رجعت در نگاه علمای شیعه
پارسینه: آیتالله سبحانی میگوید: این پندار که رجعت نیز از قبیل تناسخ است، تصور باطلى است. چون تناسخ به معناى بازگشتِ فعلیّت به قوّه و بازگشت انسان به دنیا از راه نطفه و گذراندن دوباره تکوّن بشرى است تا دوباره انسان شود.
پارسینه-گروه فرهنگی: یکی از سؤالات درباره رجعت این است که چه دلیلی بر آن داریم و چگونه رجعت با برخی آیات قرآن کریم که میفرماید «کسی از مردگان باز نمیگردد» سازگار است؟
آیتالله جعفر سبحانی از مراجع عظام تقلید در کتاب «سیمای عقائد شیعه» این مسأله را بررسی کرده است.
رجعت در اصطلاح علما
رجعت به معناى بازگشت است.
در اصطلاح، به بازگشت زندگى به مجموعهاى از مردگان پس از نهضت جهانى حضرت مهدى علیهالسلام گفته مىشود.
این بازگشت، پیش از فرارسیدن روز قیامت است و بنابراین، سخن از بازگشت و رجعت، از نشانههاى قیامت است.
ظهور امام مهدى علیهالسلام، چیزى است، بازگشت حیات به شمارى از مردهها چیز دیگر، همچنان که رستاخیز هم مسأله سومى است که باید همه اینها را از هم تفکیک کرد.
شیخ مفید گفته است: خداوند، گروهى از امت محمد صلى الله علیه و آله را پس از مرگشان، قبل از روز قیامت بر مىانگیزد. این عقیده به آل محمد صلى الله علیه و آله اختصاص دارد و قرآن هم گواه آن است.
سید مرتضى هم درباره رجعت نزد شیعه مىگوید: عقیده شیعه امامیه این است که خداوند، هنگام ظهور امام زمان، گروهى از پیروان او را که پیشتر در گذشتهاند بر مىگرداند، تا به ثواب یارى او و دیدار دولتش برسند. بعضى از دشمنانش هم بر مىگردند، تا از آنان انتقام گرفته شود. آنگاه پیروان آن حضرت از دیدن ظهور و غلبه حق و برترى حقپرستان لذت مىبرند.
علامه مجلسى میگوید: رجعت مخصوص کسانى است که مؤمن خالص یا منافقِ محض از امت اسلام باشند، نه از امتهاى پیشین.
پس عقیده به رجعت، از امور مسلم و قطعى است و روایات فراوانى که از ائمه معصومین آمده، جایى براى تردید در آن باقى نمىگذارد.
علامه مجلسى مىگوید: چگونه یک مؤمن در حق بودن ائمه اطهار شک مىکند، در حالى که حدود دویست حدیث صریح از آنان در این زمینه نقل شده و سى و چند نفر از بزرگان در بیش از پنجاه تألیف خود آنها را روایت کردهاند، همچون کلینى و صدوق و ...
شیخ حرّ عاملى هم درباره روایات مربوط به رجعت مىگوید: آنها بیش از حدّ شمارش است و تواتر معنوى دارد.
اینک، پس از نقل بعضى از کلمات بزرگانِ علما و محدثان شیعه در باره رجعت، مىگوییم که سخن در باره رجعت در چند محور مطرح است:
1- امکان رجعت
در امکان رجعت، امکان برانگیختن زندگى نو در قیامت کافى است، چرا که رجعت و معاد، دو پدیده همگون و از یک نوعاند، با این تفاوت که رجعت از نظر کیفیت و کمیت محدود است و پیش از قیامت رخ مىدهد، اما در معاد، همه مردم برانگیخته مىشوند تا زندگى ابدى خود را آغاز کنند.
پس پذیرش امکان حیات مجدد در قیامت، با اعتراف به امکان رجعت در زندگى دنیوى ما ملازم است و چون سخن ما با مسلمانانى است که ایمان به معاد را از اصول دین خود مىدانند، پس باید امکان رجعت را هم بپذیرند.
