نقاش دوره گرد خیابان انقلاب را میشناسید؟
پارسینه: دانشجوی سی و یکساله و شاعری که این روزها حتی برخی رسانه های خارجی از کسب درآمد عجیب وی کنار خیابان مطالبی را عنوان کرده اند از شیوه زندگی خود به عنوان یک دانشجوی گرافیک می گوید که توانسته خرج دانشگاه و زندگی در تهران را با همین روش تأمین کند.
مجله مهر: یک آدم معمولی است مثل همه ما و همین عادی بودنش نظر رهگذران را به خود جلب می کند. نام بساطش را گذاشته "دکان کوچک من ". پسر جوان عصر ها در خیابان انقلاب می نشیند و نقاشی میکند. بین نقاشی ها و کارت پستال هایش چشمم به کتاب شعری می خورد که نام شاعر را زده: حسین حقیقیان.
- اکثرکسانی که از کنار تو عبور میکنند دوست دارند از تو بیشتر بدانند؟
من دانشجوی گرافیک دانشگاه تهران هستم و چیزی از درسم نمانده است.با اینکه 30 سالم است ولی همدوره بچه های 67 به دانشگاه آمدم. محل زندگی ام بابل است اما بعد از اینکه به تهران آمدم باید خرج خودم را در میآوردم این شد که دکان کوچکم را راه انداختم.
- هرکسی این شجاعت را ندارد که کنار خیابان بدون چاردیواری کسب و کارش را راه بیندازد. این مسایل برای تو مهم نبود؟
با نشستن کنار خیابان هیچ مشکلی ندارم مشتری های من رهگذران طبقه متوسط هستند که درک درستی از نقاشی های من دارند. من یک سبک کاملا شخصی دارم که با اقتضائات بازار جور در نمی آید. این بازار دست یک سری آدم خاص است که اگر بخواهی در کارت موفق شوی و در چاردیواری کار کنی باید به بازی هایی که آنها میخواهند تن بدهی. آن وقت است که نقاشی های تورا تا 200 میلیون تومان هم می خرند .این بازی ها در روحیه من نبود و قطعا ارتباطی با کار هنری نداشت.
- صاحبان این بازار چه کسانی هستند؟
نقاشانی که در یک دوره ای از زندگی کار موفقی داشتند و الان قرار است تا پایان عمر نان اسمشان را بخورند درحالیکه دیگران هم خوب می دانند که او از نظر هنری دیگر درخشش آثار قبلش را ندارد قطعا نزدیک شدن به همچین افرادی برای امثال من خیلی می تواند مفید باشد. به شرطی که من حاضر باشم مطابق میل کسانی رفتار کنم که تصمیم میگیرند مرا معروف کنند. این همان اتفاقیست که هم در لیگ فوتبال میبینیم هم هیات علمی دانشگاه و هم هزار جای دیگر.
- الان آثار شما را چند می خرند؟
با توجه به ماجرایی که برای تان تعریف کردم الان بعد از 15 سال کار حرفه ای در سال شاید یکی دوتا کار 200 و 300 هزار تومانی بتوانم بفروشم. برای تغییر وضع موجود نمیتوانم اتفاقی خلق کنم چون بازیگر نیستم اما قیمتی که خودم روی اثارم می گذارم از 50 تومان تا 800 تومان است.
- کارت را چطور شروع کردی؟
زمانی که به خاطر دانشگاهم به تهران آمدم برای تامین مخارجم باید کار می کردم قبل از این من 30 نمایشگاه جمعی و هفت نمایشگاه انفرادی برگزار کرده بودم و به حرفه ام تسلط داشتم. قبل از این ها من برای فروش کتاب شعرم تصمیم به درآمد داشتم. چون کسی حاضر نبود سرمایه گذار شود کار مشارکتی انجام شد. هفتاددرصد من و سی درصد هم ناشر هزینه کرد. 700 جلد کتاب دستم آمد که نزدیک 500 تا را در خیابان و کل انرا ظرف دو ماه فروختم. در واقع کارم با فروش کتابم شروع شد.
