گوناگون

روش های بی رحمانه چنگیزخان مغول برای مجازات دشمنان ؛ از حمام خون در نیشابور تا پوسیده شدن توده های اجساد در چین

روش های بی رحمانه چنگیزخان مغول برای مجازات دشمنان ؛ از حمام خون در نیشابور تا پوسیده شدن توده های اجساد در چین

از آنجایی که استپ اوراسیا بسیار وسیع بود، اسب سواری یک مهارت کلیدی در میان مغول ها بود. در صورت لزوم، آنها می توانستند تا ۸۰ مایل را در یک روز طی کنند تا به دشمن برسند.

به گزارش پارسینه، در قرن سیزدهم، مغول ها اربابان بی چون و چرای در اوراسیا بودند و چنگیزخان مغول رهبر ترسناک آنها بود.تحت حکومت او، طوایف مختلف سرانجام متحد شدند.

مغولان هر جا رفتند ویرانی و تباهی بر جای گذاشتند. در حالی که چنگیزخان به کسانی که مفید می‌دانست، امان می داد، دشمنانش مشمول چنین مهربانی نمی شدند. بیایید نگاهی به میراث چنگیزخان و نحوه برخورد او با قربانیان نگون بختش را بیندازیم.

کودکان مغول به دنیا می امدند و پرورش می یافتند تا جنگجو باشند. پدران از کودکی به پسران خود تیر و کمان می دادند و به آنها شکار و سواری را یاد می دادند.

از آنجایی که استپ اوراسیا بسیار وسیع بود، اسب سواری یک مهارت کلیدی در میان مغول ها بود. در صورت لزوم، آنها می توانستند تا ۸۰ مایل را در یک روز طی کنند تا به دشمن برسند.

گذشته از وسعت استپ، خاک برای کشاورزی مناسب نبود، بنابراین مغول ها سبک زندگی عشایری را توسعه دادند و با رژیم غذایی شیر، گوشت و هر گونه گیاه خوراکی زندگی می کردند. 

هنگامی که چنگیز نه ساله بود، پدر چنگیز او را به اردوگاه دیگری برد تا با دختری همسن و سال خود نامزد کند.

The_Mongols_executing_a_Muslim_Emir

پس از ماندن چنگیز با خانواده دختر، پدرش در راه بازگشت به خانواده کشته شد.

با مرگ پدر چنگیز ، پسر بلافاصله به اردوگاه خود بازگشت - اما آن را در حالت رها شده یافت. به نظر می رسد که بقیه افراد قبیله که شامل عموهای چنگیز نیز می شد، برای زنان و فرزندان خردسالی که پدرش از خود به جا گذاشته بود، ارزشی قائل نبودند.

آنها به جای مراقبت از خویشاوندان خود، از بردن آنها با خود امتناع می کردند.

چنگیز خان در چند دهه بعد مبارزه کرد - ابتدا یاد گرفت زنده بماند و سپس رهبر شد. او در دوران کودکی اسارت را تحمل کرد و سالها با برادر خونی خود جنگید. 

سرانجام، چنگیزخان در سن ۴۴ سالگی توانست خود را حاکم کل ملت مغول، که شامل یک میلیون نفر در امتداد استپ بود، اعلام کند. وظیفه بعدی او تأمین معاش مردمش بود. مانند هر مغول خوب، او این کار را از طریق جنگ انجام می داد.

در سال ۱۲۱۱ مغول ها از دیوار بزرگ چین گذشتند و وارد سرزمین جین (نواحی تحت حکومت یکی از سلسله های چین) شدند. در راه خود، مردم محلی را به وحشت انداختند، دهقانان را سلاخی کردند و روستاها را به آتش کشیدند.

MongolsBesiegingACityInTheMiddleEast13thCentury

گاهی مغول ها از دهقانان اسیر به عنوان سپر انسانی یا پل هایی استفاده می کردند که از روی آنها عبور می کردند تا به دیوارهای مستحکم شهرها برسند. زمانی که مغول ها به پکن رسیدند، میلیون ها نفر از مردم امپراطور بی خانمان یا کشته شده بودند.

 

اما بدترین سرنوشت برای ساکنان پکن بود چنگیز خان و افرادش پس از سه ماه محاصره شهر، سرانجام آنها را شکست دادند.

مغول ها در خیابان ها ریختند، تجاوز کردند، کشتند و غارت کردند. 

در کاخ امپراطور، مغولان دست به کشتار همه زدند و تمام اقلام گرانبهایی را که می‌توانستند با خود بردند. ویرانی که مغول‌ها در پکن پشت سر خود گذاشتند، کیلومترها وسعت داشت و اجساد در توده‌های عظیم روی هم انباشته و در آفتاب پوسیده شدند.ویرانی پکن توسط مغولان نفس گیر بود.

