خط لوله اي براي ائتلاف شرقي
اواخر هفته گذشته كه آصف علي زرداري به ايران آمد، زمزمه هاي انتقال گاز ايران به پاكستان دوباره بالا گرفت تا اينكه رئيس جمهور پاكستان روز گذشته اين موضوع را «طرحي ملي» عنوان كرد كه بايد انجام شود. مفهوم ملي در اينجا دو معناي كلان را در بر دارد. ابتدا اينكه در حوزه جغرافياي داخل كشور (پاكستان) مي گنجد، بنابراين تصميم گيري در اين زمينه نيز بايد در داخل همين جغرافيا انجام شود نه بيرون از مرزها و دوم اينكه بحث انتقال نفت ايران به پاكستان نه به جناحي منتسب است و نه حزبي از آن منفعت مي برد، بلكه طرحي براي تمام مردم پاكستان است. دقت در سخنان زرداري و حنا رباني اين مسئله را بهتر نمايان مي كند. زرداري: «اين طرح براي تامين آتيه و نسل آينده پاكستان مهم است». حنا رباني: «كشورمان از كمبود انرژي در رنج است. اين امر به طور مستقيم بر صنعت و درآمد سرانه مردم پاكستان تاثير مي گذارد. گاز ايران ارزان ترين منبع براي توليد برق كشورمان است.» اين دو جمله نشان مي دهد كه منابع انرژي ايران چقدر مي تواند براي همسايگانمان مهم و حياتي باشد. بنابراين ايران مي تواند به راحتي وارد بازار «ديپلماسي انرژي» شود كه عمده مشتريان آن در شرق قرار
دارند. با اين وجود چند موضوع در اين زمينه قابل اهميت است كه نبايد از آن گذشت.
1. بحث انتقال گاز ايران به پاكستان بار ديگر بحث خط لوله صلح را به ياد مي آورد كه پس از فروپاشي شوري سابق بين سه كشور ايران، پاكستان و هند مطرح بوده است اما تا كنون به نتيجه خاصي نرسيده است كه دليل عمده آن به مناسبات سياسي دوره پساكمونيسم در سطح كلان و نقش مشخص آمريكا باز مي گردد. در كنار اين مسئله، دو دليل ديگر خط لوله صلح را تا كنون اجرايي ناپذير كرده است. ابتدا بحث اختلافات سنتي و غيرقابل حل پاكستان و هند است كه تبديل به جنگ سرد كوچك و منطقه اي شده است و دوم بحث تامين امنيت اين خط است كه به ميزان 1600 كيلومتر از مرز ايران تا هند با چالش هاي متعددي مواجه است. البته اين چالش ها براي بسياري از خطوط انرژي منطقه وجود دارد و طبيعي است كه قابل حل و فصل است اما مسئله اصلي و كمتر قابل حل به بازي هاي آمريكا باز مي گردد.