2- رجعت در امتهاى گذشته
در امتهاى پیشین، رجعتهاى بسیارى اتفاق افتاده است، همچون:
1- احیاى گروهى از بنىاسرائیل «بقره/ 55 و 56»
2- احیاى کشته بنىاسرائیل «بقره/ 72 و 73»
3- مرگ هزاران نفر و زنده شدن دوباره آنان «بقره/ 243»
4- برانگیختگى عُزیر پس از گذشت صدسال از مرگ وى «بقره/ 259»
5- زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسى علیهالسلام. «آل عمران/49»
پس از وقوع رجعت در امتهاى پیشین، آیا مجالى براى شک در امکان آن باقى مىماند؟
این پندار که رجعت نیز از قبیل تناسخ است که عقلاً محال است، تصور باطلى است. چون تناسخ به معناى بازگشتِ فعلیّت به قوّه و بازگشت انسان به دنیا از راه نطفه و گذراندن دوباره تکوّن بشرى است تا دوباره انسان گردد، چه روح او در جسم انسانى حلول کرده باشد یا در حیوانى. کجاى این مثل بازگشت روح به بدنى است که از هر جهت به کمال رسیده است، بىآنکه پس از فعلیت دوباره به مرحله قوه برسد؟
رجعت در امت اسلامى
دلیل بر وقوع رجعت در این امت، این آیه است:
«وَإِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ اْلأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ» «نمل/82 و 83»؛ (و هنگامى که فرمان عذاب آنها رسد (در آستانه رستاخیز) جنبندهاى را از زمین براى آنان بر مىآوریم که با آنان تکلّم مىکند (و مىگوید) که مردم به آیات ما ایمان نمىآورند. روزى که ما از هر امتى گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب مىکردند محشور مىکنیم و آنان را نگه مىداریم تا به یکدیگر ملحق شوند.)
از مفسران کسى شک ندارد که آیه اول مربوط به حوادث قبل از روز قیامت است، از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هم روایت است که بیرون آمدن جنبنده از زمین از علایم قیامت است، جز این که میان مفسران اختلاف نظر است که مقصود از «دابّة الأرض» (جنبنده زمین) کیست و چگونه بیرون مىآید و چگونه حرف مىزند و مطالب دیگر که نیازى به طرح آنها نیست.
مسلم روایت کرده است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «قیامت برپا نمىشود تا آنکه 10 نشانه پدید آید: فرو رفتن زمین در مشرق، در مغرب و در جزیرة العرب، دود، دجّال، دابّة الأرض، یأجوج و مأجوج، طلوع خورشید از مغرب و آتشى که از قعر عدن بیرون مىآید و مردم را مىکوچاند.» (صحیح مسلم جلد 8 ص 179)
سخن در آیه دوم است. حق آن است که آیه ظهور دارد در حوادث پیش از قیامت، چرا که آیه، بیانگر زنده شدن گروهى از هر جماعت است. یعنى همه برانگیخته نمىشوند، روشن است که زنده شدن در قیامت مربوط به همه است نه برخى.
خداوند مىفرماید: «روزى است که کوهها را جابه جا مىکنیم و زمین را آشکار و مسطح مىبینى و همه آنان را بر مىانگیزیم و احدى از آنان را فروگذار نخواهیم کرد» «... وَحَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً». (کهف/47)
آیا پس از این بیان صریح، مىتوان آیه مورد بحث را به روز رستاخیز و قیامت تفسیر کرد؟ دو قرینه دیگر هم هست که ظرف زمانى حادثه را بیان مىکند:
اول: آیه پیش از آن یکى از علایم قیامت را که خروج جنبنده زمین است براى مردم بیان مىکند، طبیعى آن است که زنده شدن گروهى از مردم به همین مسأله مربوط باشد.
دوم: در همان سوره در آیه 87 یعنى پس از سه آیه، سخن از قیامت و دمیده شدن در صور و وحشت همه اهل آسمانها و زمین است و این نشان مىدهد که حوادث پیش از آن مربوط به قبل از آن روز است و زنده شدن گروهى از تکذیب کنندگان آیات خدا حتماً پیش از قیامت رخ خواهد داد و از علایم آن روز است و در وقتى پدید خواهد آمد که جنبندهاى از زمین بیرون مىآید و با مردم حرف مىزند.
شگفت از سخن فخر رازى که مىگوید: زنده شدن گروهى از هر امت پس از برپایى قیامت واقع خواهد شد. (مفاتیح الغیب، جلد 4 ص 218)
این سخن بىاساس است و ترتیب و پیوند آیات با هم آن را نفى مىکند و بر اعتقاد شیعه که آیه مربوط به پیش از قیامت است تأکید مىکند. به علاوه، زنده شدن گروهى از مردم با اعتقاد به حیات مجدد همه انسانها در قیامت ناسازگار است.
آرى، آیه از حشر دروغگویان سخن مىگوید، اما رجعت گروهى دیگر از صالحان بر عهده روایات رجعت است.
قرآن در باره کیفیت وقوع رجعت و خصوصیات آن چیزى نگفته است، مثل برزخ و حیات برزخى.