- با توجه به اینکه زندگی در جایی جز تهران را هم تجربه کردی به نظرت کسب درامد در شهری مثل بابل چطور است؟
امکان شغل در تهران از هر شهری راحت تر است. تصمیم داشتم برگردم اما در بابل نتوانستم آنطور که باید درآمدی داشته باشم به همین خاطر به ذهنم طراحی کارت پستال رسید و در همین خیابان مشغول کار شدم الان هم منتظر چاپ دوم کتابم هستم . البته نسبت به پارسال اصلا فروش کتاب قابل مقایسه نیست به همین خاطر مبنای کارم امسال نقاشی هایم است. اینجا افرادی که از کنار بساطم گذر می کنند خودم کتابم را بهشان معرفی می کنم آنها هم تورقی میکنند و معمولا به خاطر اینکه برایشان جالب است از دست شاعر کتاب می گیرند، آن را می خرند. الان قیمت کتابم 2500 است اما کتاب های جدید با توجه به قیمت کاغذ نمیدانم چند بفروشم. با این حال در شهر کوچکی مثل بابل هیچ وقت نمیتوانستم این تعداد بفروشم.
- هزینه های تهران برای تو قابل پرداخت است؟
من تا چند وقت پیش در تهران ساکن بودم اما الان رفت و آمد می کنم به خاطر همین دیگر استرس اجاره خانه را ندارم و درآمدم صرف هزینه های دیگری می شود. ضمن اینکه من خلوت نقاشی را بیشتر از پولش دوست دارم و فکر می کنم اگر این صداقت در کارهایم نباشد فروشی هم نخواهم داشت.
- به طور متوسط چقدر درآمد داری؟
من درامد ثابتی ندارم. ضمن اینکه بیماری ام مرا مجبور می کند در ماه چند روزی را اصلا کار نکنم و در خانه بمانم اما به طور متوسط 500 تومان برایم می ماند. شاید به خاطر همین هم رفت و آمد را ترجیح دادم چون با این درآمد و نداشتن پول پیش باید همخانه ای می شدم که قطعا با وجود پرداخت اجاره خلوت و آسایشی که دنبالش می گشتم را نداشتم.
- به جز این شغل دیگری هم داری؟
من یک کارگاه بازیگوشی دارم که جا ندارد و بیشتر وابسته به فضای مجازی است. در این کارگاه آموزش خلاقیت می دهم. این مجموعه کلاس ها برای همه از گروه سنی متفاوت است و به مردم کمک می کند خلوت خودشان را پیدا کنند در واقع تلفیقی از روانشناسی و هنر شخصی است.
- درآمد این کار بیشتر است یا کتاب و نقاشی؟
من سال پیش ده شاگرد داشتم اما امسال نه تنها این تعداد دو نفر شدند بلکه 200 نفری که قرار بود به طور جدی بیایند و پیگیری کنند کلا پشیمان شدند. حتی قرار بود در یک مدرسه غیرانتفاعی درس بدهم اما آن هم کنسل شد. اوضاع همه جوره خراب است. روزی که به تهران آمدم بدهکاری ام صفر بود اما الان با سه میلیون تومان قرض باید برگردم. جز این، تا چند سال پیش با برگزاری نمایشگاه در کافه درآمد خیلی خوبی داشتم آنقدر که در یوسف آباد یک خانه خیلی خوب اجاره کردم . همانجا و یا برخی نمایشگاه های خصوصی ممکن بود شبی دو میلیون تومان فروش کنم اما الان چون وضع اقتصادی مردم خوب نیست و مخاطبان کار من قشر متوسط هستند فروش من هم پایین آمده است.
- معمولا چه زمانی سرت خیلی شلوغ است؟
تابستان ها اغلب کار من کساد است چون دانشجوها نیستند به جز این فصل و زمان امتحان بقیه سال مشتری دارم. هرچند که کسادی کار ما فقط به وضع اقتصادی مربوط نیست. خیلی از آدم ها حاضرند برای یک شاخه گل 20 هزار تومان پول بدهند اما به ذهن شان نمیرسد که اگر این پول را صرف کشیدن پرتره از کسی کنند که می خواهند به او هدیه دهند قطعا کار ماندگارتری خواهد بود. یا افرادی که سیگار گران قیمت می خرند اما برای یک نقاشی 30 هزار تومانی بامن چانه می زنند.
- دکان کوچک خیابانی تو تا بحال برایت دردسر نشد؟
من اصل تبلیغ و کارم در فضای مجازی است. در طول روز هم فقط دوساعت اینجا می نشینم. جایی را هم که انتخاب کرده ام مزاحمتی برای کسی ندارد چون همه فضایی که در اختیار می گیرم بیش از یک متر نیست روبروی مغازه ای نیستم. برای نشستن در جاهای پر رفت و آمد باید باج بدهم که خیلی اهل این جور هزینه ها نیستم. ضمن اینکه خیابان انقلاب محل گذر قشر متوسط جامعه است کسانی که نقاشی های مرا می فهمند و با سوژه هایم ارتباط برقرار می کنند و وقتی میخرند می دانم که از سر دلسوزی نیست.