2. در دوران پساكمونيسم، ورود آمريكا به دوران پس از 11 سپتامبر، رويارويي آن با ايران و به طور كل پهن كردن قدرت خود در دنياي اسلام و همچنين تمايلش براي تحديد قدرت اقتصادي - سياسي چين و مقابله با نگاه امنيتي - نظامي روسيه، باعث شده تا ائتلاف هاي منطقه شبه قاره با تغييراتي مواجه شود. اول اسفند سال جاري دومين نشست سه جانبه كشورهاي «آمريكا، هند و افغانستان» انجام شد تا بار ديگر نشان داده شود كه پاكستان از حلقه ائتلاف آمريكا خارج شده و چين، روسيه و ايران نيز نشانه رفته اند. از اين رو تصميم نهايي اسلام آباد براي انتقال گاز ايران به پاكستان پاسخ قطعي به نوع ائتلاف بندي آمريكايي در منطقه است كه مي تواند چين و روسيه را نيز در كنارش قرار دهد بخصوص اگر بخواهد سازمان همكاري هاي شانگهاي را جدي تر بگيرد. ضمن اينكه افغانستان حلقه اتصال آنها خواهد بود. چين به لحاظ اقتصادي، پاكستان به لحظ پيوستگي امنيتي، روسيه به خاطر نزديكي افغانستان به حوزه آسياي مركزي و ايران به خاطر همبستگي تاريخي و فرهنگي، افغانستان را رها نخواهند كرد. اين نوع ائتلاف بندي استعداد آن را دارد كه حتي شكاف بين آمريكا و اروپا را بيشتر كند. به اين دليل كه آمريكا نگاهي كاملا امنيتي به چين دارد اما اروپا آن را حداكثر به شكل رقيب اقتصادي مي بيند كه حتي مي تواند برايش به شريك منفعت دار تبديل شود. همين اختلاف ديدگاه مي تواند آمريكا و اروپا را نسبت به نوع رويارويي با چين بدبين كند. در اين ميان انگليس كه نگاهي خاص نيمه اروپايي و نيمه آمريكايي دارد، سعي مي كند با فاصله گرفتن آمريكا از پاكستان به اين كشور نزديك شود. در چنين شرايطي شكاف در بين دو ائتلاف شرقي - غربي در اين منطقه شكل خواهد گرفت كه ايران مي تواند ديپلماسي انرژي خود را در ميان همين «شكاف ائتلاف ها» تعريف كرده و استارت آن را با انتقال گاز به پاكستان بزند. اتفاقا آگاهي از همين مسئله است كه آمريكا را حساس كرده و پاتریک ونترل، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نياز پاكستان به گاز ايران را «نقض جدي و صريح قانون تحريم هاي آمريكا عليه ايران» دانسته است.
3. پاكستان نياز شديدي به انرژي دارد اما دسترسي آن به منابع بسيار كم است. چون از يك سو همسايگانش بخصوص در شرق نيازمند انرژي هستند، نه صادر كننده، مجراهاي ديگر تامين انرژي براي پاكستان نيز مشكل زا هستند. در اين ميان خط لوله تاپي كه از تركمنستان به سمت افغانستان، پاكستان و هند مي رود، اين استعداد را دارد كه تبديل به رقيبي براي خط يا خطوط گازي ايران شود. البته اين خط نيز همچون خط لوله صلح مشكلات پيشين را منهاي مخالفت آمريكا به همراه دارند. از اين رو ايران بايد نسبت به اين رقيب جدي تر عمل كند بخصوص كه در چنين شرايطي اسلام آباد به شدت ابراز تمايل كرده است. با اين وجود حتي اگر خط تاپي موفق عمل كند، پاكستان دست كم نيازمند تامين نيمي از انرژي خود از منابع ايران است كه قابل چشم پوشي نيست.
منبع: سياست ايراني
1. بحث انتقال گاز ايران به پاكستان بار ديگر بحث خط لوله صلح را به ياد مي آورد كه پس از فروپاشي شوري سابق بين سه كشور ايران، پاكستان و هند مطرح بوده است اما تا كنون به نتيجه خاصي نرسيده است كه دليل عمده آن به مناسبات سياسي دوره پساكمونيسم در سطح كلان و نقش مشخص آمريكا باز مي گردد. در كنار اين مسئله، دو دليل ديگر خط لوله صلح را تا كنون اجرايي ناپذير كرده است. ابتدا بحث اختلافات سنتي و غيرقابل حل پاكستان و هند است كه تبديل به جنگ سرد كوچك و منطقه اي شده است و دوم بحث تامين امنيت اين خط است كه به ميزان 1600 كيلومتر از مرز ايران تا هند با چالش هاي متعددي مواجه است. البته اين چالش ها براي بسياري از خطوط انرژي منطقه وجود دارد و طبيعي است كه قابل حل و فصل است اما مسئله اصلي و كمتر قابل حل به بازي هاي آمريكا باز مي گردد.