 

ویرانی بدتر در انتظار شاه علاء الدین محمد دوم ( سلسله خوارزمشاهیان ) بود. شاه با ارتش قدرتمند، شهرهای ثروتمند و کاخ مجلل خود، احتمالاً فکر می کرد که از چنگیزخان و مغولان کوچ نشین نباید ترسی داشته باشد.

اما تنها در عرض چند سال، او مجبور شد سوار بر اسب از امپراطوری در حال فروپاشی خود فرار کند. او به خوبی فهمید که اگر چنگیز خان به او برسد چه سرنوشت وحشتناکی در انتظارش هست.

سقوط شاه با چیزی شروع شد که او فکر می کرد پیامی متکبرانه از یک بربر دوردست است؛ سه فرستاده مغول که به دیدار شاه رفتند توسط خود چنگیز خان فرستاده شده بودند. 

آنها نامه ای حمل می کردند که در آن خواست رهبر مغول برای برقراری روابط تجاری را توصیف می کرد. نامه ای که امضا شده بود با مهر «امپراطور بشریت» شاه را تحت تأثیر قرار نداد. اما او به آنچه مغول ها می توانند به او پیشنهاد دهند علاقه مند بود. او این معاهده را امضا کرد.

ورود مغول ها به شهر

اولین کاروان مغول به شهر اترار ( فاراب کنونی در قزاقستان ) رسید و شامل طلا، نقره و ۵۰۰ شتر بود که با خزهای سمور از استپ اوراسیا بار شده بودند. 

فرماندار نامه ای به شاه نوشت و مدعی شد که مغول هایی که این اشیاء گرانبها را حمل می کردند باید جاسوس باشند. شاه در پاسخ به فرماندار گفت که اگر می تواند نشان دهد که حق با اوست، پس از این نعمت برخوردار است که همه مغول ها را بکشد.

اما اینالچوق به سادگی از بخش اثبات ادعای خود صرف نظر کرد. او سفیر، همه بازرگانان و حتی شتر ران را اعدام کرد. یکی از غلامان فرار کرد و خبر کشتار را به چنگیزخان بازگرداند. 

چنگیزخان که به طرز شگفت انگیزی آرام بود، بلافاصله تلافی نکرد. در عوض، او سفیری را به همراه چند نگهبان نزد شاه فرستاد تا از او بخواهد که فرماندار خاطی را مجازات کند. شاه به جای اجابت خواسته، سفیر را سر برید و ریش صورت دیگران (نگهبانان) را سوزاند، اقدامی دردناک که برای تحقیر مغولان بود.

در آن زمان بود که چنگیز تصمیم گرفت شاه را مجازات کند. ارتش ۲۰۰ هزار نفری چنگیز، شاه محمد دوم را نترساند. 

ارتش خوارزمشاه دو برابر بود و شاه فکر نمی کرد که عشایر بربر راهی برای شکستن شهرهای به شدت مستحکم او داشته باشند. اما چنگیزخان از مبارزات خود در چین چیزهای زیادی آموخت. پنج ماه جنگ در محاصره مداوم او طول کشید، اما سرانجام چنگیزخان و ارتشش دیوارهای اترار را شکستند. 

هنگامی که مغول ها وارد شدند، تقریباً همه شهروندان بدون توجه به سن و جنسشان سلاخی شدند.

در حالی که جنگجویان به داخل هجوم آوردند و همه را کشتند، فرماندار به پشت بام رفت. چنگیز به افراد خود دستورهای ویژه ای داد تا فرماندار را زنده نگه دارند. او برای فرماندار مجازات خاصی در نظر گرفته بود. 

مغولان به جای کشتن او، مرد فراری را اسیر کردند و به شمال به اردوگاه چنگیز بردند و نقره مذاب را در چشم و گوش او ریختند تا سرانجام مرد.

اترار تنها شهری نبود که خشم چنگیزخان را احساس کرد. در شهر نیشابور نیز مغول ها حمام خون به راه انداختند.

چنگیزخان یک جنگجوی بی رحم بود، اما قوانین خاصی داشت که شامل احترام به شهرهایی بود که تسلیم می شدند. هنگامی که نیشابور تسلیم شد، چنگیز، حاکمانی را برای حکومت بر شهر منصوب کرد، اما او شهروندان را سالم گذاشت.

سپس مردم نیشابور برای بازپس گیری شهر خود تلاش کردند. آنها یک حاکم را کشتند و کنترل شهر را پس گرفتند، اما فقط برای مدت کوتاهی. چنگیز خان به زودی بازگشت و نیشابور را بازپس گرفت. داماد چنگیزخان در جریان درگیری در نیشابور کشته شد. چنگیز خان برای عدالت خواهی از دختر غمگینش پرسید با این شهر خیانتکار چه باید کرد؟

او پاسخ داد که همه مردان، زنان و کودکان باید کشته شوند، سر بریده شوند و سرهای شان به سه توده جداگانه تقسیم شود. چنگیز خان به خواسته اش عمل کرد. 

ارتش مغول به غارت اروپا، آسیا و خاورمیانه در قرون بعدی ادامه داد.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار