت در لبنان بود که در این مورد امام موسی صدر رسماً در نامهای برای من و برخی دیگر از دوستان با اداره گذرنامه لبنان مکاتبه و مجوز اقامت گرفتند وهرسال هم اداره گذرنامه این مجوز را تجدید میکرد. امام موسی صدر به مرحوم منتظری و سایر مبارزان شیعه کمک بسیاری میکرد؛ بنابراین ادعای آقای خوئینیها در این زمینه عاری از صحت است. در زمانی که شرایط لبنان پیچیده و بسیار سخت شده بود، امام موسی صدر دفتری در دمشق داشت که هفتهای یک یا دوبار به آنجا سر میزد. از طرفی با توجه به ارتباط خوبی که با حافظ اسد داشت از او خواست که دستور دهد مشکل اقامت مبارزان ایرانی در سوریه را حل کند لذا وزارت کشور برای بسیاری از دوستان مجوز اقامت صادر نمود.
* امام موسی صدر مورد توجه امام خمینی (ره) بود و امام علاقه ویژهای به ایشان داشتند. به خاطر دارم که مرحوم هاشمی رفسنجانی سفری به عراق داشتند و در مدت ۴-۵ روزی که در نجف بودند، چند بار با امام (ره) دیدار داشتند. پس از بازگشت آیت الله هاشمی به لبنان بنده به اتفاق ایشان به دیدار امام موسی صدر رفتیم و شام را مهمان ایشان بودیم در این دیدار مرحوم هاشمی پیامی را از سوی امام خمینی به امام موسی صدر منتقل کردند به این مضمون که شما در جایگاه سیاسی قرار دارید و ارتباطتان با مردم کم است بهتر است بیشتر با مردم و شیعیان لبنان ارتباط برقرار کنید حتی اگر بتوانید یک وعده نماز جماعت در یکی از مساجد اقامه کنید. امام موسی صدر به دلیل این که یک شخصیت سیاسی برجسته بود و بیشتر با مقامات لبنان و سایر کشورها ارتباط داشت عملا کمتر با افراد عادی به معاشرت میپرداخت. به همین جهت امام خمینی (ره) به امام موسی توصیه کرده بودند که شما سعی کنید ارتباط خودتان را با مردم تقویت کنید. امام این جمله را هم اضافه کرده بودند که دکتر مصدق با این که آخوند نبود، اما به دلیل ارتباط نزدیک با مردم از محبوبیت برخوردار بودند، اما در مقابل مرحوم کاشانی با این که آخوند بود، اما به دلیل ارتباط کمتر با مردم و سیاسی شدن کمتر مورد حمایت عامه بود .. این جملات را آیت الله هاشمی رفسنجانی بنا به سفارش امام خمینی به امام موسی صدر رساندند.
*دیدگاه آیت الله رفسنجانی نسبت به حجاب بانوان درست همانند دیدگاه و نظر مرحوم مطهری بود. ایشان اعتقادی به حجاب اجباری نداشتند. مرحوم شهید مطهری به نقل یکی از دوستان اوایل انقلاب یرای مذاکره در مورد حجاب اجباری به دیدار امام خمینی (ره) در قم رفتند. امام فرموده بودند که من هم معتقد به اجبار عموم بانوان نیستم آنچه من گفته ام فقط در موردکارمندان دولت و دستگاههای اداری است.
*یکی از اقدامات مؤثر آقای هاشمی، این بود که در آن زمان با یکی از افراد متمول که پس از انقلاب معلوم شد تولیت شرعی آستان مقدس حضرت معصومه (س) بوده است صحبت کرده و ایشان را تشویق کرده بودند که بخشی از اموال خود را وقف انقلاب کند. در آن زمان مرحوم مصباح (سید ابوالفضل تولیت) یک میلیارد تومان از سرمایه خود را به پوند تبدیل کرد و در بانکی در انگلیس سپرده نمود و از این محل به همه مبارزان ایرانی در خاورمیانه، اروپا و آمریکا کمک میکرد. این یک میلیارد تومان دراختیار مبارزان قرار گرفت. مرحوم رفسنجانی به ایشان تاکید کرده بود که کمکهای مالی خود را به سوریه، لبنان، پاریس و آمریکا به چه میزانی ارسال کند. پس از آن مرحوم هاشمی رفسنجانی هنگام بازگشت به ایران به من گفتند من رسالت خود را به اتمام رساندم لذا به ایران بازمیگردم و قطعا دستگیر میشوم، ولی اکنون خیالم از این جهت راحت است. شما به فعالیت خودتان ادامه دهید. این قبیل فعالیتها جزء خدمات شایانی است که مرحوم آیت الله در خارج از کشور برای پیروزی انقلاب اسلامی ایران انجام داده اند.
* آیت الله هاشمی هیچگاه اعتقادی به مهندسی کردن انتخابات نداشتند. ایشان فرد آزادهای بود و اعتقاد داشت که کشور با استفاده از تمامی نیروها میتواند اداره شود و تمامی نیروها و جبهههای سیاسی باید در صحنه حضور و فعالیت داشته باشند و هیچ کدام ازنیروهای معتقد به نظام نباید از صحنه سیاسی حذف شوند. دیدگاه ایشان در کابینه دولت خودش هویدا بود. دردو دوره ریاست جمهوری ایشان از همه نیروها با سلیقههای مختلف سیاسی استفاده شد و هیچ کدام از جریانهای سیاسی حذف نشدند.
* اینکه گفته شود ایشان اعتدال گرا نبود یا قانون گریز بود سخن نابجایی است. هاشمی رفسنجانی همواره خود را ورای جناحها و گروههای سیاسی موجود در جامعه میدید و سعی داشت همه جناحها و گروههایی را که به انقلاب دلبستگی داشتند در کنار خودنگه دارد و در مسئولیتها شریک کند. کارنامه آقای هاشمی نشان میدهد ایشان به معنای واقعی اعتدال گرا بود. اصولا شعار اعتدال گرایی را ایشان در جامعه مطرح کرد وتا پایان عمر هم با هر نوع افراط گرایی مخالف بود. نقش آقای هاشمی رفسنجانی درپیروزی انقلاب و شکل گیری تفکر اعتدال در سالهای پس از انقلاب به گواه تاریخ غیر قابل انکار است. زمانی که ما میخواستیم حزب اعتدال و توسعه را در سال ۱۳۷۷ تاسیس کنیم آقای هاشمی تاکید داشت که هر نامی انتخاب میکنید حتما واژه اعتدال در آن باشد. ایشان در آن سالها هم به دنبال مشی اعتدالی در رفتار فعالان سیاسی بود.
ارسال نظر