2. در دوران پساكمونيسم، ورود آمريكا به دوران پس از 11 سپتامبر، رويارويي آن با ايران و به طور كل پهن كردن قدرت خود در دنياي اسلام و همچنين تمايلش براي تحديد قدرت اقتصادي - سياسي چين و مقابله با نگاه امنيتي - نظامي روسيه، باعث شده تا ائتلاف هاي منطقه شبه قاره با تغييراتي مواجه شود. اول اسفند سال جاري دومين نشست سه جانبه كشورهاي «آمريكا، هند و افغانستان» انجام شد تا بار ديگر نشان داده شود كه پاكستان از حلقه ائتلاف آمريكا خارج شده و چين، روسيه و ايران نيز نشانه رفته اند. از اين رو تصميم نهايي اسلام آباد براي انتقال گاز ايران به پاكستان پاسخ قطعي به نوع ائتلاف بندي آمريكايي در منطقه است كه مي تواند چين و روسيه را نيز در كنارش قرار دهد بخصوص اگر بخواهد سازمان همكاري هاي شانگهاي را جدي تر بگيرد. ضمن اينكه افغانستان حلقه اتصال آنها خواهد بود. چين به لحاظ اقتصادي، پاكستان به لحظ پيوستگي امنيتي، روسيه به خاطر نزديكي افغانستان به حوزه آسياي مركزي و ايران به خاطر همبستگي تاريخي و فرهنگي، افغانستان را رها نخواهند كرد. اين نوع ائتلاف بندي استعداد آن را دارد كه حتي شكاف بين آمريكا و اروپا را بيشتر كند. به اين دليل كه آمريكا نگاهي كاملا امنيتي به چين دارد اما اروپا آن را حداكثر به شكل رقيب اقتصادي مي بيند كه حتي مي تواند برايش به شريك منفعت دار تبديل شود. همين اختلاف ديدگاه مي تواند آمريكا و اروپا را نسبت به نوع رويارويي با چين بدبين كند. در اين ميان انگليس كه نگاهي خاص نيمه اروپايي و نيمه آمريكايي دارد، سعي مي كند با فاصله گرفتن آمريكا از پاكستان به اين كشور نزديك شود. در چنين شرايطي شكاف در بين دو ائتلاف شرقي - غربي در اين منطقه شكل خواهد گرفت كه ايران مي تواند ديپلماسي انرژي خود را در ميان همين «شكاف ائتلاف ها» تعريف كرده و استارت آن را با انتقال گاز به پاكستان بزند. اتفاقا آگاهي از همين مسئله است كه آمريكا را حساس كرده و پاتریک ونترل، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نياز پاكستان به گاز ايران را «نقض جدي و صريح قانون تحريم هاي آمريكا عليه ايران» دانسته است.
3. پاكستان نياز شديدي به انرژي دارد اما دسترسي آن به منابع بسيار كم است. چون از يك سو همسايگانش بخصوص در شرق نيازمند انرژي هستند، نه صادر كننده، مجراهاي ديگر تامين انرژي براي پاكستان نيز مشكل زا هستند. در اين ميان خط لوله تاپي كه از تركمنستان به سمت افغانستان، پاكستان و هند مي رود، اين استعداد را دارد كه تبديل به رقيبي براي خط يا خطوط گازي ايران شود. البته اين خط نيز همچون خط لوله صلح مشكلات پيشين را منهاي مخالفت آمريكا به همراه دارند. از اين رو ايران بايد نسبت به اين رقيب جدي تر عمل كند بخصوص كه در چنين شرايطي اسلام آباد به شدت ابراز تمايل كرده است. با اين وجود حتي اگر خط تاپي موفق عمل كند، پاكستان دست كم نيازمند تامين نيمي از انرژي خود از منابع ايران است كه قابل چشم پوشي نيست.
منبع: سياست ايراني
ارسال نظر