وقوع رجعت در امتهاى پیشین، وقوع آن را در این امت نیز تأیید مىکند
ابو سعید خدرى روایت کرده است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
«شما وجب به وجب و ذراع به ذراع از سنتهاى پیشینیان پیروى خواهید کرد، حتى اگر آنان وارد سوراخ سوسمارى هم شده باشند، شما نیز چنین خواهید کرد. گفتیم: دنباله روى از یهود و نصارا اى رسول خدا؟ فرمود: پس کى؟» (صحیح بخاری جلد 9 ص 112)
و نیز به روایت ابوهریره، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «قیامت برپا نخواهد شد مگر آنکه امت من مثل امتهاى گذشته وجب به وجب و ذراع به ذراع گرفتار خواهند شد. گفتند: یا رسول اللَّه، مثل ایرانیان و رومیان؟ فرمود: مگر مردم جز آنانند؟ (صحیح بخاری جلد 9 ص 112)
صدوق نیز روایت کرده است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «هر چه در امتهاى گذشته بوده، در این امت هم همانند آن خواهد بود، گام به گام و مو به مو.» (کمال الدین، ص 567)
از آنجا که رجعت در امتهاى گذشته از حوادث مهم بوده، پس باید مانند آن در این امت هم به دلیل همگونى و مشابهت پیش آید.
مأمون عباسى از حضرت رضا علیهالسلام در باره رجعت پرسید. آن حضرت جواب فرمود: حق است، در امتهاى گذشته هم بوده، قرآن هم از آن سخن گفته و پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هم فرموده است: در این امت، هر چه در امتهاى پیشین بوده خواهد بود، گام به گام و مو به مو. (بحارالانوار، جلد 53 ص 59)
این حقیقت رجعت و دلایل آن است.
معتقدان به آن هم بیش از این ادعایى ندارند و خلاصهاش بازگشت حیات به دو گروه از نیکان و بدان پس از ظهور امام مهدى علیهالسلام و پیش از قیامت است و آن را جز کسى که به دلایل آن دقت نکند، انکار نمىکند.
چند سؤال و پاسخ آنها
سؤال اول : بازگشت ظالمان با آیهاى که مىگوید: «مردمى را که هلاکشان کردیم، بازگشت بر آنان حرام است» «انبیا/95» چگونه قابل جمع است؟ این آیه، با قاطعیت رجوع آنان را نفى مىکند.
جواب: این آیه مخصوص ظالمانى است که در این دنیا به کیفر ظلمشان هلاک شدهاند که آنان بر نمىگردند. اما ستمگرانى که بدون مؤاخذه از دنیا رفتهاند، برخى بر مىگردند تا کیفر عملشان را ببینند، سپس در آخرت هم به عذاب شدیدتر گرفتار مىشوند. پس آیه ارتباطى به بحث رجعت ندارد.
سؤال دوم : ظاهر آیهاى که مىفرماید: «وقتى مرگ یکى از آنان مىرسد، مىگوید: خدایا مرا برگردانید تا کار نیک انجام دهم. هرگز! این سخنى است که مىگویند و پس از مرگشان برزخى است تا روز قیامت» «مومنون/99 و 100» آن است که پس از مرگ، بازگشتى به دنیا نیست.
جواب: آیه از یک قانون کلى حکایت مىکند که قابل استثناء در برخى موارد است و دلیل آن زنده شدن بعضى از مردگان در امتهاى پیشین است.
اگر عدم بازگشت به دنیا یک قانون و سنت کلى و استثناء ناپذیر بود، بازگشت برخى به دنیا با عموم آیه تناقض داشت. این آیه هم مثل سنتهاى دیگر الهى در مورد انسان است و مىرساند که طبیعتاً پس از مرگ، حیاتى نیست تا قیامت و این منافاتى ندارد که در بعضى موارد به خاطر مصالح برتر، رجعتى صورت بگیرد.
سؤال سوم : استدلال به رجعت، مبتنى بر این است که آیه «وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً ...» «نمل/83» را حاکى از وقوع حادثه پیش از قیامت بدانیم. ولى ممکن است آیه، درباره حادثهاى در روز قیامت باشد که قبل از آیه «وَیَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ» «نمل/87» ذکر شده و طبیعى آن بود که پس از آن ذکر شود و مراد از فوجى از هر امت، گروهى از ستمگران و سران آن اقوام باشند.
جواب: اولًا: بر فرض آنکه آیه «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ ...» حکایتگر واقعهاى در روز قیامت باشد، تقدم آن بر آیه نفخ صور، اختلالِ بىدلیل در آهنگ کلام است.
ثانیاً: ظاهر آیات مىرساند که دو روز وجود دارد: یکى روزى که از هر امتى گروهى زنده مىشوند و دیگرى روزى که در صور دمیده مىشود. این که آن روز را از متممهاى روز قیامت بشماریم، لازمهاش آن است که آن دو روز، یک روز باشد و این خلاف ظاهر آیات است.
ارسال نظر