- اکثرکسانی که از کنار تو عبور میکنند دوست دارند از تو بیشتر بدانند؟
من دانشجوی گرافیک دانشگاه تهران هستم و چیزی از درسم نمانده است.با اینکه 30 سالم است ولی همدوره بچه های 67 به دانشگاه آمدم. محل زندگی ام بابل است اما بعد از اینکه به تهران آمدم باید خرج خودم را در میآوردم این شد که دکان کوچکم را راه انداختم.
- هرکسی این شجاعت را ندارد که کنار خیابان بدون چاردیواری کسب و کارش را راه بیندازد. این مسایل برای تو مهم نبود؟
با نشستن کنار خیابان هیچ مشکلی ندارم مشتری های من رهگذران طبقه متوسط هستند که درک درستی از نقاشی های من دارند. من یک سبک کاملا شخصی دارم که با اقتضائات بازار جور در نمی آید. این بازار دست یک سری آدم خاص است که اگر بخواهی در کارت موفق شوی و در چاردیواری کار کنی باید به بازی هایی که آنها میخواهند تن بدهی. آن وقت است که نقاشی های تورا تا 200 میلیون تومان هم می خرند .این بازی ها در روحیه من نبود و قطعا ارتباطی با کار هنری نداشت.
- صاحبان این بازار چه کسانی هستند؟
نقاشانی که در یک دوره ای از زندگی کار موفقی داشتند و الان قرار است تا پایان عمر نان اسمشان را بخورند درحالیکه دیگران هم خوب می دانند که او از نظر هنری دیگر درخشش آثار قبلش را ندارد قطعا نزدیک شدن به همچین افرادی برای امثال من خیلی می تواند مفید باشد. به شرطی که من حاضر باشم مطابق میل کسانی رفتار کنم که تصمیم میگیرند مرا معروف کنند. این همان اتفاقیست که هم در لیگ فوتبال میبینیم هم هیات علمی دانشگاه و هم هزار جای دیگر.
- الان آثار شما را چند می خرند؟
با توجه به ماجرایی که برای تان تعریف کردم الان بعد از 15 سال کار حرفه ای در سال شاید یکی دوتا کار 200 و 300 هزار تومانی بتوانم بفروشم. برای تغییر وضع موجود نمیتوانم اتفاقی خلق کنم چون بازیگر نیستم اما قیمتی که خودم روی اثارم می گذارم از 50 تومان تا 800 تومان است.
- کارت را چطور شروع کردی؟
زمانی که به خاطر دانشگاهم به تهران آمدم برای تامین مخارجم باید کار می کردم قبل از این من 30 نمایشگاه جمعی و هفت نمایشگاه انفرادی برگزار کرده بودم و به حرفه ام تسلط داشتم. قبل از این ها من برای فروش کتاب شعرم تصمیم به درآمد داشتم. چون کسی حاضر نبود سرمایه گذار شود کار مشارکتی انجام شد. هفتاددرصد من و سی درصد هم ناشر هزینه کرد. 700 جلد کتاب دستم آمد که نزدیک 500 تا را در خیابان و کل انرا ظرف دو ماه فروختم. در واقع کارم با فروش کتابم شروع شد.
- با توجه به اینکه زندگی در جایی جز تهران را هم تجربه کردی به نظرت کسب درامد در شهری مثل بابل چطور است؟
امکان شغل در تهران از هر شهری راحت تر است. تصمیم داشتم برگردم اما در بابل نتوانستم آنطور که باید درآمدی داشته باشم به همین خاطر به ذهنم طراحی کارت پستال رسید و در همین خیابان مشغول کار شدم الان هم منتظر چاپ دوم کتابم هستم . البته نسبت به پارسال اصلا فروش کتاب قابل مقایسه نیست به همین خاطر مبنای کارم امسال نقاشی هایم است. اینجا افرادی که از کنار بساطم گذر می کنند خودم کتابم را بهشان معرفی می کنم آنها هم تورقی میکنند و معمولا به خاطر اینکه برایشان جالب است از دست شاعر کتاب می گیرند، آن را می خرند. الان قیمت کتابم 2500 است اما کتاب های جدید با توجه به قیمت کاغذ نمیدانم چند بفروشم. با این حال در شهر کوچکی مثل بابل هیچ وقت نمیتوانستم این تعداد بفروشم.
- هزینه های تهران برای تو قابل پرداخت است؟
من تا چند وقت پیش در تهران ساکن بودم اما الان رفت و آمد می کنم به خاطر همین دیگر استرس اجاره خانه را ندارم و درآمدم صرف هزینه های دیگری می شود. ضمن اینکه من خلوت نقاشی را بیشتر از پولش دوست دارم و فکر می کنم اگر این صداقت در کارهایم نباشد فروشی هم نخواهم داشت.
- به طور متوسط چقدر درآمد داری؟
من درامد ثابتی ندارم. ضمن اینکه بیماری ام مرا مجبور می کند در ماه چند روزی را اصلا کار نکنم و در خانه بمانم اما به طور متوسط 500 تومان برایم می ماند. شاید به خاطر همین هم رفت و آمد را ترجیح دادم چون با این درآمد و نداشتن پول پیش باید همخانه ای می شدم که قطعا با وجود پرداخت اجاره خلوت و آسایشی که دنبالش می گشتم را نداشتم.
- به جز این شغل دیگری هم داری؟
من یک کارگاه بازیگوشی دارم که جا ندارد و بیشتر وابسته به فضای مجازی است. در این کارگاه آموزش خلاقیت می دهم. این مجموعه کلاس ها برای همه از گروه سنی متفاوت است و به مردم کمک می کند خلوت خودشان را پیدا کنند در واقع تلفیقی از روانشناسی و هنر شخصی است.
- درآمد این کار بیشتر است یا کتاب و نقاشی؟
من سال پیش ده شاگرد داشتم اما امسال نه تنها این تعداد دو نفر شدند بلکه 200 نفری که قرار بود به طور جدی بیایند و پیگیری کنند کلا پشیمان شدند. حتی قرار بود در یک مدرسه غیرانتفاعی درس بدهم اما آن هم کنسل شد. اوضاع همه جوره خراب است. روزی که به تهران آمدم بدهکاری ام صفر بود اما الان با سه میلیون تومان قرض باید برگردم. جز این، تا چند سال پیش با برگزاری نمایشگاه در کافه درآمد خیلی خوبی داشتم آنقدر که در یوسف آباد یک خانه خیلی خوب اجاره کردم . همانجا و یا برخی نمایشگاه های خصوصی ممکن بود شبی دو میلیون تومان فروش کنم اما الان چون وضع اقتصادی مردم خوب نیست و مخاطبان کار من قشر متوسط هستند فروش من هم پایین آمده است.
- معمولا چه زمانی سرت خیلی شلوغ است؟
تابستان ها اغلب کار من کساد است چون دانشجوها نیستند به جز این فصل و زمان امتحان بقیه سال مشتری دارم. هرچند که کسادی کار ما فقط به وضع اقتصادی مربوط نیست. خیلی از آدم ها حاضرند برای یک شاخه گل 20 هزار تومان پول بدهند اما به ذهن شان نمیرسد که اگر این پول را صرف کشیدن پرتره از کسی کنند که می خواهند به او هدیه دهند قطعا کار ماندگارتری خواهد بود. یا افرادی که سیگار گران قیمت می خرند اما برای یک نقاشی 30 هزار تومانی بامن چانه می زنند.
- دکان کوچک خیابانی تو تا بحال برایت دردسر نشد؟
من اصل تبلیغ و کارم در فضای مجازی است. در طول روز هم فقط دوساعت اینجا می نشینم. جایی را هم که انتخاب کرده ام مزاحمتی برای کسی ندارد چون همه فضایی که در اختیار می گیرم بیش از یک متر نیست روبروی مغازه ای نیستم. برای نشستن در جاهای پر رفت و آمد باید باج بدهم که خیلی اهل این جور هزینه ها نیستم. ضمن اینکه خیابان انقلاب محل گذر قشر متوسط جامعه است کسانی که نقاشی های مرا می فهمند و با سوژه هایم ارتباط برقرار می کنند و وقتی میخرند می دانم که از سر دلسوزی نیست.
در همه جای دنیا هنرمندان خیابانی وجود دارند.
باید به ایشون به خاطر همّت و تلاشش احسنت گفت. امیدوارم به حق و حقوقش برسه .